به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
كاش اي تنها اميد زندگي
مي توانستم فراموشت كنم
يا شبي از انتهاي سينه ام
مي توانستم كه خاموشت كنم
كاش احساس نياز ديدنت
چون وجودت از وجودم دور بود
يا كه من هرگز نمي ديدم تو را
يا در آن شب چشم هايم كور بود...
 

درگاهي

عضو جدید
بگيراين گل ازمن يادبودي كه تنها لايق اين گل توبودي
فراوان آمدند اين گل بگيرند زمن ندادم چراكه صاحب اين گل توبودي
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز[/FONT]
[FONT=&quot]تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش[/FONT]
[FONT=&quot]بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز[/FONT]

[FONT=&quot]دلم قد می کشـــــد تا آبشار صاف گیسویت[/FONT]
[FONT=&quot]تو اما تشنه می خواهی مرا غرق تمنا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]به زیر اســـــمان چشــــم تو تا چند بنشــــینم[/FONT]
[FONT=&quot]بگو پژمرده می خواهی مرا ای اسمان یا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]به هنگام عــبور از لحظه های آبی احساس[/FONT]
[FONT=&quot]مرا پل می زند چشم تو از آبی ترین تا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]تو در چشم من آن زیـــباترین گـــل در بهارانی[/FONT]
[FONT=&quot]به غیر از تو نمی بینم گلی در جمع گلها سبز[/FONT]

[FONT=&quot]میان این همه گــــلهای رنــــگارنـــــگ باغ عشق[/FONT]
[FONT=&quot]گل از چشم تو می چینم گل از چشم تو زیبا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]به شوق دیدنت سر می کشند از پشت پرچین ها[/FONT]
[FONT=&quot]بــــهار آورترین گــــــلها هــــــمه محو تماشا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]فضــــــای دره از بــــوی بـــــهار آکنده می گردد[/FONT]
[FONT=&quot]چون بر می داری آهسته قدم روی علفها سبز[/FONT]

[FONT=&quot]بیا ای دختر دریا کــــــنار ســــــاحل چشمم[/FONT]
[FONT=&quot]که دیدن دارد اینجا با تو چشم انداز دریا سبز[/FONT]

[FONT=&quot]نه تنها عشق من احساس من یا شعر من شد سبز[/FONT]
[FONT=&quot]که از لـــطف نــگاهت خـــــــاک هم گردیده حتي سبز[/FONT]
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
بگذر شبي به خلوت اين همنشين درد
تا شرح آن دهد كه غمت با دلم چه كرد
خون مي رود نهفته ازين زخم اندرون
ماندم خموش و آه كه فرياد داشت درد
 

meibudy

عضو جدید
در تمنای وصالت اشک ها بايد که ريخت
بسکه لغزش داشتيم خجلت زده بايد گريخت
در پی دیدار رویت ما ز پا افتاده ایم
دل به دریاها سپرده،عمر از کف دؠ
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود [FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]از دماغ من سرگشته خیال دهنت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]به جفای فلک و غصه دوران نرود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[/FONT]​
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم برفی

برف سنگین زمستون همه چی رو کرده پنهون
آدمای شهر برفی خوابیدن تو خونه هاشون
آدمک برفی خسته روی برف و یخ نشسته
چشماش رو به انتهای شب بی ستاره بسته
دگمه ی لباسش از سنگ ، دلش از خواب زمین تنگ
کلاهش یه سطل خالی ، رو لباش خنده ی کمرنگ
دور گردنش یه شاله ،‌چشماش از جنس ذغاله
اون می خواد راه بره اما می دونه که این محاله

تنها همین آدمک از خواب زمین با خبره
یخ زده اما هنوزم از من و ما زنده تره

آدمک دلش شکسته ، ازنشستن شده خسته
برای رفتن از اینجا برف و یخ راهش رو بسته
تو اون تو یخ اسیره ، دوس داره که پر بگیره
حاضره برای فتح یک قدم حتی بمیره
تیله های داغ اشکش روی گونه هاش نشستن
پیچیده تو گوش کوچه صدای ترد شکستن
هق هق گریه ی تلخش توی شب بلنده اما
بسکه یخ بسته دلامون صداش رو نمی شنویم

