** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
مهربـــــان مـــــن ،

تو لبخندت را بیــــاور
من شعر تـــازه دم می کنم
می نشینیـــم
و گپ می زنیـــم...
[/QUOTE

هستی ام پیشکش طراوت تو باد
بریز که عطش دارد هلاکم میکند
من به غمزه ای جان میدهم
بگو بگو که طاقت از کف رفت
 

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
سوز دلم تقدیم تو
لرزد دلم از بیم تو
بادا که بر ما بگذری
گویم ثنا،تکریم تو
..
مشی علی راه من است
آتش جانکاه منست
آینه را شاهد بگیر
هرلحظه ام تقویم تو.
..
عارف تویی،سالک تویی
بر جان من مالک تویی
خورشید هم قافل شده
از تابش زرسیم تو
...
من در عجب از خود شدم
با یاد او بی خود شدم
راه مخالف می زنی
ای ساز من تنظیم تو.
آقا قبول نییییییییییییست !!!!!!
این شعر که سروده ی منه!! پست شماره 264 رو نگاه کنید لطفا.
البته این رو به اعتراض عرض نکردم.(راستش یه جورایی خیلی هم حال کردم از اینکه یه نفر شعر منو قابل دونسته و ازش استفاده کرده). شاید شما دوست عزیز کاملا در جریان نیستید که باید از سرده های خودتون برامون بزارین تا حالشو ببریم.
موفق باشید
امین رخ
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا قبول نییییییییییییست !!!!!!
این شعر که سروده ی منه!! پست شماره 264 رو نگاه کنید لطفا.
البته این رو به اعتراض عرض نکردم.(راستش یه جورایی خیلی هم حال کردم از اینکه یه نفر شعر منو قابل دونسته و ازش استفاده کرده). شاید شما دوست عزیز کاملا در جریان نیستید که باید از سرده های خودتون برامون بزارین تا حالشو ببریم.
موفق باشید
امین رخ

باشد قبول
قولی که نقل شد
از آن شما
حسی که دیده نشد
به نام ما...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادت ای دوست که هست
تو ز من پرسیدی
به چه می اندیشم؟
و من اندیشه خود را به نگاه دل خویش می نگرم!
تا که پاسخ گویم
آنچه می بینم من:
خدا هست،نور هست
مهر،وفا،دوستی، خاطره،عشق
آنطرف تر
غم و شادی
مرگ هم حتی هست...
لبخند
اشک...
و تو هم نیز
کنارِ دلِ من
و سوالی که پر است از ابهام
من و تو
آیا ما شدنی در پی خود خواهد داشت؟
یا که ما می مانیم و شما
جمع تو با او
جمع من با او...
من کماکان به نگاه تو دل خوش دارم
و جوابم
سکوتی است که به آرامش دنیای دلم می خندد!
smart student
 

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
یادت ای دوست که هست
تو ز من پرسیدی
به چه می اندیشم؟
و من اندیشه خود را به نگاه دل خویش می نگرم!
تا که پاسخ گویم
آنچه می بینم من:
خدا هست،نور هست
مهر،وفا،دوستی، خاطره،عشق
آنطرف تر
غم و شادی
مرگ هم حتی هست...
لبخند
اشک...
و تو هم نیز
کنارِ دلِ من
و سوالی که پر است از ابهام
من و تو
آیا ما شدنی در پی خود خواهد داشت؟
یا که ما می مانیم و شما
جمع تو با او
جمع من با او...
من کماکان به نگاه تو دل خوش دارم
و جوابم
سکوتی است که به آرامش دنیای دلم می خندد!
smart student


سیبی که در دستانت بود
طعم حسرت میداد
وباد بوی شربت می آورد از لابلای توری تابستان
گویی که سرخی دستانت از گونه های سیب بود ، نه از رگه ی خشم درون برده ات.
گنجی میجستم در مسیر نگاهت
که نبود.
و کنجی در پناهت که تا ابد ایمن سازدم
.
آمده بودم که جمعت ببندم
آمده بودم که ترکیب بند میهمانی دستانت باشم با گونه ام
آمده بودم تا ....




نمیدانستم که آمده بودم تا افسوس
تا جوابی به سوال نا پرسیده ات باشم
و در سکوت ،تمام سرخوشی نگاهم را به تو دادم
و رفتم
تا دیگری جمع خود را با تو ببندد ؛ اگر سووالی نداشتی!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سر بر شانه ات میگذارم
انگاه تمام
نگرانیها و دلواپسیهایم
از من دور میشود
چه شوقی دارد
انجا که تو نامم را
صدا میزنی
 

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
سر بر شانه ات میگذارم
انگاه تمام
نگرانیها و دلواپسیهایم
از من دور میشود
چه شوقی دارد
انجا که تو نامم را
صدا میزنی

آنجا که ابر باران را گواه دلدلگی ام میگیرد
تا گونه ی زمین ر ا نوازش کند،
و آنگاه که رود
نامت را خروش میکند ،
شوقم را میگذارم به گرو
تا بیچاره گی ام را پنهان کنم.
میخواهمت تا صدایم کنی
ومی جویم ات
تا
نگاهم کنی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنجا که ابر باران را گواه دلدلگی ام میگیرد
تا گونه ی زمین ر ا نوازش کند،
و آنگاه که رود
نامت را خروش میکند ،
شوقم را میگذارم به گرو
تا بیچاره گی ام را پنهان کنم.
میخواهمت تا صدایم کنی
ومی جویم ات
تا
نگاهم کنی

