بهترین اشعارونثرهای عاشقانه♥●•٠·˙

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه فرقی می‏کند

باشی برای روز مبادا

یا نـــباشی بــــرای هــــر روزم...؟!


من که کفش‏هایت را هر روز واکس می‏زنم

و کاسه‏ی
چشمانم را هی می‏شکنم

که مبادا آب بریزد پـــشت ســـرت...

و شوری
اشک‏هایم

یک وقت، نمک‏گیرت نکند !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب در عمق تنهاییم، در سکوت پایان نا پذیر اتاقم،

دلم برای خودم سوخت وخاکستر شد.

برای دلی که هیچ ظلمی نکرد و هیچ جفایی نکرد و هیچ کس رانیازرد.

اما خود ظلم و جفا دید و شکست و خرد شد...

برای دلی کهمی دانست نباید دل ببندد اما بست!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیرآشنایی

همه شب نهادهام سر، چوسگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهی گدایی

مژهها و چشم یارم به نظرچنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه روهمیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی

به کدام مذهب این به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که توعاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدریایی

در دیر میزدم من، که یکی زدر در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که توهم از آن مایی

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـن هـمآنے امـ کـِ ...
بــے تـُ ...

پـآے ِ تمـآمـِ دوستـ داشتنـتـ مـآنـده امـ

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت کن دلم !
این جا سکوت, اجباری ست
اگر چه حرف و غزل در نگاهمان جاری ست
همیشه عشق, برایم سکوت و ابهام است
شبیه دیدن او بین خواب و بیداری ست
چه قدر پیر شدم...
با مرور خاطره ها...
به ذهن خاطره هایم, سکوت غمباری ست
دلم شکست و غزل مرد..
اه, ای مردم !
چه قدر طعنه و زخم زبانتان کاری ست!
اگر چه حرف و غزل نا تمام مانده...
ولی...
سکوت کن دلم!
این جا سکوت اجباری ست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـآرآن بـآشـَد

تُـو بـآشـی


ی ِ خیـآبون ِ بـی ان ـتـهآ بـآشَد

ب ِ دُنيـآ مـي گـُويَمـ :

خـُدآحـآفِــظ ...!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر حال همه زندانیان گریستی

مگر بر
من

که در
تو

حبس
ابد شده*ام



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حلقه ي دستانمان را دوست دارم

وقتي دست ات توي دست من است

و

دل توي دلم نيست ... !

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساعت بی عقربه را می ماند

که دنبال دقايقش می گردد

دلم را می گويم

که بی تو جا ماندست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوای دلم عجیب برایت گرفته !

من و اسمانی از حرف های نگفته !

راستی

جسارت نباشد

تو کی می ایی؟!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تو چـه پنهــان

گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ

کـ شـروع مۓ کنم

بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـه

براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن

بـ بوۓ تنت...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم
بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی
نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی
اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه به روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
با من اے دوستــــــ ــــ ـ ،
اگر خوب اگر بد باشـے ،

تپش ِ حــس ِ من این استــ ـ
کــ ِ باید باشـــ ـــ ــے

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



کجا هستم کجا هستی،یه حسی بین ما کم شد

دلم هوای عشقُ داشت، دلت حوای عالم شد

بهت گفتم که مدیونی به این چشمای بارونی
بهت گفتم که باور کن ، ازم چیزی نمیدونی

گذشتی از کنار من، نخواستی عاشقت باشم
نذاشتی با نگاه تو، پر از احساس و رویا شم

بهت گفتم ، بدون دیره ، دلم بدجور دلگیره
تو خندیدی و فهمیدم ، دلت پیش کسی گیره

نفهمیدی تو حرفامو ، همه فکر تو رفتن بود
سکوت تا آخر دنیا ، تمام قصه ی من بود

گذشتی از کنار من، نخواستی عاشقت باشم
نذاشتی با نگاه تو، پر از تصویر رویا شم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
"همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها..."
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــــــم


ضــعــف مــیـــکنــد


از لــبـــخــنـدهــایــــت ...


