dara_ando
عضو جدید
http://damadamm.wordpress.com/2010/08/26/%d8%aa%d8%ba%db%8c%db%8c%d8%b1-%d9%88-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d9%86/
تغییر همیشه عکسالعملهای متفاوتی را به دنبال داشته است. ملتها معمولا و دولتها در اغلب موارد در مقابل تغییر مقاومت نمودهاند. در اروپای اوایل قرن بیست و آمریکای ابتدای قرن جنبههای گوناگونی از مبارزه با آنچه ما اکنون نامش را مدرنیته یا تغییر گذاشتهایم وجود دارد گو اینکه این ملتها اکنون بهخاطر دانایی به این ویژگی توانستند ترس از تغییر را کنار بگذارند تا در راه خود پیشرفت کنند. نمونهای که در زیر میآورم مربوط به آستانهی چنگ جهانی اول است:
در حالی که کشف و اختراع، بهداشت و بهبود تغذیه، سبب دگرگونی میشد، طرز فکر آدمها چندگانه و پراکنده بود. کسانی نه تنها مشتاق تغییر بودند بلکه ایمان داشتند تغییر در حال رخ دادن است و دنیای فردا (به نظر کسانی مانند اچ. جی. ولز، نویسندهی انگلیسی، دنیای سیاه فردا) شباهتی به دنیای دیروز و امروز نخواهد داشت. جمعی یقین داشتند چه بخواهیم و چه نخواهیم، معجزهی علم کار خودش را میکند و بشر را نجات میدهد. در مقابل، سران هیاتهای حاکمه نه تنها در برابر تغییر مقاومت میکردند، بلکه اصل تغییر را نه میفهمیدند و نه حتی حس میکردند. وقتی هم میفهمیدند کم و غلط و محدود و دلبخواهی میفهمیدند.
از سران ارتش فرانسه از قدیم دوست داشتند دستکش سفید به دست کنند و شلوار قرمز بپوشند. وقتی در سال 1912 پیشنهاد شد با توجه به افزایش برد تفنگهای جدید و نیاز سربازان به استتار، کت آبی و شلوار قرمز را سال 1830 را کنار بگذارند و لباس آبی – خاکستری برای صحرا یا خاکستری – سبز برای جنگل بپوشند، غریو و غوغا برخاست و باری دیگر احساس شد حیثیت قشون در خطر است. قهرمانان ارتش اعلام کردند پوشاندن رنگی گل آلود و بیشکوه بر تن سرباز فرانسوی در حکم تحقق آرزوهای قلبی دشمنان ملت و فراماسونها ست. وزیر پیشین جنگ از جانب فرانسه فریاد زد: “حذف شلوار قرمز؟ هرگز! شلوار قرمز یعنی فرانسه” جانشین او پس از پایان جنگ نوشت: ” آن جسبیدن کورکورانه و ابلهانه به چشمگیرترین رنگ عواقبی سخت در پی داشت”.
منظرهی میدان جنگ پس از نبرد باور نکردنی بود. هزارها کشته همچنان سرپا بودند و تل کشتهها که روی هم تلنبار شده بود مثل پشتبند دیوار آنها را در هوا نگه میداشت. افسران فارغالتحصیل دانشکدهی سن سیر با کلاهی گرد که پری سفید بالای آن بود و دستکشهای سفید به جنگ میرفتند؛ مردن با دستکش سفید را شیک میدانستند. گویی میدان جنگ هم تالار ضیافتی است که لباس افسر جوان خوش سیما هراندازه زیر نور چلچراغها چشمگیرتر باشد خانمهای زیبا بیشتر به او توجه خواهند کرد.
فقط این نبود. جنگ 1905 ژاپن و روسیه تازگی در دور دستها اتفاق افتاده بود اما ژنرالهای پاریس و برلین و لندن که در نیمهی قرن نوزدهم به دنیا آمده بودند به بدعتهای احمقانهی آسیاییها علاقه نداشتند. وقتی افسر ناظر انگلیسی از آن جنگ گزارش داد در برابر مسلسلهای سنگ دشمن کاری از سواره نظام ساخته نیست، در وزارت جنگ کشورش به او خندیدند.
ینی چریهای عثمانی دست گرفتن تفنگ (البته در آن زمان سرپر) را با اکراه پذیرفته بودند اما از بکار بردن توپ عار داشتند زیرا زدن حریف از راه دور و بدون دیدن او را خلاف آیین مروت میدانستند.*
در آمریکا داستانهای زیادی در مبارزه با منع مشروبات الکلی وجود دارد که در نهایت در مقابل آن کوتاه آمدند. در همین آمریکا نوع پوشش دختران و حتی اندازهی دامن مایوی آنها توسط سانتیمتر اندازه گرفته میشد که کوتاهتر از حد معمول نباشد و …
در تاریخ هر ملتی مبارزه با جنبههای نو زندگی همواره وجود داشته است
.........................
