تاریخ ایرانیان

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ايران پيروزي بزرگ ارتش ايران در ديشيا، و تصرف روماني و مولدوا تا اوكراين
Darius the Greatژوئيه سال 513 پيش از ميلاد، و طبق محاسبات تقويمي مورخان اروپايي؛ 13 ژوئيه ( 23 تيرماه و روزي چون امروز) ارتش ايران نيروهاي كنفدراسيون گتائه Getae را در كنار دانوب جنوبي، منطقه داكيه Daci =Dacia (تلفظ انگليسي: دي شيا = روماني امروز) شكست داد و سراسر بالكان شرقي را ضميمه قلمرو ايران ساخت (بالكان به معناي رشته كوههاي جنگلي، منطقه اي است كوهستاني شبه جزيره شكل در جنوب شرقي اروپا، از درياي آدرياتيك تا درياي سياه).
به فرمان داريوش بزرگ، ارتش ايران به فرماندهي سپهبد بغابيش (بغابيشه) براي سركوب سيتي ها از درياي مرمره گذشته و پاي به اروپا نهاده بود. حاكمان محلي براي ايستادگي در برابر نيروهاي ايران كه مركب از هشتاد هزار تن بودند كنفدراسيون «گتائه» را تشكيل داده بودند كه پس از چند روز نبرد، 13 ژوئيه شكست خوردند و روماني و مولداوي (مولدواي امروز) تا اوكراين از آن ايران شد. داريوش اين پيروزي، و دليل لشكركشي به اروپا را در كتيبه اي شرح داده و مناطق متصرفه را نام برده است.
هرودوت در كتاب چهارم و عمدتا در صفحه 93 اين كتاب به شرح جنگ دي شيا (داكيه) پرداخته و استرابو منطقه مفتوحه ايران در پيروزي داكيه را «دائويDaoi» ناميده است - منطقه اي كه رومي ها آن را در جنگهاي سال 101 تا 106 ميلادي تصرف و سپس «رومانيا» خوانده شده است. مورخان اروپايي نبرد ژوئيه 513 پيش از ميلاد در داكيه را از بزرگترين رويدادهاي دنياي باستان و نخستين پيشروي نظامي بزرگ و عميق شرق (آسيا) در غرب (اروپا) بشمار آورده اند.
داريوش بزرگ دو سال پيش از جنگ «دي شيا (روماني)»، در سال 515 پيش از ميلاد كار ساختن تخت جمشيد را آغاز كرده بود. روزی که تبریز برای دومین بار به دست عثمانی افتاد
سلطان سليماننيروهاي سلطان سليمان عثماني درجريان لشكركشي دوم این امپراتوری به ايران، 13 جولای 1534 شهر تبريز را تصرف كردند و سپس متوجه شروان، سلطانيه و حتي گيلان شدند. عثماني ها با استفاده از درگيري داخلی شاه طهماسب صفوي، ضدیت سران ایلات تُرک تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و دشواري هايي كه با برادرانش داشت و نیز درگیری دولت صفویان با ازبکان در شمال شرق ایران، پاي به ايران گذارده بودند. اختلاف سران ایلات با یکدیگر به حدی بود که شاه طهماسب نتوانست بیش از ده هزار (و به قولی هفت هزار) نیرو فراهم سازد که این شمار نیرو هم از صوفیان بودند. حال آنکه عثمانی ها با دویست هزار نظامی و سیصد توپ به ایران تعرض کرده بودند. اين عمليات 20 سال پس از جنگ چالدران روي داد كه ضمن آن لشکرکشي هم تبريز موقتا به دست عثماني ها افتاده بود كه در آن زمان اشغالگران بر اثر مقاومت مسلحانه مردم محل و حملات چريکي و مقاومت منفي به ستوه آمدند و طولي نکشيد که بازگشتند. سلطان سليمان ضمن تصرف مناطق غربي ايران، 31 دسامبر 1534 بغداد را که در قلمرو ايران بود متصرف شد. شاه طهماسب پس از افتادن تبريز به دست عثماني ها، پايتخت را از آن شهر به قزوين منتقل ساخت.
علت شکست ايران در نبرد چالدران، نداشتن اسلحه نوين (توپ و تفنگ) بود. سران صفويه در آن زمان بکار بردن توپ و تفنگ و کشتن افراد (حتي دشمن) را از راه دور خلاف آيين جوانمردي مي پنداشتند و با اين تفکر شمشير بلند هم حمل نمي کردند که بعدا و عمدتا از زمان شاه عباس اين رسم به دور انداخته شد، ايران داراي يک ارتش ملي و اين ارتش مجهز به اسلحه آتشين شد.
سلطان سليمان پسر سلطان سليم بسال 1494 متولد و در سال 1566 درگذشت. وي که 21 سپتامبر 1520 بر جاي پدر نشسته بود يک سال بعد از آغاز سلطنت، بلگراد را تصرف کرده بود. وي به خاطر ايجاد يک قوه قضايي تازه، دادگاههاي متعدد و تدوين آيين دادرسي و کيفر، به سليمان قانوني معروف شده است. ریشه مسائل، از افتادن امپراتوری ایران به دست عرب تا به امروز 22 تیرماه 1344 (13 جولای 1965) دانشگاه تهران تاریخ دو جلدی «زندگی شاه عباس اول» تالیف استاد نصراله فلسفی را به توزیع داد و کتاب درسی شد. فلسفی با این تالیف، تاریخنگاری را در ایران وارد عصر تازه ای کرد ـ عصر بیان حقایق به صورتی عریان، بدون تکلّف و پرده پوشی. وی در مقدمه این تالیف علل اضمحلال امپراتوری ایران را در قرن هفتم میلادی ـ پس از 13 قرن ابرقدرت بودن و برخورداری از یک مدنیّت و فرهنگ غنی بیان داشته و آن را به حساب تضعیف منش، کردار و پندار خوب ایرانی، تن آسان شدن ایرانیان و فرسوده شدن ارتش به سبب جنگهای غیر ضروری گذارده که نتوانست در برابر شماری کم [عرب] صحرانشینان جنوب غربی ولی بییاک و ازجان گذشته ایستادگی کند. وی نوشته است که پس از گذشت چند دهه از آن رویداد، ایرانیان بیدارشدند و دوران مبارزه برای احیاء حاکمیت ملی، آزادی و استقلال آغاز شد که قهرمانی ترین فصل تاریخ جهان [بشر] را تشکیل می دهد. حکومت خلفای اموی و عباسی بودند که درهای ایران را به روی صحرانشینان شمال شرقی (ایلات تُرک) گشودند و از مردان آنان برای سپاهیگری و فرمانبری استفاده می کردند. این سپاهیان تُرک بعدا ژنرال، حکمران ایالات و بر ایران مسلط شدند و بعدا با چند اشتباه، چنگیزیان [مغولان] را به ایران کشاندند که اینان در مسیر خود جز کشتار و تخریب چیزی برجای نگذاردند و بعدا در طول حکومت؛ فساد اداری، تملق و چاپلوسی، سعایت و .... سپس قدرت به دست طایفه ای از مغولان به اسم تیموریان افتاد که از کله مقتولین ایرانی در اصفهان مناره ساختند. ایرانیان که از خونریزیها و سفّاکی های چنگیزیان و تیموریان و ... به جان آمده بودند حکومت صوفیان [درویش ها] به رهبری شاه اسماعیل که وحدت ملی را برپایه آمیختن سیاست و مذهب قرارداده بود به امید بازگشت به دوران صداقت و اخلاقیات ـ با رضا و رغبت پذیرفتند. ولی، پس از شاه اسماعیل، مقامات وقت که قبلا تارک جاه و جلال دنیوی [عارف] شده بودند دنیاگرا شدند و دل به جاه و مقام بستند و بی رحمی، قتل، جنایت و فساد اداری ازسرگرفته شد و ... ـ درست بمانند عهد مغولان. شاه اسماعیل که خودرا از نسل امام موسی کاظم و امام حسین می دانست و شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی [دولتی] ایران اعلام کرده بود با این کار، دشمنی سلطان عثمانی مدعی خلافت مسلمین (سنیّان) را برانگیخته بود و این دشمنی جنگهای بسیار به دنبال داشت و بیش از سه قرن طول کشید.
نصرالله فلسفی شرح داده است که مقامات وقت برسر حفظ منافع روزافزون خود حتی زن شاه و مادر ولیعهد [مهد علیا خیر النساء بیگم زن سلطان محمد و مادر شاه عباس، از سادات مرعشی مازندرانی که نسب او به علی بن ابیطالب می رسید] را که در برابر آزمندیهایشان ایستادگی می کرد خفه کردند و جنازه اش را به بیابان قزوین افکندند و نگران ازمیان رفتن وحدت ملی هم نشدند زیرا که مقتوله مازندرانی بود و مازندرانی ها هوادار او و آماده خونخواهی و نبرد داخلی. مؤلف با ذکر جزئیات توطئه های شاهزادگان صفوی پس از درگذشت مرشد کامل (شاه طهماسب) و قتل یکی پس از دیگری آنان و فتنه گری های پریخان خانم دختر شاه طهماسب (که سرانجام اورا هم کشتند) خواسته است درس عبرت و هشدار دهد تا جاه طلبی ها مهار شود.
دکتر بینا استاد دیگر با پیروی از سبک نصرالله فلسفی در مقدمه تالیف خود [کتاب درسی سابق] که درباره قاجاریه است به زبانی دیگر علل بدبختی های ایران را بیان کرده و آن را نتیجه افتادن ایران به دست عرب در قرن هفتم دانسته است.
اصحاب نظر در تفسیر اسلامی شدن انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979میلادی) ایران گفته اند که در انقلاب، گروههای متعدد شرکت داشتند که از نوامبر 1978 اکثریت ایرانیان که از ظهور مادیگری و گسترش شکاف میان فقیر و غنی در جامعه خود، پس از افزایش درآمد نفت [از سال 1973] ناخرسند بودند راه نجات ایران را بازگشت به اخلاقیات و عدالت تشخیص و به رهبران مذهبی و مذهبیون روی آوردند زیراکه در دوران دبیرستان در دروس تعلیمات دینی، اخلاقیات اسلامی را [که جواد باهنر ـ از نخست وزیران پس از انقلاب ـ از مؤلفان کتب درسی تعلیمات دینی مدارس متوسطه زمان شاه بود] خوانده و رعایت آنهارا خواستار بودند، ولی در عمل و مخصوصا پس از پایان جنگ عراق با ایران چنین نشد و ایرانیان هنوز تا استقرار اخلاقیات و عدالت فاصله دارند و در جریان اعتراض های میلیونی ژوئن 2009، آن خواست قدیمی خودرا نیز منعکس ساختند. طرح مهم «طب ملي» كه پس از مدتي مدفون شد: «تندرستي و درمان رايگان حق مردم است»
دکتر سامي