تنهاهمین آدمک از خواب زمین باخبره
یخ زده اما هنوزم از من و ما زنده تره

فردا بچه های کوچه دیدن اون رفته از اینجا
اما انگار جای پاهاش روی برف نمونده بر جا
روی برفا باقی مونده ، اثر یه جای خالی
یه دونه سطل شکسته ، با دو تا چشم ذغالی ..
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
قصّه ی مرگ عشق

خدایا دوستت دارم
چرا که تو آموزگار اول عشق در من بودی
آری تو بودی که به من ، پیکی از گوهر عشق را نوشاندی
و خودت بودی که ، معشوق را در وجودم پروراندی
و امّا…!
من چه گویم در برت؟
من نگویم… تو خود دانی که در عشقم نباشد هیچ رنگی و ریایی
بسی سخت است…
بسی سخت است نالیدن ز معشوق
" در زمانی که وفا قصّه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی
با چه کس باید گفت : با تو انسانم و خوشبخت ترین؟ "
خدایا ...!
اعترافی می کنم در محضرت...
عشق را تنها تو می دانی و بس
آه...!
عشق کو ؟
عاشق کجاست ؟
معشوق کیست ؟
آنکه دارد ادعای عاشقی ،
خود نداند عاشق آن نیست که کند شیدایی
خود نداند عاشق آن نیست که کند سودایی
او نداند که در این زمانه ی بی عشقی ...
عشق یک حس غریبیست که قدرش را نداند هیچکس
عاشقی در عهد ما بازی شده
ای خداوند رحیم
عاشقی نزد تو می ماند ...
تا ابد...
تا به کی این درد در دلها بماند؟
تا ابد ؟
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها من اومدم // دلم براي هتون تنگ شده بود

خیال کردم یه عمر با من می مونه
گمون کردم واسم یه همزبونه
نگفته بود پی یه عشق دیگه است
تا تحقیر بشم و دل بسوزونه
نگفت به فکر فرصتی دوباره است
برای دل بریدن فکر چاره است
نگفت به فکر تحقیر نگاه مو
فکر شکستن غروری پاره پاره است

و ....
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
به جستجوي تو
بر درگاه کوي و کوه مي گريم
به جست وجوي تو
در معبر بادها مي گريم
در چار راه فصول
در چار چوب شکسته پنجره يي
که آسمان ابر آلود را
قابي کهنه مي گيرد
...كه خواهر مرگ است
به انتظار تصوير تو
اين دفتر خالي
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد ؟
جريان باد را پذيرفتن
و عشق را
... كه خواهر مرگ است
و جاودانگي
رازش را
با تو در میان نهاد
پس به هیئت گنجی در آمدی
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دلپذیر کرده است
نامت سپیده دمی ست که بر
پیشانی آسمان می گذرد
_متبرک باد نام تو_
و ما همچنان
دوره ميکنيم
شب را وروز را
هنوز را .......


از احمد شاملو
 

meibudy

عضو جدید
نانی نبود و نیست
نامی نبود و نیست
سرمایه ام کلام
با واژه منعمم
شاید که جمله نامی شود مرا

نانی شود مرا

یک دشت پر هجا
سقفی پر از سکوت ...

شوری برای شعر نیست

شعری برای تعارف نمانده است

تنها دو واژه مانده است:
عشقی
که پاس دارم و
قلبی
که پیشکش...

