به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد

افکند سر به زیر و حیا را بهانه کرد

آمد به بزم و دید من تیره روز را

ننشست و رفت و تنگی جا را بهانه کرد

رفتم به مسجد از پی نظاره ی رخش

بر رو گرفت دست و دعا را بهانه کرد

آغشته بود پنجه اش از خون عاشقان

بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد

خوش می گذشت صبوحی ز کوی او

بر جا نشست و شستن پا را بهانه کرد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]تشکر بابت بالایی:gol::gol:
[/FONT]

[FONT=&quot]آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]چه هوایی به سرش بود که با دست تهی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]بس که اوضاع جهان درهم و ناموزون دید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]همنوای دل من بود و به تنگام قفس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخر جاده عاشقی تنها شدن بود...
گفتی خداحافظ....گفتم خداحافظ.... گفتی پشیمونی...
گفتم که هر گز....نفس بریده دستای لرزون...
اشک تو چشام حیف نگفتن بمون...
غم یه عاشق غمه کمی نیست...
چه فایده از اشک وقتی کسی نیست...
درد یه عاشق درد کمی نیست...
چه فایده از اشک وقتی کسی نیست .
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز

هيچ کس تنها نبود
کاش ميشد ديدنت رويا نبود
گفته بودي با تو مي مانم ولي...
رفتي و اينجا برایت جا نبود
ساليان سال تنها مانده ام
شايد اين رفتن سزاي من نبود
من دعا کردم براي بازگشت
دست هاي تو ولي بالا نبود
باز هم گفتي که فردا ميرسي
کاش روز ديدنت فردا نبود
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من با لبان سرد نسیم صبح
سر می کنم ترانه برای تو

من آن ستاره ام که درخشانم
هر شب در آسمان سرای تو
 

farahikia83

عضو جدید
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم، گریه خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
این دل غم دیده حالش به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]لا به لای دلم جا مانده ...[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]و خشم از پله های نگاهم بالا رفت [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]اما سکوت ، انزوا را [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]به لبهایم سنجاق کرد [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]تا فردا مردم فریاد بزنند [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]دیوانه ای لال گم شد[/FONT]
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]من اینجا[/FONT] [FONT=courier new, courier, mono]بس دلم تنگ است[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]به هر سازی که می بینم بد آهنگ است [/FONT]
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی بازگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا
آیا همین رنگ است ؟؟؟
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر کلاس ادبیات معلم گفت: فعل رفتن رو صرف کن

گفتم: رفتم،رفتی،رفت. ساکت می شوم. می خندم.
ولی خنده ام تلخ می شود.
استاد داد زد:خوب... بعد... ادامه بده.
و من می گویم:رفت. رفت.رفت و دلم شکست.
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو رفتی همه گفتند
از دل برود هر آنکه از دیده برفت
و به ناباوری غصه ی من خندیدن
آه...ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه ی دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که....
هرگز از دل نرود هر آنکه از دیده برفت .
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر میکردم تنها دوست داشتن من وتو کافیه ...
اما انگار اشتباه میکردم مثل همیشه ....
حالاحال و هوای دیگه ای دارم ....
انتظار ...انتظار ... انتظار ...
چقدر سخته ندونی ... آره .... یا .... نه ؟
هست .... یا .... نیست ....؟
حالا لحظه لحظه ی نفس هام نه هوای حضورتو داره نه غم رفتنتو ...
حالا !این حال منه ...
حال منی که به جاده ی عبورت چشم دوختمو دل دادم به زمان به هر
چه باداباد...
اینکه ... میای ... یا ....نمیای ؟
تنها کاری که می تونم بکنم انتظاره...
انتظار...انتظار...انتظار...
خیلی سخته...خیلی...ولی مجبورم تحملش کنم...
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشماتو ببند و چند تا آرزو کن


توی محراب دلت به قبله روکن


دستاتو بگیر بالا خدا خدا کن


نگو دیره از همین لحظه شروع کن



خدايا فقط تو رو دارم :(
 
آخرین ویرایش:

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شب دلی به مسلخ خونم کشیدورفت
دیوانه ای به دام جنونم کشیدورفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد یار
اما مرا به عمق درونم کشیدورفت

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشیدورفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرحم به زخم فاجعه گونم کشیدورفت

دیگر اسیر آن من دیوانه نیستم یار
از خود چه عاشقانه برونم کشیدورفت
 

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
تویی آن ترک شیرازی که دست آرد دل ما را
بهه!خالی نداری که دهم هند و بخارا را!!!

شوخی بود ها ناراحت نشی
 

Similar threads

بالا