تفریح مرگبار جوانان روسی...

anoeil

کاربر فعال تالار مدیریت ,
کاربر ممتاز
جوانان روس در يک نوع تفريح جديد که آنرا بازي قطار ناميده اند ، با اقدامات خطرناک خود قصد سرگرم کردن خودشان را دارند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاري اي تي وي ، در اين تفريح جديد جوانان روسيه با آويزان شدن از قطارهاي در حال حرکت و يا خوابيدن برروي ريل هاي قطار و منظر ماندن براي رد شدن قطار ها ، سعي در سرگرم کردن خودشان دارند










 

maede_s

عضو جدید
الان این شجاعته یا حماقت؟

معلومه دیگه!!! حماقت!
همیشه گفتن راه رفتن روی طناب بر فراز آبشار نیاگارا "استعداد" است. امتحان نکردن چنین چیزهایی "هوش" است! که فک کنم اینا هوش ندارن:D
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
پسر خاله ام پلیس راه آهن, میگه تقربیا هر ماه یه نفر میره زیر قطار. میگه ریل یه جوری آدم رو جذب خودش میکنه و از اونجایی هم فک میکنی قطار خیلی طول میکشه تا بهت برسه یا اگه بیاد صداشو میشنوی به خودت جرات میدی و با خیال راحت رو ریل قدم میزنی غافل از اینکه قبل از اینکه اصلا بفهمی چی شد قطار میاد و لهت میکنه و میره :cry:

میگه اکثر اوقات جز تیکه های گوشت و استخوان که معلوم نیست واسه کجای بدنه چیزی از مرحوم باقی نمیمونه . تعریف میکرد : یه بار فرماندم به من و دوتا سرباز گفت بریم جسد رو بذاریم تو آمبولانس. بر خلاف معمول جسد سالم مونده بود و اهالی یه پارچه ی کهنه روی جسد گذاشته بودند. من هم گفتم بدون اینکه پارچه رو از روش برداریم بلندش کنیم بذاریم تو آمبولانس. من دوتا کتفش رو گرفتم و دوتا سرباز هم هر کدوم یه پای مرحوم رو که یه بچه 13 14 ساله بود رو گرفتن. همین که جسد رو بلند کردیم دیدیم من دارم از دوتا سرباز فاصله میگیرم. فهمیدم بنده خدا از وسط دو نیم شده و متاسفانه وقتی از هم جداش کردیم تمام محتویات شکمش اعم از روده و معده و کبد و ... پخش زمین شد :cry: تا یه هفته نه میتونستم چیزی بخورم و نه بخوابم ...
 

maede_s

عضو جدید
پسر خاله ام پلیس راه آهن, میگه تقربیا هر ماه یه نفر میره زیر قطار. میگه ریل یه جوری آدم رو جذب خودش میکنه و از اونجایی هم فک میکنی قطار خیلی طول میکشه تا بهت برسه یا اگه بیاد صداشو میشنوی به خودت جرات میدی و با خیال راحت رو ریل قدم میزنی غافل از اینکه قبل از اینکه اصلا بفهمی چی شد قطار میاد و لهت میکنه و میره :cry:

میگه اکثر اوقات جز تیکه های گوشت و استخوان که معلوم نیست واسه کجای بدنه چیزی از مرحوم باقی نمیمونه . تعریف میکرد : یه بار فرماندم به من و دوتا سرباز گفت بریم جسد رو بذاریم تو آمبولانس. بر خلاف معمول جسد سالم مونده بود و اهالی یه پارچه ی کهنه روی جسد گذاشته بودند. من هم گفتم بدون اینکه پارچه رو از روش برداریم بلندش کنیم بذاریم تو آمبولانس. من دوتا کتفش رو گرفتم و دوتا سرباز هم هر کدوم یه پای مرحوم رو که یه بچه 13 14 ساله بود رو گرفتن. همین که جسد رو بلند کردیم دیدیم من دارم از دوتا سرباز فاصله میگیرم. فهمیدم بنده خدا از وسط دو نیم شده و متاسفانه وقتی از هم جداش کردیم تمام محتویات شکمش اعم از روده و معده و کبد و ... پخش زمین شد :cry: تا یه هفته نه میتونستم چیزی بخورم و نه بخوابم ...

:w04::w04::w04::w04:
 

Similar threads

بالا