به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

گلابتون

مدیر بازنشسته
مرا ببخش

به خاطر نداشتن واژه هايى زيبا تا ثابت کنم


که هميشه با خود و با تو صميمى خواهم بود


و اگر نمى توانى آن را در عشقم حس کنى


پشيمان هستم که به اندازه ى کافى نثارت نکردم
 

strange

اخراجی موقت
ای گنج نوشدارو بر خستگان گذر کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کاین عمر طی نمودی کاین عمر طی نمودی

هم در امیدواری هم در امیدواری

تقدیم به سایه جان:gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر به كاشانه ء رندان قدمى خواهى زد
نقل شعر شكرين و مى بى غش دارم
 

strange

اخراجی موقت
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
 

Mahyar_dc

عضو جدید
پیش خودت شاید فکر کنی دیوونم

ولی یه روز خوب میاد اینو می دونم !
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترک گدايی مکن که گنج بيابی
از نظر ره روی که در گذر آيد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
هر پاره دلم لب زخمي ست خون فشان
جز خون چه ميرود ز دل پاره پاره ايي

در بحر ما هر آينه جز بيم غرق نيست
آن به كزين ميانه بگيري كناره اي
 

siyavash51

عضو جدید
صورت نبندد ای صنم بی زلف تو آرام دل
دل فتنه شد برزلف تو ای فتنه ی ایام دل

ای جان من مولای تو دل غرقه ی دریای تو
دیریست تا سودای تو بگرفت هفت اندام دل

تا جان به عشقت بنده شد زین بندگی تابنده شد
تا دل ز نامت زنده شد پرشد دو عالم نام دل

جانا دلم از چشم بد نه هوش دارد نه خرد
تا از شراب عشق خود پرباده کردی جام دل

عطار
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آن گاه كه تنهايي تو را مي آزارد

به خاطر بياور كه خداوند

بهترين هاي دنيا را ...

تنها آفريده است !!!
 

لطفی88

عضو جدید
گهواره دو چشم سیاه تو
ارامگاه کودک من بود
گوئی مرا چو در دل شب زادند
در من چراغ عشق تو روشن بود
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اگر روزی كسی از من بپرسد

كه دیگر قصدت از این زندگی چیست


بدو گویم كه چون می ترسم از مرگ

مرا راهی به غیر از زندگی نیست​
 

آیاتای

عضو جدید
نیمی ازجهانم برای تو
نیمی برای گنجشک‌ها
نیمی از دوست داشتنم برای تو
نیمی برای باد
تا کوچه‌ها را بگردد
نیمی از مهربانیم برای تو
نیمی برای باران
تا بر زمین ببارد
و ناگهان
مرا به نام کوچکم صدا می‌کنی
گنجشک‌هایم به سرزمین تو کوچ می‌کنند
و من
با این همه بیابان
که هیچ هم بهار نمی‌شود،
فصل‌ها را گم می‌کنم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا در منزل جانان چه امن وعيش چون هردم
جرس فرياد مــــيدارد كه بربنديد محمــــــل ها
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مــن كه میدانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت خامو شی مـن سهل و آســـان می رسد
من كه میدانم كه تـا سر گرم بزم و مستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد

پس چرا...........
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر استان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سر بلندي بر اسمان توان زد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دل من جفت منه طاقت دوری نداره پامو هر جا بزارام زود اونو واپس میزاره
دشمن چشم منه دایم پرآبش میکنه قاتل جون منه مست و خرابش می کنه
گمونم عشق منو بازی حسابش میکنه
 

taha894

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه

هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی ....
 

siyavash51

عضو جدید
برای من معمایی ست چشمت
نگوچشمه که دریایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ست چشمت

من نارس به این معنی رسیدم
پری خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی تماشایی ست چشمت



تا شباهنگام لحظه ها به رنگ دلخواه تان باد
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمان هستی ات پر نور باد
مكتب سر مستی ات لبریز باد
تا همیشه خوب من جانان من
یادگارت سبزی پردیس باد
بادبان قایقت فر خدا
سایبان خانه ات تندیس باد
خانه گاهت جایگاه اقتدار
عاشقانت تا قیامت پایدار
شعر هایت استوار و پر فریب
نور هستی روشنی بخش و سخی
نازنینم تا ابد لبریز عشق
از نگاهت عالمی مسرور باد...
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه توپ دارم گل گلیه...زرد و سفیدو مشکیه...میزنم زمین زمین میره...مگه میشه تا هوا بره؟...من این توپو نداشتم تو مهمونی برداشتم عمو بهم هدیه داد یه توپ گل گلی داد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
باغ خندان ز گل خندان است *** خنده آئين خرمندان است

خنده هر چند كه از جد دور است *** جد پيوسته نه از مقدور است

دل شود رنجه زجد شام و صباح *** ميكند اصلاح مزاجش به مزاح

جدبود پا به سفر فرسودن *** هزل يك لحظه به راه آسودن
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم چون تو بیایی ، غم از دل برود
[/FONT]
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
رازي كه بر غير نگفتيم و نگوييم

با دوست بگوييم كه او محرم راز است
 

siyavash51

عضو جدید
نه صفایی ز دمسازی جام می
که گرد غم زدل شویم
که بگویم راز پنهان
چه امیدی دارم بر جان
داد از این بی همرازی خدایا ...


جواد آذر
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک

برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخور
که بی‌دریغ زند روزگار تیغ هلاک
 

Similar threads

بالا