ممنونسلام ملودی
مرسی تو خوبی؟
تنهایی کجاست؟
نمي دونم.دوشبه يا نمياد يا زود مياد جيم ميشه
بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
نمي دونم.دوشبه يا نمياد يا زود مياد جيم ميشه
سلام مجدد
ممنون تو خوبي
آرام جون منظورم الانه كه همه جمع شدن وگرنه آره بوده همين يه ساعت پيشسلام سلام شیطون بلا خانوم!!!
بابا تنهایی از صبح که بود!!الانه ها هم که بود!!
محمد حسين مرسي خيلي خوب بود
نگار جان نمي خواي شروع كني؟خوابيدي؟
از نوع ستاره نوترونياز چه نوعی
خوب بچه ها همگي خسته نباشيد نسخه امشب پيچيده شدو بچه ها به قصه شون نرسيدن.برين بخوابين كه بده تا اين موقع بيدار باشين
ممكنهحالا نگار آقا کو؟؟
می گم نکنه این کرسی یک سیاه چاله باشه؟
پس بيچاره تنهايي
بزار ببينم
اره , الان بايد يه چند هزار سال نوري از ما دور هستولی من قصه میخوام
از نوع ستاره نوتروني
خوب بچه ها همگي خسته نباشيد نسخه امشب پيچيده شدو بچه ها به قصه شون نرسيدن.برين بخوابين كه بده تا اين موقع بيدار باشين
بچه ها اگه مي خواهيد تا نگار بياد من يه قصه بگم
[FONT="]داستان واقعی از جنگ جهانی اول[FONT="]
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود
یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .
مافوق به سرباز گفت : اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟
دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !
حرف های مافوق ،اثری نداشت ،سرباز به نجات دوستش رفت .
به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .
افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و
با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :
من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، دوستت مرده !
خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !
سرباز در جواب گفت : قربان ارزشش را داشت .
- منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟
سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم
هنوز زنده بود ، من از شنیدن چیزی که او گفت احساس رضایت قلبی می کنم !
اون گفت : جیم .... من می دونستم که تو به کمک من میایی ...[/FONT][/FONT]
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود
یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .
مافوق به سرباز گفت : اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟
دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !
حرف های مافوق ،اثری نداشت ،سرباز به نجات دوستش رفت .
به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .
افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و
با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :
من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، دوستت مرده !
خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !
سرباز در جواب گفت : قربان ارزشش را داشت .
- منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟
سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم
هنوز زنده بود ، من از شنیدن چیزی که او گفت احساس رضایت قلبی می کنم !
اون گفت : جیم .... من می دونستم که تو به کمک من میایی ...[/FONT][/FONT]
اگه بچه ها موافق باشن مي گمبگو
ميگم توجه كردين من همه داستانام واقعي از آب درميان
ولي حالا خداييش واقعي بود
نكنه تو خودت با يارو صحبت كردي
آفرین ملودی جان .
چقدر داستانات قشنگن .
دوباره داشت اشکمو در میآورد.
مرسی گلم.
چقدر داستانات قشنگن .
دوباره داشت اشکمو در میآورد.
مرسی گلم.
تو باز گير داديا.ميگم كه هر داستاني ميگم قبلش درموردش تحقيق كردم كلياگه بچه ها موافق باشن مي گم
ولي حالا خداييش واقعي بود
تو باز گير داديا.ميگم كه هر داستاني ميگم قبلش درموردش تحقيق كردم كلي
آفرين بر تو دختر محقق
خداحافظمرسی ملودی جونم.خیلی بامعنا بود.
من بچه ها برم به سمت استراحت.شبتون بخیر باشه.خیلی لطف کردید محمدجان.ملودی جان.
بارون جون مواظب خودت باش.
سکرتی خداحافظ.
دیگه هرکی از قلم انداختم شبتون خوش و دراز
امیدوارم بهتر بشی
شبت خوش آرمش عزيزمرسی ملودی جونم.خیلی بامعنا بود.
من بچه ها برم به سمت استراحت.شبتون بخیر باشه.خیلی لطف کردید محمدجان.ملودی جان.
بارون جون مواظب خودت باش.
سکرتی خداحافظ.
دیگه هرکی از قلم انداختم شبتون خوش و دراز
خواباي خوب خوب ببيني
مرسی ملودی جونم.خیلی بامعنا بود.
من بچه ها برم به سمت استراحت.شبتون بخیر باشه.خیلی لطف کردید محمدجان.ملودی جان.
بارون جون مواظب خودت باش.
سکرتی خداحافظ.
دیگه هرکی از قلم انداختم شبتون خوش و دراز
شبت آروم آرامش عزیز.
بیشتر استراحت کن تا زودی خوب بشی .
دوستای خوبم .
برم که از فردا میخوام درس بخونم
شبتون پر ستاره باشه .
برم که از فردا میخوام درس بخونم
شبتون پر ستاره باشه .
دوستای خوبم .
برم که از فردا میخوام درس بخونم
شبتون پر ستاره باشه .
شبت خوش باران عزيز
خواباي خوب خوب ببيني
نه گل من كي جرأت داره اداي تو رو دربياره.من فقط داشتم اهميت ماجرا رو گوشزد ميكردم.همچنان حساب كن
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-