کــه طــعــم ِ تــرش ِ شــاتــوت مـــی دهنـــد!


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

هوا سردست ...

من از عشق لبریزم

چنان گرمم ...

چنان با یاد تو در خویش سر گرمم ....

که رفت روزها و لحظه ها از خاطرم رفته ست!

هوا سردست اما من ...

به شور و شوق دلگرمم

چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است!

تو را هر شب درون خواب می‌بینم

تمام دسته های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم

و وقتی از میان کوچه می‌آیی ...

و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم ...

به خود آرام می‌گویم :دوباره خواب می‌بینم!

دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد

بیا... من دسته های نرگس دی ماه را

در راه می چینم !!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی که زندگی من

هیچ چیز نبود

هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری

دریافتم

باید، باید، باید

دیوانه وار دوست بدارم

کسی را که مثل هیچکس نیست!



فروغ فرخزاد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز نبودی...

اما

خیلی چیزها بود...

من بودم
باران بود
چتر بود
بغض بود

و اینکه

همراه همیشگی ام هم بود...




جای خالیت را میگویم..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیر می شوم ...

آن گاه

که می بینم چه بی پروا فنجان از
لبت کام می گیرد !

آن گاه

که با هر
بوسه از لبانت پر از تو و خالی از خویش می شود !

دلگیر می شوم ...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چـشـمـانـم را مـثـل کـودکی کـه بـا آبـنـبات گـول میزنـند بـا عـکسـت گـول مـیـزنـم فـریـاد دلـم را چـه کنـم..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

گرچه نیستے

یـــادتــــــــــــــــــ ــــ امـــا
تمام قـــد


بے رحمانهـ ؛

میان دلـــــم ایستاده ... !


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری
سوارانی که در راهند میگویند می باری
تو را چون لحظه های آفتابی دوستت می دارم
مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری

مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی
مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری

زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند
و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری

هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد
عطش دارم بگو:
کی بر دلم یک ریز می باری....


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

زوار چشمانت را

هـ ـرروز
اشتیاقے دوبآره اسـ ـت .

روے از
من برمگردان ،

دلـ ـم ، طـ ـواف می خواهـ ـد

قبلــ ـه گاه مـ ـن !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
و خدا سیب نینداخت از آن بالاها
که در عمق کم حرف نیوتن غرق شویم
و چنین با تقدیس

و چنین با اجبار

جسم او در خودمان دفن کنیم
یادمان باشد سیب
با هزاران امید
به امید لب و دندان کسی می آید
که به ایمان و یقین
سیب را می فهمد
سیب را می نوشد
و به حرف نیوتن می خندد
با خودش می گوید :
" آسمان جاذبه دارد نه زمین"
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو از سر تکلیف به من عشق ورزیدی و من از سر عشق خود را مکلف میدانستم
برایم قشنگ بود کسی دوستــــــــــ ــــــم داشته باشد ولی حیف که
هیچوقت عشق واقعی را درک نکردم
همه از سر ترحـــــــــ ــــــــــم دوستم داشتند
و من غرق در احساسات بودم
و به این پی نبردم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه شبها تا سحر نام تورا از دل صدا کردم

دلم را با جنون بی کس ها آشنا کردم

نفهمیدم چه رنگی دارد این شب های شیدایی

که قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا کردم

چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی

به راه کوچه برفی تورا از خود جدا کردم

نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه

تو را من در ته این کوچه برفی رها کردم

چه شبها تا سحر با قاصدک در خلوتی بیرنگ

نشستم مو به موی خاطراتت را سوا کردم

به پای قاصدک بستم صبوری را شبیه گل

نوشتم روی گلبرگش که من بی تو چه ها کردم

هــر كجا هستم باشـم ، آســمان مال من است
پنجره ، فكر ، هوا ، عشق ،‌ زمین مال من است
 

Similar threads

بالا