بيست و سوم تير ماه سال 1358 (13 ژوئيه 1979 و پنج ماه پس از انقلاب) دكتر سامي وزير بهداري دولت انقلاب (حكومت موقت مهدي بازرگان) طرح «طب ملي» را در اجتماع مديران بهداري هاي سراسر كشور كه در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام داشت كه به موجب آن هزينه دكتر، دارو و درمان همه ايرانيان از سوي دولت تامين و تاسيس بيمارستان غير دولتي غير قانوني مي شد.
اين طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصي پزشكان را در ساعات غير اداري منع نمي كرد.
در مقدمه طرح آمده بود كه «تندرستي و درمان رايگان حق مردم است».
دكتر سامي گفته بود كه طرح طب ملي تا يك ماه به مراجع ذيربط جهت تصويب داده نخواهد شد و در اين مدت، هركس مي تواند نظرات خود را به دفتر وي و يا ادارات بهداري و نيز روزنامه ها بفرستد. در پايان ماه «طرح» برپايه نظرات اصلاح و براي تصويب به مراجع ذيصلاح داده خواهد شد. بحث از ملي شدن درمان تا شهريور 1359 ادامه داشت که حمله نظامي عراق به ايران و جنگ هشت ساله متعاقب آن، اين طرح را بمانند ساير طرحهاي مفيد که از شعارها و برنامه هاي انقلاب سال 1357 بود متوقف ساخت.
مرور زمان نشان داد كه پس از جنگ هم از اجراي طرح «طب ملي» ديگر خبري نشد و امر درمان در ايران بيش از گذشته به سوي پولي شدن گام برداشته و حتي در بيمارستانهاي دولتي باقي مانده از دوران نظام سابق هم از بيماران و مراجعين وجه بيشتري دريافت مي شود و به نظر مي رسد كه اين بيمارستانها به سوي مديريت غير دولتي و اصطلاحا «خود كفا شدن!» پيش مي روند.
وعده طب ملي در آمريکا در سرلوحه وعده هاي نامزدهاي حزب دمکرات اين کشور در انتخابات سال 2008 قرار گرفته است که در مناظره هاي تلويزيوني خود همان صحبت هاي سال 1979 دکتر سامي را تکرار مي کنند. كودتاي نوژه طرح براندازی جمهوری اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) 15 ماه پس از پیروزی انقلاب، 18 در تيرماه 1359 (9 جولای 1980) و چند ساعت مانده به انجام آن كشف و سركوب شد و ظرف چهار روز ـ تا 22 تيرماه بيش از سيصد تن به اتهام شركت در آن دستگير شدند كه بعدا برخي آز آنان از جمله یک سپهبد اعدام شدند.
طبق گزارش مطبوعات تهران، كودتاگران براي انجام برنامه خود 60 خلبان و سي هواپيما آماده كرده بودند ولی بیشتر خلبانان پیش از رسیدن به پایگاه دستگیرشدند. آنان بعدا بشرط شرکت در جنگ با عراق از مجازات معاف شدند. طرح كودتا، در شب پيش انجام برملا شده بود. نظامیان و کماندوهایی که برای شرکت در برنامه کودتا با خودروهای معمولی از تهران عازم پایگاه نوژه (شاهرخی) همدان شده بودند نرسیده به پایگاه دستگیر شده بودند. اسنادی که بعدا انتشار یافت نشان داد که چند ژنرال نظام سابق که عمدتا در خارج از کشور بودند، شاپور بختیار، دولت عراق و مقامات چند کشور دیگر در برنامه ریزی کودتا شرکت کرده بودند. هزینه مالی این کودتارا عمدتا بختیار با گرفتن پول از این فرد و آن دولت تامین کرده بود. دریادار مدنی به کودتاگران گفته بود که با بمباران چند نقطه در تهران نمی توانند به هدف برسند. وی گوشزد کرده بود: صدام حسین که از این برنامه [کودتا] حمایت می کند برای خوزستان نقشه کشیده و منتظر تضعیف بازهم بیشتر ارتش است و باطنا نمی خواهد یک جناح نیرومند [ملی گرا] در ایران روی کارآید زیرا که ارتش دوباره به همان صورت سابق درآید. اسرائیلی ها هم هدف های دیگری دارند و دولت واشنگتن در این شرایط کمک عملی (نظامی) نخواهد کرد. نباید کاری کرد که ایران ویران و یا تجزیه شود، همان آرزو و انتظاری که صدام دارد.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه مطلب تاریخ ایرانیان:

ادامه مطلب تاریخ ایرانیان:

در قلمرو انديشه فيلسوف ضد ماديگري كه روش «نافرماني» را براي مقاومت معرفي كرد
Henry David Thoreau


«هنري ديويد تارو Henry David Thoreau» فيلسوف ، نويسنده و شاعر آمريكايي 12 ژوئيه 1817 در شهر كانكورد ايالت ماساچوست به دنيا آمد . وي مشوق ساده زندگاني كردن بود و عقيده داشت كه تجملات زندگي، يك فرد را «ماديگرا» مي كند و چنين فردي « پول »
را همه چيز مي داند و به جمع آن حتي با خطر كردن دست مي زند. «تارو» جنگ آمريكا با مكزيك بر سر تصرف اراضي اين كشور را توسعه طلبي و يك جنگ امپرياليستي خواند . او بر ضد بردگي سياهان بود و از « جان براون » كه به خاطر رهايي سياهپوستان از بردگي دست به قيام مسلحانه زده بود حمايت كرد. تارو « نا فرماني » را به عنوان راه مبارزه منطقي و مسالمت آميز با كارهاي غير منصفانه دولت معرفي و پيشنهاد كرد و در اين زمينه يك رساله نوشت كه در قرن بعد، گاندي با مطالعه آن همان روش را بر ضد انگلستان در پيش گرفت. «تارو» در اجراي اين روش خود يك بار از دادن ماليات به دولت خود داري كرد و به زندان افتاد ، ولي يكي از هواخواهانش بدون اين كه وي بداند، ماليات عقب افتاده اش را پرداخت كرد و از زندان رها شد. انديشه و رفتار «مهربابا ايراني»: شاد بودن و شاد زيستن حق طبيعي انسان است
مهربابا در سال 1941«مهربان شهريارايراني» از پارسيان هند از دهم ژوئيه 1925(20 تيرماه 1304) تا پايان عمر به مدت 44 سال لب از سخن فروبست تا دروغ نگفته باشد و تهمت به كسي نزده و درنتيجه مرتكب گناه نشده باشد كه «گفتار نيك» يكي از ستونهاي سه گانه اخلاقيات ايرانيان (و از سه اصل آيين زرتشت) از هزاره دوم پيش از ميلاد بوده است. وي كه در 25 فوريه 1894 به دنيا آمده بود در 31 ژانويه 1969 درگذشت و در مهرآباد هند مدفون شد.
در اين 44 سال، مهربان شهريارايراني هميشه لبخند بر لب داشت و با حركات دست و سر، و يا نوشتن با علامات ويژه با ديگران رابطه برقرار مي كرد و مقصود خودرا انتقال مي داد. مهربان كه در جهان به «مهربابا» معروف شده است با اين كار خود و ترويج اخلاقيات، پيروان فراوان به دست آورده كه راه اورا در روابط انساني دنبال مي كنند. مهربابا كه در دوران جواني درباره اديان و به ويژه اسلام مطالعه فراوان كرده بود درعين حال برضد مواد مخدر بود و مصرف هرچه را كه به روح و روان صدمه مي زند. وي مقصود و رسالت عمده پيامبران را ترويج اخلاقيات و بارآوردن انسان پاك ـ رفتار و اخلاقي و دورساختن بشر از بدي ها و امتناع قلبي از بدي كردن بود.
مهربابا كه هواداران انديشه هايش در دهم ژوئيه هرسال به مناسبت آغاز سكوت طولاني او مراسم و سخنراني برپا مي دارند هدف مصلحان را پرورش «انسان شريف، انسان پاك» بيان داشته و گفته است كه تنها با پرورش چنين انساني است كه جهان عاري از بزهكاري، نيّت بد، خصومت، جنگ و تجاوز به حقوق ديگران خواهد شد. مهربابا شاد بودن، اندوه نداشتن و شاد زيستن را حق طبيعي يك انسان و مهرباني كردن و پندار و رفتار خوب داشتن را از تكاليف هر انسان دانسته و درنتيجه برضد عواملي بود كه باعث سلب شادي و آسايش بشر بوده اند. در قلمرو دموکراسي نخستين زن كه نامزد معاونت رئيس جمهوري آمريكا شد
جري فرارو

دوازدهم ژوئيه 1984 والتر مانديل Walter Mandale نامزد مقام رياست جمهوري آمريكا از سوي حزب دمكرات در انتخابات نوامبر همان سال، بانو جرالدين فرارو Geraldine Ferarro چهل و هشت ساله عضو مجلس نمايندگان آمريكا از نيويورك را به عنوان نامزد معاونت خود اعلام داشت و گفت كه او نه تنها خواسته است كه صفحه تازه اي در تاريخ دمكراسي آمريكا باز كند بلكه بگويد كه انتخاب مردها ، ثروتمندان و سفيد پوستها دمكراسي نيست؛ دمكراسي يعني راي دادن همه و راي گرفتن بدون تبعيض.
«فرارو» قبل از ورود به عالم سياست، آموزگار دبستان بود و پس از شركت در كلاسهاي شبانه مدرسه حقوق، بازپرس و وكيل دعاوي شده بود.
مانديل در آن سال رقيب رونالد ريگن رئيس جمهوري وقت بود كه شكست دادنش به نظر آسان نمي رسيد. تعيين جرالدين فرارو مي توانست به جلب آراء زنان كمك كند. مانديل و فرارو مبارزه سختي كردند ولي همچنان كه پيش بيني مي شد موفق نشدند. از خصوصيات انتخابات آن سال همين تعيين يك زن براي نخستين بار در تاريخ آمريكا به عنوان نامزد معاونت رياست جمهوري آمريكا بود. آمريكاييان به نامزد معاونت به چشم رئيس جمهوري احتمالي( در صورت فوت و يا بركناري و مرض شديد رئيس جمهور) مي نگرند و در راي دادن دقت مي كنند. در آمريكا، نامزد رياست جمهوري و نامزد معاونت روي يك تيكت نوشته مي شود و آراء دريافتي مشترك خواهد بود.
اندي روني: شرط نامزد شدن در انتخابات بايد گذراندن آزمايش هوش و امتحان معلومات عمومي قرار داده شود
Andy Rooney

