// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهربانم...
نه قلم لازم است و نه کاغذ. شرح لحظه لحظه هایم را
از دل خودت بپرس !...

 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
در پهنه دشت رهنوری پيداست
و ندر پی آن قافله گردی پيداست
فرياد زدم - دوباره ديداری هست؟
در چشم ستاره قطره اشکی پيداست.
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جا عجیب تاریک است
یک قطره روشنایی بفرست
زندان انزوای مرا بشکن
پروانه ی رهایی بفرست
تا پیش از آن که غرق شوم
یک لحظه آشنایی بفرست
انگار ربط ما ازلی است
لطفا کمی خدایی بفرست


 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]این منم که تو را می خوانم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]نه پری قصه هستم در آفاق داستان[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]و نه قاصدکی در یک قدمی تو[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من یک انسانم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]کسی که همواره به یاد توست[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]برای کفتران چاهی دانه می ریزم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]که تو مهربانترین مهربانی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]پس آرام و گرم می نویسم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دوستت دارم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
[/FONT]
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنچه در غیبتت ای دوست به من می گذرد
نتوانم که حکایت کنم الا به حضور
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می سوزم و می سوزم ، با زخم تو می سازم
با هر غزل چشمت من قافیه می بازم
پیش از تو فقط شعرم معراج غرورم بود
ای از همه بالاتر ینک به تو می نازم
این سفره ی خالی را ، تو نان غزل دادی
ای پر برکت گندم من از تو می آغازم
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من اهل زمین بودم ، فواره نشین بودی
با دست تو پیدا شد بال همه پروازم
از شبنم هر لاله ، اسب و کوزه پر کردم
با عشق تو را دیدن ، تا اوج تو می تازم
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هی های مرا بشنو ، اسب و من و دل خسته
من چاوش بی خویشم ، با هق هق آوازم
راه سفر عاشق از گردنه بندان پر
نا مردم اگرازخون ، این باج نپردازم
[/FONT]
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
به دستانم اموخته ام نور بکارد،
ترانه درو کند ،
و خرمنش را به نسيم بسپارد.
تا با هر سرود روشنی
تکثیر شوم در اعماق لحظه ها...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نشسته ام
و در اوج خيال ميترسم
نکند باز غمی
رسد از راه و باز
کوله بارش را
روی دوش دل من جا بگذارد!!!
منم و غم و اندوه
منم و جر عه ای از جام سکوت
منم و روح قلم ، اصل نوشتن
ونگاهی زيبا
که رها می سازد
همه مرغان اسير ذهنم را
و قلم را
و نوشتن را
 

amator-2

عضو جدید
[FONT=&quot]حيلت رها کن عاشقا ديوانه شو ديوانه شو[/FONT]
[FONT=&quot] و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو[/FONT][FONT=&quot]
هم خويش را بيگانه کن هم خانه را ويرانه کن[/FONT]
[FONT=&quot] وآنگه بيا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو[/FONT][FONT=&quot]
رو سينه را چون سينه‌ها هفت آب شو از کينه‌ها[/FONT]
[FONT=&quot] وآنگه شراب عشق را پيمانه شو پيمانه شو[/FONT][FONT=&quot]
بايد که جمله جان شوي تا لايق جانان شوي[/FONT]
[FONT=&quot] گر سوي مستان مي‌روي مستانه شو مستانه شو[/FONT][FONT=&quot]
انديشه‌ات جايي رود وآنگه تو را آن جا کشد[/FONT]
[FONT=&quot] ز انديشه بگذر چون قضا پيشانه شو پيشانه شو[/FONT][FONT=&quot]
قفلي بود ميل و هوا بنهاده بر دل‌هاي ما[/FONT]
[FONT=&quot] مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو[/FONT][FONT=&quot]
گر چهره بنمايد صنم پر شو از او چون آينه[/FONT]
[FONT=&quot] ور زلف بگشايد صنم رو شانه شو رو شانه شو[/FONT][FONT=&quot]
تا کي دوشاخه چون رخي تا کي چو بيذق کم تکي[/FONT]
[FONT=&quot] تا کي چو فرزين کژ روي فرزانه شو فرزانه شو[/FONT]
[FONT=&quot]حيلت رها کن عاشقا ديوانه شو ديوانه شو[/FONT]
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] درقفس طلبد هرکجاگرفتاری است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جست[/FONT]
 

amator-2

عضو جدید
[FONT=&quot]هستی‌ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آتـش افروز شود برق نگـاهی گاهی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]رو سپیدی بود از بخت سیاهی گاهی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]عجبی نیـست اگر مونس یار است رقـیب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]بنشیند بر ِ گل[/FONT][FONT=&quot]،[/FONT][FONT=&quot] هرزه گیـاهی گاهی...[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

