خانه تکانی
خانه تکانی
دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت تو هم همه را فراموش کن
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لابه لای اشتباهایت یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت....
دلت را محکمتر از قبل بتکانی
تمام کینه هایت هم میریزد
و تمام ان غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزو هایت....
باز هم محکمتر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد
حالا آرامتر
آرامتر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین چه تفاوت میکند؟
خاطره خاطره است
باید باشد
باید بماند
کافی ست؟
نه
هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد...دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست
همه چیز ریخت از دلت
همه چیز افتاد
و حالا
وحالا تو مانده ای و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او".....