«اندي رونيAndy Rooney» مفسر آمريكايي يكشنبه شب 11 ژوئيه 2004 در برنامه خود در تلويزيون سي بي اس گفت: رئيس جمهور فردي است كه يك جامعه، دست كم براي چهار سال سرنوشت خود را به او مي سپارد، و اين، کار كوچكي نيست. چرا مقرر نداشته اند كه شرط نامزد شدن براي احراز اين مقام بسيار مهم، قبول شدن در آزمايش هوش، معاينه جسم و روان و امتحان معلومات عمومي باشد؟. اگر يك رئيس جمهور مقدمات اقتصاد، حقوق و جامعه شناسي، و نيز تاريخ و جغرافيا نداند گزارشهايي را كه به او مي دهند و عموما با توجه به ضيق وقت او خلاصه تهيه مي شود به وضوح درك نمي كند و تصميماتي كه مي گيرد ممكن است نتيجه مطلوب نداشته باشد. دمكراسي فقط آوردن اكثريت آراء نيست. بايد افرادي را به مردم براي دادن راي معرفي كرد كه از لحاظ جسم و روان و هوش كامل باشند و مقدمات و دست كم راه مطالعه هر كاري را بدانند. در قلمرو ادبيات سالروز درگذشت «مرزبان زبان پارسي» - عباس مروي عباس مروي يكي از چند شاعري كه اشعار آنان تا به امروز باقي مانده و گفته مي شود از گروه اول شاعران فارسي گوي ايراني بعد از حمله عرب بوده اند 13 ژوئيه سال 815 ميلادي درگذشت.
دو شاعر ديگري كه از آن سالها، اشعارشان به زبان فارسي باقي مانده است ابوحفص سغدي و حنظله بادغيسي هستند. شايد در دو قرن اول اشغال نظامي ايران توسط عرب، شعراي پارسي گوي ديگري هم مي زيستند، اما تنها اشعار اين سه تن كه در خراسان بزرگتر (شامل شمال شرقي ايران امروز، شمال و شمال شرقي افغانستان و منطقه فرارود) مي زيستند به نام خودشان باقي مانده است.
عباس مروي در يكي از اشعارش خود را «مرزبان زبان پارسي» خوانده و به اين ترتيب احساسات ملي خويش را آشگار ساخته است. وي از شهر مرو ـ دژ استوار زبان، فرهنگ و تمدن ايراني برخاسته بود. پارسي سرايان و پارسي نگاران آن زمان، تقريبا همه، از خراسان بزرگتر از جمله شمال افغانستان و منطقه فرارود بودند.
«مرزبان» واژه اي برابر با پاسدار و پاسبان است. در دوران ساسانيان، وظيفه مرزبانان كه درجه اسپهبدي داشتند جلوگيري از ورود اقوام با تمدني كم به درون ايران و تخريب فرهنگ ايراني بود. يكصدمين زادروز " پابلو نرودا " شاعر ملي شيلي و به اين مناسبت تجليل بي سابقه مردم و دولت از او
پابلو

اشتياقي كه شيليايي ها، دوشنبه 12 ژوئيه 2004 ، در برگزاري يكصدمين زادروز شاعر و نويسنده خود « پابلو نرودا Pablo Neruda» نشان دادند هركس را كه در جريان گزارش مربوط قرار گيرد اميدوار ، نسبت به وجدان بيدار انسانها خوشبين و به ادامه خدمت به آنان ترغيب مي كند.
صدها تن از مردم معمولي شيلي 31 سال پس از مرگ پابلو در سپيده دم در زير باران شديد به ايستگاه راه آهن سانتياگو رفتند و به ريكاردو لاگوس Ricardo Lagos رئيس جمهوري و پانصد مقام، استاد و انديشمند شيلي پيوستند و 315 كيلو متر راه را پيمودند تا در شهر « پارال»، زادگاه پابلو از او تجليل كنند. در ميدان راه آهن كه پدر پابلو در آنجا روزگاري يك كارگر ساده بود از سوي مردم داوطلب با سيب سرخ بر كف ميدان يك قلب 22 متر در 23 متر ساخته شده بود كه نام شاعر را با گل سفيد روي آن نوشته بودند.
پابلو كه داراي چندين مجموعه شهر و مولف كتب متعدد است مردم و جغرافياي آمريكاي لاتين را به شعر درآورده و سيه روزي و بدبختي اين مردم و علل آن را به بهترين وجه منعكس ساخته است. همين كتاب در سال 1971 وي را برنده جايزه ادبي نوبل ساخت. پابلو كه هوادار رفاه مردم و سوسياليسم بود در جريان جنگ داخلي اسپانيا در اين كشور بود و كشتار انسان به دست انسان به خاطر كسب قدرت و در نتيجه دست يافتن به مال او را سخت آرزده ساخت . از آنجا به پاريس رفت و كمك كرد تا بيش از دو هزار آواره اين جنگ به شيلي مهاجرت كنند. اين عمل او در اروپا آن چنان گل كرد كه دولت وقت شيلي ابلاغ سفير در پاريس را براي پابلو فرستاد و او ناخواسته دپيلمات شد، ديپلماتي كه سفارت را تبديل به محل اجتماع شعراء و شعر خواني كرده بود.
در بازگشت به شيلي، مردم او را سناتور كردند، سناتوري كه هرگز راي مثبت و منفي نداد. او مي گقت كه چون مطمئن نيست كه قانون پيشنهاد شده به كسي آسيب نمي رساند، ترجيح مي دهد كه راي ندهد تا وجدانش آسوده باشد.
پابلو كه 12 ژوئيه 1904 به دنيا آمده بود 23 سپتامبر 1973 از بيماري سرطان درگذشت. مرگ او 12 روز پس از كودتاي ژنرال پينوشه و قتل « سالوادور آلنده » روي داد. وي در اين 12 روز برمرگ آلنده گريسته بود و خبرش به گوش پينوشه رسيده بود و دستور داده بود كه به منظور ارعاب، خانه شاعر را به بهانه يافتن اسلحه! بازرسي كنند و اين عمل كه با خشونت انجام گرفت مرگ او را تسريع كرد. پينوشه به تشويق و حمايت « سيا » بر ضد آلنده سوسياليست كودتا كرد و پس از آن، 17 سال با ديكتاتوري شيلي را اداره كرد. تنها نويسنده سياه كه برنده جايزه نوبل شد
Akinwande Wole Soyinka