amator-2

عضو جدید
[FONT=&quot]هستی‌ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آتـش افروز شود برق نگـاهی گاهی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]رو سپیدی بود از بخت سیاهی گاهی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]عجبی نیـست اگر مونس یار است رقـیب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]بنشیند بر ِ گل[/FONT][FONT=&quot]،[/FONT][FONT=&quot] هرزه گیـاهی گاهی...[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
با نگاهی که در آن شوق برآرد فرياد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست يکديگر را
بفشاريم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از ياری ، غمخواری
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند :
- شادی روی تو !
ای ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ،
عطرافشان
گلباران باد
 

mob

عضو جدید
خیری که برآیدت به توفیق از دست

در حق کسی کن که در او خیری هست
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب صدای باران در کوچه پیچ می خورد

گویا ستاره هایی از بستر تو می برد
دیشب ولی نه دیشب هر شب به یاد چشمت
وقتی که خواب بودی لبخند ماه افسرد
اینجا هوا ذلیل است وقتی تو خواب هستی
وقتی تو چشم بستی گویا هوای شب مرد
با تو ستاره هایی با چشم بسته دیدم
خواب تو دیشب اما قلب ستاره آزرد
انگار خاک شب را چشم تو آب می داد
وقتی که خواب بودی باغ شبانه پژمرد
دیشب هوای نمناک از بوی غربت خاک
در کوچه تاب می خورد از من ستاره می برد
من بی تو گنگ و تنها در کوچه محو گشتم
وقتی صدای باران در کوچه پیچ می خورد .​
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چو شب به راه تو ماندم كه ماه من باشي
چراغ خلوت اين عاشق كهن باشي

به سان سبزه پريشان سرگذشت شبم
نيامدي تو كه مهتاب اين چمن باشي

وصال آن لب شيرين به خسروان دادند
تو را نصب همين بس كه كوهكن باشي

خموش سايه كه فرياد بلبل از خامي ست
چو شمع سوخته آن به كه بي سخن باشي
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تو شعرام همگی رنگ بهاره
با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره
کاش همیشه محرم دلم تو باشی
تو بزرگی اولین و اخرینی
 

elinaz69

عضو جدید
ارزویم این است
نتراود اشک از چشم تو هرگز....
مگر از شوق زیاد...
نرود لبخند از عمق نگاهت
و تو عاشق باشی
عاشق ان که تو را میخواهد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي كه هرگز نكند سايه فراموش تو را

ياد كردي به سلامم به سلامت باشي
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عشق طلوعی دوباره کرد و من و تو
در شب ظلمت به آفتاب رسیدیم
شعله یک حس ناشناخته گل کرد
تا به تمنا ، به التهاب رسیدیم
آن همه دلبستگی به واژه بدل شد
واژه به واژه به شعر ناب رسیدیم

:heart::heart::heart::heart::heart::heart:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
موسيقی چشم ِ تو گویاتر است
از لب ِ پر ناله و آواز ِ من
وه که تو هم گر بتوانی شنید
زین نگه ِ نغمه سرا راز ِ من !
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای دل آرامی که آرامش ز دل ها می بری
آنچه خود دادم ترا از چه به یغما می بری

بس نبودش دين و دل از عاشق در مانده ات
مانده در دل ياد تو كآن هم به يك جا مي بري

چشم ما گريان مكن مي بينمت غرقه به آب
جوي خون از ديدگان با خود به دريا مي بري

مي روي از پيش چشمم تيره روزانم ببين
نور چشمانم چرا از چشم بينا مي بري

زَِهره از دل مي رود سازش ندارد نغمه اي
خود نداري دل چنين از زُهره زهرا مي بري

مجلس افروزت ندارد قصه اي خاموش شد
قصه اش كردي به بازار و تماشا مي بري

شير بيشه موش شد در دست تو بازيچه شد
باز و شهبازي شده مرغك كه رسوا مي بري

خوش متاعي دادمت بي قدر و قيمت پيش تو
كين چنين فرسوده اش فرسوده كالا مي بري

بي نشان ، بازت دهان شد باز و پر بيهوده گو
گوش او اين نشنود گرچه به ايما مي بري
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای عاشقِ شیدائی بشنو سخنی از من

هر چند که نتوانی هرگز شنوی آنرا

در بزمِ وصالِ دوست ، از جامِ جمالِ دوست

چون مست شدی ، مشکن پیمانه و پیمان را:gol:

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز آدمي به جهان نام نيك ماند و بس

به مهر كوش كه گيتي به كس وفا نكند
 

zanlog

عضو جدید
اي كه دل بردي ز دلدار من ازارش مكن
انچه او در كار من كردست در كارش مكن
 

Similar threads

بالا