به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

سامه

عضو جدید
بغض تازه

بغض تازه

در من ترانه های قشنگی نشسته اند

انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند

انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت

امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند

ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان

حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...

من باز گیج می شوم از موج واژه ها

این بغضهای تازه که در من شکسته اند

من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم

اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای عاشقی دیره
ولی باز دست تقدریه
تا دستامون نره بالا
جایی بارون نمی گیره
دلی که دادمش دستت
دیگه از زندگی سیره
نیومد وقتی ام اومد
فقط گفت که داره می ره
نگفتم من خداحافظ
آخه قلبم هنوز گیره
بدون این قلب دیوونه
دیگه محتاج زنجیره
بمون این زخم رو بدتر کن
عجیب محتاج شمشیره
بریزم اشکام رو شاید
آخه این آخرین تیره
نگی تو اونی که رفته
وجودش غرق تقصیره
فدای او که تو خوابم
من رو تحویل نمی گیره
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
به به!! احسنت..:gol::gol::gol: چقدر زیبا بود.. من این رو نشنیده بودم.. از کی بود؟
چه غزلهایی رو می کنی ها!!!
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي روم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه ي خويش


به خدا مي برم از شهر شما
دل شوريده و ويرانه ي خويش

مي برم تا که درآن نقطه ي دور
شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لکه ي عشق
زينهمه خواهش بيجا وتباه

مي برم تا ز تو دورش سازم
ز تو اي جلوه ي اميد محال

مي برم زنده به گورش سازم
تا از اين پس نکند ياد وصال

عاقبت بند سفر پايم بست
مي روم خنده به لب خونين دل

مي روم از دل من دست بدار
اي اميد عبث بي حاصل
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سیاوش کسرائی

شقایق

فریاد سرخ فام بهارانم
سرکش
گرهای قلب خک
گیرانده شب چراغ پریشانم
فریاد سرخ فام بهارانم
برخاسته ز سنگ
با من مگو ز حادثه می دانم
آری که دیر نمی مانم
اما به هر بهار سرودم را
چون رد خون آهوی مجروح
بر هر ستیغ سهم می افشانم
آنگاه عطر تلخ جوانم را
با بال بادهای مهاجم
تا ذهن دشتهای گمشده می رانم

سیاوش کسرائی
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه
خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه
اگه بری شکایت تو رو به دریا میکنم
شقایقای عالم و من بی تو رسوا میکنم
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شبی بارانی / حسین پناهی


و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی رفت فهمیدم این کارا همش کار دله
خط زدم رو آرزوم گفتم نه دیگه باطله
وقتی رفت اشکام رو ریختم تا پشیمونش کنم
اما اون گفت نباید اینجوری حیرونش کنم
وقتی رفت پرنده های کوچه بی دونه شدن
عاقلا رفتنش رو دیدن و دیوونه شدن
آخرین لحظه گذاشتم سرمو رو شونه هاش
تا شاید یادش بره دلیلا و بهونه هاش
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گل امید

هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
مشیری
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانم که چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد



برگرد كه خيلي تنهام ....
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه قدر بین دلا وحرفای ما فاصله س
چشماتون می خنده اما دلامون بی حوصله س
دوست داشتن هم یه جوری پنهون می کنیم
نمی دونیم که داریم یه قلب رو ویرون می کنیم
کاش بیایم آبروی مجنون و انقدر نبریم
دیگه منت نذاریم وقتی که نازی می خریم
عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله
اگه حتی بینمون باشه یه دنیا فاصله
مهم اینه که چقدر دوسش داری فقط همین
اگه لازم باشه آبرو رو بنداز رو زمین
برگا زرده روزای اول فصل پاییزه
بذار اون بشکنه و دلت رو برگها نریزه
 
  • Like
واکنش ها: 2st

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز

اگه بری می لرزه فرهاد و ستون بیستون
به خاطر اونم شده تو تا ابد پیشم بمون
 
  • Like
واکنش ها: 2st

ghisoo_tala

عضو جدید
غم همیشه با دلم همخانه بود ، از فراق تو دلم دیوانه بود ،
یاد تو چندیست مهمانم شده ، خاطراتت آفت جانم شده ،
هرچه می گویم سخن از یاد توست ، در سکوت من فقط فریاد توست . :gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دردم از ياراست و درمان نيزهم.... دل فداي او شد و جان نيز هم
چون سرآمد دولت شبهاي وصل.... بگذرد ايام هجران نيز هم
 

سامه

عضو جدید
قفسم را مشکن تو مکن آزادم ،

گر رهایم سازی به خدا خواهم مرد ،

من به زنجیر تو عادت کردم .

بارها در پی این فکر که در قلب توام ،

با تو احساس سعادت کردم

به خدا خوشبختم تو محبت کن و بگذار

تا عمری هست من بمانم

چو اسیری به حریم قفست
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتمش دل می خری پرسید چند گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده ای کرد و دل از دستم ربود تا به خود من امدم او رفته بود
دل ز دستش زیر پا افتاده بود......................
 

Similar threads

بالا