سيزدهم ژوئيه زادروز «اكيواند سويينكاAkinwande Wole Soyinka» داستان نگار نيجريايي است كه در سال 1934 به دنيا آمد. وي تنها نويسنده از ميان سياهان آفريقا است كه برنده جايزه ادبيات نوبل شده است. سويينكا كه در عين حال از مبارزان حقوق بشر و آزادي هاي مدني است و از دانشگاه «ليدز» انگلستان فارغ التحصيل شده، در دانشگاههاي نيجريه و آمريكا «ادبيات تطبيقي» تدريس كرده است. سويينكا به خاطر مخالفت پيگير با برادركشي در بيافرا و تلاش براي براي برقراري صلح ميان طرفين متخاصم، در سال 1967 به تصميم دولت نظامي نيجريه بازداشت شد و 22 ماه در زندان بود. زنداني شدن او باعث اعتراض هاي جهاني و در نتيجه تغييرات وسيع در نظام حكومتي نيجريه شد. محصول اين 22 ماه زندان، داستان است تحت عنوان «مردي كه مرد». در نمايشنامه ها و داستان هاي اين نويسنده، نتايج بد و زشتي هاي ستمگري و خودسري كه بزعم او زاييده استبداد هستند منعكس است و در همه آنها از حقوق انسانها و تساوي آنان در اين حقوق دفاع شده است. در ميان حاكمان فدراسيون نيجريه، «ثاني آباچا» بيش از ديگران مخالف سويينكا بود. دشمني آباچا بود كه اين نويسنده را مجبور به جلاي وطن كرد. مشكل بزرگ اين است كه بشر اندرز شنو نيست! 12 ژوئيه 2005 به مناسبت هجدهمين سالروز اخطار سازمان ملل كه نفوس جهان بيش از ظرفيت منابع آن است، كتابي به زبان انگليسي تحت عنوان «يك ستاره گردان و اين همه نفوس» انتشار يافته كه پر از عكس و سند است.
در مقدمه كتاب آمده است كه سازمان ملل در دهه 1960 و هنگام عبور جمعيت از خط چهار ميليارد نيز چنين اخطاري داده بود كه به آن توجه نشد.
در اين كتاب عكسهاي ماهواره اي متعدد از كره زمين و هجوم براي شهر نشيني و گسترش شهرها در 30 سال اخير كه نتيجه اش افزايش فقر، جرم و فساد است به چاپ رسيده است. مقايسه زماني اين عكسها، آب شدن يخهاي قطبي و افزايش آلودگي هواي شهرهاي بزرگ و به ويژه شهرهايي را كه در ميان كوهها قرار گرفته اند نشان مي دهد.
كتاب فصلي در باره گرم و سرد شدن اقيانوسها دارد و نوشته است كه اقيانوس اطلس گرمتر شده است و توليد توفانهاي دريايي شديد به همين سبب است كه در سالهاي اخير اين توفانها كارائيب و ايالات متحده را مورد حمله قرارداده و ويراني و تلفات به بار آورده اند.
فصل ديگر كتاب درباره كمبود انرژي و بالا رفتن روزافزون بهاي نفت است و تلاش چشمگيري براي جايگزيني آن صورت نمي گيرد. كره زمين بر اثر بي توجهي نفوس و استفاده نادرست از انرژي و اسراف در مصرف سوختهاي فسيلي (ازجمله نفت) گرم تر شده است كه مسئله ساز است.
كمبود خوراك در دهه هاي اخير با توسل به توليد ژنتيك تا حدي جبران شده ولي معلوم نيست كه اين نوع غذا با طبيعت بشر سازگاري كامل داشته باشد و توليد عوارض ناخواسته و مشكلات جسماني و رواني نكند. بايد دانست كه اين نوع توليد محصول هم حدي دارد.
كتاب در فصل اعتيادات زيان آور، دود سيگار را بزرگترين بدبختي و قاتل بشر خوانده كه هر سال سرمايه بزرگي به خاطر آن از دست مي رود و هزينه هاي سنگين درماني عمدتا نتيجه آن است. ماده مخدره شيميايي متامفتامين (مت) پس از سيگار، عامل بدبختي جوامع بشري شده است. اين ماده برخلاف هروئين و كوكايين، ارزان به دست مي آيد و همين ارزاني و سهولت توليد بر بدبختي هاي بشر افزوده است.
اسراف منابع محدود كره زمين و اشياء و لوازم مورد نياز از مشكلات ديگر بشر امروز است.
مولف كتاب نتيجه گرفته است كه بزرگترين مسئله بشر اين است كه اندرزها را گوش نمي كند و دنبال دلش است. بشر اگر اندرز شنو باشد بسياري از مشكلات به وجود نمي آيد و همگان، حتي با وجود كمبودها، سعادتمند زيست خواهند كرد. بنابراين لازم است همه كوششها با استفاده از دستگاههاي تبليغاتي و سازمانهاي آموزشي بعمل آيد تا بشر وادار شود كه اندرز شنو باشد، و عادت به شنيدن و دقت كردن و آينده نگري در انسانها تقويت شود.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه مطلب تاریخ ایرانیان:

ادامه مطلب تاریخ ایرانیان:

در قلمرو دانش سالگرد احتمالي فوت خوارزمي طبق برخي نوشته ها! طبق نوشته و احتساب برخي مورخان اروپايي، احتمالا 13 ژوئيه سال 847 روزي است كه خوارزمي رياضي دان بزرگ ايران در بغداد فوت شد.
كرونيكل جهان در صفحه 270 خود درباره خوارزمي نوشته است: خوارزمي بود كه رياضي و رقم نويسي هند را به كشورهاي ديگر منتقل كرد و كتاب او "حساب الجبر و المقابله" نشان مي دهد كه ايرانيان در آن زمان تا چه حد از اروپائيان جلو بودند و واژه «جبر Jabr» را كه او بكار برده به صورت «الجبراAlgebra » در سراسر جهان باقي مانده است. برخي ديگر از مورخان اروپايي درگذشت خوارزمي را در ماه آوريل رقم زده و نوشته اند كه مرگ خوارزمي با چند روز تفاوت درست 219 سال پس از درگذشت خسرو پرويز – شاه ساساني روي داد. خسرو پرويز روز سوم آوريل سال 628 ميلادي (14 فروردين) در بازداشتگاه كاخ خود در تيسفون (مدائن) مقتول شده بود كه پس از مرگ او، طولي نكشيد كه امپراتوري ايران هم از ميان رفت. درگذشت معروفترين جراح قلب در صدسالگي دكتر مايكل دباكي Michael DeBakey معروفترين جراح قلب درجهان جمعه 11 ژوئيه 2008 و 56 روز پيش از صد ساله شدن در شهر هوستون آمريكا براثر عارضه طبيعي درگذشت. وي فرزند «شاكر دباغي» يك داروفروش لبناني، و نام او تا زمان دكتر شدن «ميشل دباغي» بود. پدر وي كه يك ماروني (مسيحي) لبناني بود قبلا به لوئيزياناي آمريكا مهاجرت كرده بود. ميشل دباغي که هفتم سپتامبر 1908 در شهر ليک چارلز به دنيا آمده بود در 32 سالگي دكتر شد و پس از اتمام تحصيلات در آمريكا و آلمان، به تدريس بيماري هاي قلب در دانشكده پزشكي «بايلورBaylor» و همزمان به کار درمان و نيز تكميل عمل جراحي قلب و اختراع دستگاههاي مربوط پرداخت ازجمله سوزن تزريق خون، پمپي كه هنگام عمل قلب كار گردش خون و مبادله اكسيژن در ريه را بر عهده مي گيرد، عمل قلب باز و 149 وسيله ديگر. دباكي كه تا آخرين سال عمر، از بيمارستان و آزمايشگاه و كلاس درس دور نشده بود بيماري قلب سران بسياري از كشورها از جمله جان اف. کندي، شاه سابق ايران (پهلوي دوم) و بوريس يلتسين را درمان كرده بود.
دکتر دباکي از ميانسالي تا سال 2008

ساير ملل ... و به اين سان «ژان پل مارا» انقلابي راديكال فرانسه كشته شد.
«شارلوت كورداي» كه هنگام گردن زده شدن با گيوتين 35 ساله بود13 ژوئيه در سال 1793 در جريان انقلاب بزرگ فرانسه، بانو "شارلوت كورداي Corday" دخترى ازخانواده اعيان و اشراف فرانسوي كه انقلابيون اموال برخى ازبستگان وي را مصادره كرده بودند، به بهانه اين كه مي خواهد به "ژان پل مارا Marat" يكي از سران انقلاب اطلاعات محرمانه بدهد، به خانه او وارد شد و او را که هنوز در حمام خانه بود با ضربه دشنه كشت.
شارلوت که درعين حال متمايل به ميانه رو هاي انقلاب (ژيروندن ها ) بود و ژاکوبن ها ( راديکالها ) را جبار و ظالم مي پنداشت به منظور کشتن " مارا " از نرماندي به پاريس رفته بود و به او پيغام داده بود که مي خواهد در باره ژيروندن هاي نرماندي به او اطلاعات محرمانه و خصوصي بدهد و خواسته بود که در خانه با او ملاقات کند.
" مارا "يك پزشک و در عين حال نويسنده و روزنامه نگاري انقلابي و از انقلابيون راديکال و از مخالفان سرسخت اشرافيت بود. به اصرار و با پافشاري " مارا " بود که لوئي شاهزادهم شاه مخلوع فرانسه گردن زده شد. " مارا " هنگام مرگ 50 ساله بود .
شارلوت قاتل 35 ساله او که دستگير شده بود چهار روز بعد با گيوتين اعدام شد. شارلوت در دادگاه انقلاب گفته بود که به خاطر فرانسه "مارا " را که رحم نداشت کشت(عکس و شرح مبارزات " مارا " در سايت 24 ماه مه آمده است ). بزرگترين نبرد تانك در طول تاريخ - نبوغ نظامي مارشال ژوکف
Zhukov مارشال شوروي و برنده نبرد «كورسك»جهان، 13 ژوئيه سال 1943، شاهد بزرگترين نبرد تانك در تاريخ خود بود. در اين روز در منطقه كورسك Kursk - نزديك مسكو، در زمين شش هزار و سيصد تانك آلمان و شوروي و 2 ميليون و 240 هزار سرباز و در آسمان 4 هزار و چهارصد هواپيماي طرفين به جان هم افتاده بودند كه در مدتي نسبتا کوتاه دو هزار و نهصد تانك از ميان رفت، 238 هزار سرباز كشته و هفتصد هزار تن ديگر مجروح و از صحنه نبرد خارج شدند و هيتلر براي نخستين بار مجبور شد دستور عقب نشيني بدهد كه آغاز پايان كار او بود. شديدترين صحنه اين نبرد تانک در ناحيه Prokhorovka صورت گرفته بود. اين نبرد تانک در واقع از پنجم ژوئيه آغاز شده بود که از دوازدهم اين ماه (هفتمين روز) شدت گرفته و در 13 ژوئيه به اوج شدت رسيده بود.
اين نبرد پس از آزاد شدن استالينگراد و خارکوف صورت گرفت. ژوکوف Zhukov - مارشال شوروي، در منطقه نبرد هشت خط دفاعي مدور پشت سرهم به وجود آورده بود و با استفاده از سيصد هزار غير نظامي محلي که آلماني ها تصور مي کردند به زراعت مشغولند صحنه را مين گذاري کرده بود.
ژوکف در خطوط هشت گانه سه هزار و ششصد تانک و يک ميليون و سيصد هزار سرباز و 20 هزار توپ مستقر ساخته بود و از سوم ژوئيه چند تاکتيک جالب بکار گرفته بود تا نيروهاي آلمان تشويق به تعرض شوند. ارتش نهم آلمان چهارم و ارتش چهارم زرهي اين کشور پنجم ژوئيه دست به تعرضات محدود زده و خود را آشگار ساخته بودند. تعرض همه جانبه الماني ها با 940 هزار سرباز و 2 هزار و هفتصد تانک از سحرگاه 12 ژوئيه آغاز شد که با حمله متقابل ارتشهاي شوروي رو به رو گرديد.
آلمانيها با تانكهاي سنگين "پورشه" و "پلنگ" که به تازگي آنهارا دريافت داشته بودند حمله نهايي را آغاز كرده بودند كه تانكهاي سبك شوروي به ميان آنها رفتند و سربازان اين کشور با فداكاري و ازجان گذشتگي بسيار با شعله افكن به سوزاندن تانكهاي آلمان پرداختند و سپس توپهاي شوروي مانع عقب نشيني تاکتيکي آلمانيها شدند. آتش مداوم بيست هزار توپ شوروي که به ابتکار ژوکف Zhukov مستقر شده بودند امکان نداد که فرمانده ارتشهاي آلماني که خود را در دام ديده بود به موقع و سرعت بتواند نيروهاي خود را از مخمصه نجات دهد و به موضع تازه عقب بکشاند. عقب نشيني آلماني ها تنها پس از ازدست دادن پانصد هزار سرباز (کشته، مجروح و اسير) و بيش از نيمي از تانکها ميسر شد و اين تلفات سنگين مانع از آن شد که نيروهاي آلماني پس از عقب نشيني از صحه، امکان حمله متقابل به دست آورند. کارشناسان و مورخان نظامي نوشته اند که نبرد کورسک را توپهاي شوروي بردند.
چند عكس ازصحنه نبرد «كورسك»