 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]شمع را كه به خورشيد هديه ميدهي[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از سر انگشتان سوخته ات [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مي فهمد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چند شب يلدا را [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با كبريت هاي نمور و يكي سنگ چخماق[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر كرده اي[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT]


[FONT=&quot][/FONT]
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
با این که ابرم ،بی تو بارانی ندارم
راهی پرازدردم که پایانی ندارم
مجموعه شعر من است ونام پاکت
بی واژه عشق تو عنوانی
ندارم
ای کوههای بی نفس خاموش باشید
دیگر به فریاد خود ایمانی ندارم
ناآشنایم باتو ای خاکستر عشق
سردم ولی میل پریشانی ندارم
روح مرا طی می کند یک مرغ سرکش
افسوس من پای گریزانی ندارم
یک خاطره درمن تلاطم می کند باز
دریا مرا دریاب ! طوفانی ندارم
یک شعله می خواهد چراغ نیم سوزم
حالا که دیگر شعر سوزانی ندارم
:(
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
شکوفه ها چرخ زنان با نسیم
بگونه ی برف دانه ها ناپدید میشوند
انچه یکسره زوال می پذیرد
منم!
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا زیبا بود

واقعا زیبا بود

قصّه ی مرگ عشق

خدایا دوستت دارم
چرا که تو آموزگار اول عشق در من بودی
آری تو بودی که به من ، پیکی از گوهر عشق را نوشاندی
و خودت بودی که ، معشوق را در وجودم پروراندی
و امّا…!
من چه گویم در برت؟
من نگویم… تو خود دانی که در عشقم نباشد هیچ رنگی و ریایی
بسی سخت است…
بسی سخت است نالیدن ز معشوق
" در زمانی که وفا قصّه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی
با چه کس باید گفت : با تو انسانم و خوشبخت ترین؟ "
خدایا ...!
اعترافی می کنم در محضرت...
عشق را تنها تو می دانی و بس
آه...!
عشق کو ؟
عاشق کجاست ؟
معشوق کیست ؟
آنکه دارد ادعای عاشقی ،
خود نداند عاشق آن نیست که کند شیدایی
خود نداند عاشق آن نیست که کند سودایی
او نداند که در این زمانه ی بی عشقی ...
عشق یک حس غریبیست که قدرش را نداند هیچکس
عاشقی در عهد ما بازی شده
ای خداوند رحیم
عاشقی نزد تو می ماند ...
تا ابد...
تا به کی این درد در دلها بماند؟
تا ابد ؟

خیلی زیبا بود خیلی خیلی
واقعن لذت بردم دوست عزیز
همیشه عاشق باشی:gol:
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عشق یـعـنی شـادی و ســـرزندگی
عشق یــعنی مـنـتـهـای بـنــدگی
عشق یـعنی سـوخـتـن ،افــروخـتن
شـیـــوه دریــا دلان آمــوخــتــن
عشق یـعنی سـوزش پـــروانه هـا
شورش دل ،خون سرخ لاله ها
عشق یـعنی صـوت بـلبـل در بهـار
خــنــده گـُل بــر فــراز شـاخسار
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
 
  • Like
واکنش ها: vahm

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تمام شب برای با طراوت ماندن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[/FONT]​
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست[/FONT][FONT=&quot]
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست[/FONT]
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ای آنکه زنده از نفس توست جان من[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]می‌ریزد آبشار غزل از زبان من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]زان روشنی که کاشتی ای باغبان من[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم
آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمان بلند و کمان گشاده پر
روشنی و قوس قزح را به من بده
و راه آخرین را در پرده ای که می زنی مکرر کن
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم
در آن دور دست بعید
آن جا که رسالت اندام ها به پایان میرسد
و شعله و شور تپش ها و خواهش ها به تمامی فرو می نشیند
هر معنا قالب لفظ را وا می گذارد
چنان چون روحی که جسدش را در پایان سفر
تا هجوم کرکس های پایانش وانهد
در فراسوی عشق تو را دوست می دارم
در فراسوی پرده و رنگ
در فراسوی پیکرهایمان
با من وعده ی دیدار بده
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
کاش بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر قصه ی فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی اینگونه بی معنا نبود
 

Similar threads

بالا