تغییر همیشه عکسالعملهای متفاوتی را به دنبال داشته است. ملتها معمولا و دولتها در اغلب موارد در مقابل تغییر مقاومت نمودهاند. در اروپای اوایل قرن بیست و آمریکای ابتدای قرن جنبههای گوناگونی از مبارزه با آنچه ما اکنون نامش را مدرنیته یا تغییر گذاشتهایم وجود دارد گو اینکه این ملتها اکنون بهخاطر دانایی به این ویژگی توانستند ترس از تغییر را کنار بگذارند تا در راه خود پیشرفت کنند. نمونهای که در زیر میآورم مربوط به آستانهی چنگ جهانی اول است:
در حالی که کشف و اختراع، بهداشت و بهبود تغذیه، سبب دگرگونی میشد، طرز فکر آدمها چندگانه و پراکنده بود. کسانی نه تنها مشتاق تغییر بودند بلکه ایمان داشتند تغییر در حال رخ دادن است و دنیای فردا (به نظر کسانی مانند اچ. جی. ولز، نویسندهی انگلیسی، دنیای سیاه فردا) شباهتی به دنیای دیروز و امروز نخواهد داشت. جمعی یقین داشتند چه بخواهیم و چه نخواهیم، معجزهی علم کار خودش را میکند و بشر را نجات میدهد. در مقابل، سران هیاتهای حاکمه نه تنها در برابر تغییر مقاومت میکردند، بلکه اصل تغییر را نه میفهمیدند و نه حتی حس میکردند. وقتی هم میفهمیدند کم و غلط و محدود و دلبخواهی میفهمیدند.
از سران ارتش فرانسه از قدیم دوست داشتند دستکش سفید به دست کنند و شلوار قرمز بپوشند. وقتی در سال 1912 پیشنهاد شد با توجه به افزایش برد تفنگهای جدید و نیاز سربازان به استتار، کت آبی و شلوار قرمز را سال 1830 را کنار بگذارند و لباس آبی – خاکستری برای صحرا یا خاکستری – سبز برای جنگل بپوشند، غریو و غوغا برخاست و باری دیگر احساس شد حیثیت قشون در خطر است. قهرمانان ارتش اعلام کردند پوشاندن رنگی گل آلود و بیشکوه بر تن سرباز فرانسوی در حکم تحقق آرزوهای قلبی دشمنان ملت و فراماسونها ست. وزیر پیشین جنگ از جانب فرانسه فریاد زد: “حذف شلوار قرمز؟ هرگز! شلوار قرمز یعنی فرانسه” جانشین او پس از پایان جنگ نوشت: ” آن جسبیدن کورکورانه و ابلهانه به چشمگیرترین رنگ عواقبی سخت در پی داشت”.
منظرهی میدان جنگ پس از نبرد باور نکردنی بود. هزارها کشته همچنان سرپا بودند و تل کشتهها که روی هم تلنبار شده بود مثل پشتبند دیوار آنها را در هوا نگه میداشت. افسران فارغالتحصیل دانشکدهی سن سیر با کلاهی گرد که پری سفید بالای آن بود و دستکشهای سفید به جنگ میرفتند؛ مردن با دستکش سفید را شیک میدانستند. گویی میدان جنگ هم تالار ضیافتی است که لباس افسر جوان خوش سیما هراندازه زیر نور چلچراغها چشمگیرتر باشد خانمهای زیبا بیشتر به او توجه خواهند کرد.
فقط این نبود. جنگ 1905 ژاپن و روسیه تازگی در دور دستها اتفاق افتاده بود اما ژنرالهای پاریس و برلین و لندن که در نیمهی قرن نوزدهم به دنیا آمده بودند به بدعتهای احمقانهی آسیاییها علاقه نداشتند. وقتی افسر ناظر انگلیسی از آن جنگ گزارش داد در برابر مسلسلهای سنگ دشمن کاری از سواره نظام ساخته نیست، در وزارت جنگ کشورش به او خندیدند.
ینی چریهای عثمانی دست گرفتن تفنگ (البته در آن زمان سرپر) را با اکراه پذیرفته بودند اما از بکار بردن توپ عار داشتند زیرا زدن حریف از راه دور و بدون دیدن او را خلاف آیین مروت میدانستند.*
در آمریکا داستانهای زیادی در مبارزه با منع مشروبات الکلی وجود دارد که در نهایت در مقابل آن کوتاه آمدند. در همین آمریکا نوع پوشش دختران و حتی اندازهی دامن مایوی آنها توسط سانتیمتر اندازه گرفته میشد که کوتاهتر از حد معمول نباشد و …
در تاریخ هر ملتی مبارزه با جنبههای نو زندگی همواره وجود داشته است
.........................