غيرنظاميان شوروي که وظيفه مين گذاري داشتند


توپهاي شوروي که نبرد کورسک را بردند

60 هزار ميليشيا در افغانستان در سال 2004 - براي افغانستان بايد راه حل افغاني پيدا کرد
کرزاي

حميد كرزاي رئيس جمهور افغانستان 12 ژوئيه 2004 اعلام كرد كه ميليشياي افغان (افراد مسلحي كه تابع سران محلي معروف به «وار لرد» هستند) بدتر از طالبان عمل مي كنند و بايد خلع سلح شوند.
كرزاي گفت كه نخستين گام دولت بايد خلع سلاح ميليشياي محلي باشد كه شمار آنان در افغانستان تا اين تاريخ (12 ژوئيه 2004) 60 هزار تن برآورد شده است و تا آوريل آينده (سال 2005) دست كم هفتاد درصد آنان بايد كنار بروند و در اين زمينه در حال مذاكره با آمريكا، ناتو و سازمان ملل است.
كرزاي گفت كه وجود ميليشيا و ارتش هاي كوچك محلي متعلق به سران مناطق مانع از انجام برنامه هاي دولت، مخصوصا مبارزه با فساد اداري - اقتصادي و عمران كشور مي شود و كارشكني همين ميليشيا باعث شده است كه نتوان در كارنامه دولت افغانستان بيش از نمره «دي - D» وارد ساخت كه قابل قبول نيست. من بيش از اين نمي توانم ميليشياي خصوصي را تحمل كنم؛ زيرا اين افراد حيات مردم را تهديد مي كنند و دست از ارعاب بر نمي دارند و تا فعاليت آنان ادامه داشته باشد پيشرفتي حاصل نخواهد شد.
كرزاي كه تا زمان بيان اين مطلب دو سال و نيم بر افغانستان حکومت کرده بود افزود كه دولت آمريكا بايد از تجربه افغانستان بهره گيري كند و در عراق امكان ادامه حيات به ميليشيا و افراد مسلح كه اطراف سرشناسان را گرفته اند ندهد. با وجود اين، كرزاي گفت كه نمي خواهد با سران مناطق با خشونت رفتار كند و سياست او در اين زمينه تا كنون بر مدارا کردن با آنان استوار بوده است.
در آن زمان (ژوئيه 2004) اصحاب نظر را عقيده بر اين بود كه استفاده از پيمان كاران آمريكايي براي اقرار گرفتن از دستگير شدگان و افراد در معرض سوء ظن در افغانستان بر پيچيدگي اوضاع افزوده است زيرا اين پيمان كاران با فرهنگ افغانها آشنا نيستند. رفتار آنان باعث شد كه ماموران افغان اخيرا سه پيمان كار را كه زندان اختصاصي ايجاد كرده بودند بازداشت كنند. سابقه كار نشان مي دهد كه سران مناطق افغانستان را كه سالهاست عملا خودمختار بوده اند و مورد حمايت مردم محل هستند نمي شود تهديد كرد و انتظار واكنش نداشت و اظهارات كرزاي نوعي تهديد غير مستقيم آنان بوده است. بايد كاري كرد كه در افغانستان از جنگ داخلي جلوگيري شود (و به صورت عراق درنيايد) كه اگر افغانستان در يک جنگ داخلي ديگر درگير شود پايان آن قابل پيش بيني نيست. وضعيت عراق افغانها را روشن ساخته است. براي مسئله افغانستان بايد راه حل افغاني پيدا كرد. چرا با همه توان سراغ "بن لادن" نمي روند؟! باب هربرت مفسر آمريكايي در تفسير 12 ژوئيه 2004 خود نوشته است كه پس از نزديك به سه سال، اينك مسلم شده است كه دشمن واقعي آمريكا بن لادن و القاعده است و مي دانند كه بن لادن و دستياران نزديكش در نقطه اي در مرز افغانستان و پاكستان پنهان شده اند. تعجب در اين است كه با داشتن اين اطلاعات، چرا با همه توان و امکانات به آنجا حمله نمي كنند تا كلك كار کنده شود.
هربرت که تفسير او از طريق سنديکاي مربوط ميان روزنامه هاي آمريکا توزيع و در آنها انتشار يافته سپس افزوده است: بنظر مي رسد که عمليات عراق و افغانستان به صورت "وقت گذراني: درآمده است - چرا و منظور چيست؟. اگر هدف، بن لادن است، بايد
روي ازميان برداشتن او تمرکز شود. ادامه استقرار در افغانستان مسئله ساز خواهد شد - مسئله اي جهاني و پيچيده. جان كري و جان ادواردز: گزارش «سيا» مارا مجبور به دادن اختيار جنگ به جورج بوش کرد يكشنبه شب11 ژوئيه 2004 جان كري و جان ادواردز نامزدهاي رياست و معاونت جمهوري آمريكا در انتخابات دوم نوامبر2004 از حزب دمكرات در كنار هم در برنامه مجله تلويزيوني سي بي اس معروف به «سيكستي مينيتز» شركت كردند. از هر دو سئوال شد شما كه از تصرف عراق انتقاد مي كنيد و آن را يك اشتباه مي خوانيد چرا در سنا به درخواست جورج بوش مبني بر كسب اختيار جنگ راي مثبت داديد؟.
اين دو در پاسخ گفتند: وقتي رئيس جمهوري با ارائه گزارش «سيا» و تاكيد خود او بگويد كه صدام حسين با القاعده همدست است و داراي سلاحهاي شيميايي و مواد لازم براي توليد اسلحه اتمي است و مي خواهد آنهارا برضد آمريكا بكار برد، كدام سناتور مي تواند ريسك كند و راي ندهد. رئيس جمهور قاعدتا يك شخصيت موثق، معتبر و قابل اطمينان است و ما نمي توانستيم گزارش اورا باور نكنيم، تازه ما راي داديم كه جنگ، آخرين راه حل قضيه باشد. نخست، راههاي ديگر را بايد مي رفتند و اگر نتيجه بخش نبود به جنگ متوسل مي شدند. ايندو افزودند: اخيرا ثابت شده است كه گزارش سيا نادرست بوده است. مسئول همه سازمانهاي اجرايي از جمله «سيا» رئيس جمهور است. «سيا» نبايد به رئيس جمهور دروغ مي گفت و يا مجبور به دادن گزارش خلاف واقع مي شد.
با وجود اين اتهامات، در انتخابات نوامبر 2004 آمريکا جان کري شکست خورد و جورج بوش براي دور دوم به سمت رياست جمهوري برگزيده شد. در سال 2000 بوش با راي ديوان عالي آمريکا که مانع دوباره شماره آراء مورد اختلاف در ايالت فلوريدا شده بود به پيروزي دست يافته بود. در انتخابات سال دوهزار، ال گور بيش از بوش راي عمومي به دست آورده بود، ولي در آمريکا انتخاب رئيس جمهور در دست الکترال کالج است. برخي ديگر از رويدادهاي 13 جولای 1822: استقلال طلبان يونان در تنگه ترموپيل نيروهاي عثماني را شكست دادند.
1854:


جورج ايستمن George Eastman موسس کارخانه کداک در رچستر ايالت نيويورک به دنيا آمد و 78 سال عمر کرد. وي مخترع حلقه فيلم ( فيلم انعطاف پذير) ،پليت خشک ،دوربين کداک( دوربين کوچک و قابل حمل) ، و عکس متحرک ( فيلم ) است. 1878: دولتهاي بزرگ اروپايي بر نقشه تازه بالكان كه خود ترسيم كرده بودند صحه گذاردند و به اين ترتيب، براي عثماني در بالكان جايي جز آلباني باقي نماند. بلغارستان نير استقلال داخلي يافت و قرار شد كه در آنجا از جانب عثماني، فقط يك فرماندار كل باقي بماند.
1911: انگلستان و ژاپن پيمان اتحاد خود را براي چهار سال ديگر تمديد كردند.
1963: جمهوري خلق چين دولت آمريكا را متهم كرد كه مي كوشد روابط چين و شوروي را زهرآگين كند.
1971: ده تن از افسران ارتش مغرب (مراكش) از جمله يک ژنرال معروف كه بر ضد پادشاه اين كشور توطئه كرده بودند تير باران شدند.
1976: نمايندگان 12 دولت كه در پاريس اجتماع كرده بودند به توافق رسيدند كه از سال 1989 در منطقه قطب جنوب به اكتشاف و استخراج مواد معدني بپردازند.
1979: از 23 تير ماه 1358 سازمان راديو ـ تلويزيون دولتي ( صدا و سيما ) داراي يك شوراي عالي مركب از محمد موسوي ، محمد خاتمي ، صادق قطب زاده ( مدير عامل )، عبدالرحيم گواهي و ابراهيم پيراينده شد.
چشم انداز مولف قانوني شدن تاسيس مدارس غير دولتي در سطح تعليمات عمومي و پولي شدن آموزش و پرورش ايران، يك عقب گرد و مغاير اصل 30 قانون اساسي است! 21 تيرماه 1384 در اخبار «ايرنا»، خبرگزاري رسمي كشور خبري ديدم كه نشان مي داد مجلس شوراي اسلامي كه در آن، اكثريت در دست «اصولگرايان» (مومنان به شريعت اسلام و وفاداران به اصول انقلاب سال 1357) است كليات لايحه مدارس غير انتفاعي (غيردولتي ـ پولي» را تصويب كرده بود.
خواندن اين خبر، اين سئوالها را به ذهن مي آورد كه آيا پيش از تصويب كليات اين لايحه دولت، مجلسيان درباره مغايرت اين لايحه با اصل سي ام قانون اساسي با مشاوران حقوقدان خود مشورت کرده بودند؟. آيا تعريف قانوني از واژه مركب «مدارس غير انتفاعي» در دست داريم؟. آيا در آمريكا، كشور اول از لحاظ داشتن سازمانهاي غير دولتي، آموزش و پرورش رايگان و اجباري نيست؟.
پيش از انقلاب، آموزش و پرورش در ايران مطلقا رايگان و مدارس، دولتي (ملي) بودند. باوجود اين، از باب تاكيد و اين كه روزي ـ روزگاري دولتي بر سر كار نيايد كه بخواهد اجازه تاسيس مدرسه غير دولتي بدهد و آموزش و پرورش را در وطن پولي كند، هنگام تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي، در اصل سي ام دولت مكلف شده است كه وسائل آموزش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصيلات عالي را تا سرحد خودكفايي كشور به طور رايگان گسترش دهد. اين اصل بسيار مهم آن چنان صريح و واضح است كه نمي شود سخن از تفسير آن به ميان آورد. ولي ديديم كه از اواخر دهه 1360 و يك دهه پس از انقلاب، سر و كله مدارس پولي در جامعه ما پيدا شد. انقلاب براي پيشرفت، يكنواخت سازي و تامين حقوق و منافع مردم بود، نه عقب گرد.
هدف عمده از دولتي شدن آموزش و پرورش عمومي كه در كشورهاي ديگر اجرا و رعايت مي شود، «برخورداري از آموزش يكنواخت» است، تا استعداد نوباوگان يكسان پرورش يابد، نه بر حسب پول و ثروت خانوادگي. هر گونه تغيير در اصل سي ام نياز به رفراندم دارد.
اگر براي حفظ رايگان و يكنواخت بودن آموزش و پرورش بودجه كافي در دست نيست، ماليات ويژه و نيز نرخ گمركي مخصوص بر برخي از كالاها وضع شود، عوارض شهري تازه گرفته شود، درصدي مشخص و كافي از درآمد نفت به آن اختصاص يابد و ... و ببينند در ساير كشورها چه تدابيري بكار برده شده است، تدابير آنها را تجربه كنيد. در دهه هاي اخير در همه جا، بافت شهرها تغيير كرده و در مركز شهرها، دفاتر و فروشگاهها و ادارات جاي خانه هاي مسكوني را گرفته اند و در اين محله ها، ساختمانهاي مدارس خالي مانده اند. در آن كشورها، به جاي فروش و يا اختصاص دادن ساختمان مدارس به كاري ديگر، دانش آموزان نقاط دور دست شهر را با اتوبوس رايگان به اين مدارس منتقل مي كنند و باز مي گردانند و لازم به خريد اتوبوس اختصاصي هم نيست. ساعات كار اين مدارس را كمي جلو و عقب مي برند تا با ساعث هجوم مردم براي رفتن به محل كار برخورد نكند و از دانش آموزان مي خواهند كه در دو ـ سه نقطه مشخص جمع شوند و اتوبوسهاي شهري (در همه دنيا متعلق به شهرداري ها) مي روند و دانش آموزان را به مدرسه مي رسانند و سپس به خطوط معمولي خود باز مي گردند و در پايان كار مدرسه، مي روند و دانش آموزان را از مدرسه به همان نقاطي که سوار کرده بودند مي رسانند تا به خانه هايشان بروند. به علاوه، در ايران شهرداريها بايد بر سهم خود در تامين هزينه مدارس و ساختن مدارس تازه بيافزايند. مي دانيم كه در برخي از كشورها، امور مدارس تعليمات عمومي بر عهده شهرداري ها است و اگر كمبود پول داشته باشند، دولت كمك مي كند. چرا نبايد در شهرهاي کشور ما دريافت عوارض سالانه خانه و اتومبيل مطابق ساير کشورها باشد
 

Similar threads

بالا