آی قصه قصه قصه---------- نون و پنیرو پسته
یک زن قد خمیده -----------روی زمین نشسته
یک زن قد خمیده----------- یک زن دلشکسته
که چادرش خاکیه---------- روی زمین نشسته
دست میذاره رو زانوش----------- زانوشو هی میماله
تندتند میگه یا علی--------------- درد میکشه میناله
شکسته و تکیده---------------- صورت خیس و گلفام
دست میکشه روی قبر -------------قبرشهید گمنام
آب میریزه روی قبر -----------------با دستای ضعیفش
قبرو میشوره و بعد--------------- دست میکنه تو کیفش
ازتو کیفش یه جعبه-------------- خرما میاره بیرون
میذاره روی اون قبر--------------- بهش میگه مادرجون
به قربون بی کسیت------------- چرا مادر نداری؟
پنج شنبه ها به روی------------ پای کی سر میذاری؟
بابات کجاست عزیزم؟----------- برادرت خواهرت؟
این آزادگان را چگونه گمنام میخوانیم که شهره ی آفاقند