باران که برف شد
برف هم که آب شد
اما دلم هنوز
تنگِ دلت نشد؟!

smart student
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

باران که برف شد
برف هم که آب شد
اما دلم هنوز
تنگِ دلت نشد؟!

smart student
همسفر خیلی دلم گرفته...
اصلاً راستش را بخواهی این جاده انگار تمومی ندارد!
اهل زمین می گویند انگار بهار آمده است؟!
ولی نمی دانم چرا اهل اینجا خبری از بهار ندارند!!!
می گویند بهار خیلی وقت است که برای همیشه رفته است!
رفته است!!!
رفته است!!!
بیزارم....
بیزازم،از اینکه تمام فعل های من با رفتن صرف می شود!!!
گاهی خسته می شوم از اینکه دنیایم از یک عالمه بی تو بودن پر شده!
گاهی دلگیر می شوم از اینکه دنیایم فقط به یک نگاه و لبخند ختم می شود!
نگاهی که حالا زیر خروارها خاک بسته شده،
و دل معصومانه ی تو که به دنبال نگاه من می گردد
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همسفر خیلی دلم گرفته...
اصلاً راستش را بخواهی این جاده انگار تمومی ندارد!
اهل زمین می گویند انگار بهار آمده است؟!
ولی نمی دانم چرا اهل اینجا خبری از بهار ندارند!!!
می گویند بهار خیلی وقت است که برای همیشه رفته است!
رفته است!!!
رفته است!!!
بیزارم....
بیزازم،از اینکه تمام فعل های من با رفتن صرف می شود!!!
گاهی خسته می شوم از اینکه دنیایم از یک عالمه بی تو بودن پر شده!
گاهی دلگیر می شوم از اینکه دنیایم فقط به یک نگاه و لبخند ختم می شود!
نگاهی که حالا زیر خروارها خاک بسته شده،
و دل معصومانه ی تو که به دنبال نگاه من می گردد

زمستان است ولی من دلم را به بهاری مهمان می کنم
که خودم گل کاری کرده ام
هر چند همه شقایق
ولی عاشق اند
داغدار
ساکت،صبور...
پس آرامِ دلم را خودم می سازم
این بهار پاییزی که سردتر است از هر زمستان!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

زمستان است ولی من دلم را به بهاری مهمان می کنم
که خودم گل کاری کرده ام
هر چند همه شقایق
ولی عاشق اند
داغدار
ساکت،صبور...
پس آرامِ دلم را خودم می سازم
این بهار پاییزی که سردتر است از هر زمستان!
دیگر بهار سرحالم نمی کند...
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند...
اه ای خدا...
مرا به کبوتر شدن چه کار...
وقتی سنگ هم به بالم رحم نمی کند...!

__________________
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر بهار سرحالم نمی کند...
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند...
اه ای خدا...
مرا به کبوتر شدن چه کار...
وقتی سنگ هم به بالم رحم نمی کند...!

__________________

می دانستی نماد آرامش است
کبوتر را می گویم...
حتما آرامشی در راه است
درگیر طوفان نشو!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شاکرم خدای را که قناعت را به من آموخت
قانعم به
همین لبخند در عکس ات ...

تلــــــــــــخ کـام که باشــی

تلـــــــــــخ زبـــان هم میشــوی و..

کســـــی چـه می دانــد روزگــاری شیریــــن بــودی بـــرای فرهـــادت...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تلــــــــــــخ کـام که باشــی

تلـــــــــــخ زبـــان هم میشــوی و..

کســـــی چـه می دانــد روزگــاری شیریــــن بــودی بـــرای فرهـــادت...

هیچوقت آرزوی شیرین بودن را نداشتم
سرگردانی بین خسرو و فرهاد!
ارامش لیلی بودن را به سرگردانی شیرین بودن ترجیح می دهم
هر چند شاید سرنوشتم با فرهاد یکی شود...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هیچوقت آرزوی شیرین بودن را نداشتم
سرگردانی بین خسرو و فرهاد!
ارامش لیلی بودن را به سرگردانی شیرین بودن ترجیح می دهم
هر چند شاید سرنوشتم با فرهاد یکی شود...

تو نیستی
اما من برایت چای میریزم
دیروز هم نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرقی میکند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم

رسول یونان
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو نیستی
اما من برایت چای میریزم
دیروز هم نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرقی میکند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم

رسول یونان

اینقدر سر به زیر شده
اینقدر مظلومانه به رفت و آمدت می نگرد
که از خودم شرمنده می شوم برای بریدنش از تو...
چطورش را نمی دانم ولی دلم عاقل شده گمانم
،
دیگر به پر و پای ثانیه هایت نمی پیچید!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اینقدر سر به زیر شده
اینقدر مظلومانه به رفت و آمدت می نگرد
که از خودم شرمنده می شوم برای بریدنش از تو...
چطورش را نمی دانم ولی دلم عاقل شده گمانم
،
دیگر به پر و پای ثانیه هایت نمی پیچید!
انسانها چه زود فراموش میکنند


برای مدتی محدود میهمان دنیاییند


بنا میکنند آنچه را در آن سکوت نمیکنند


جمع میکنند آنچه را که نمیخورند


و آرزو میکنند آنچه را که به آن نمیرسند
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انسانها چه زود فراموش میکنند


برای مدتی محدود میهمان دنیاییند


بنا میکنند آنچه را در آن سکوت نمیکنند


جمع میکنند آنچه را که نمیخورند


و آرزو میکنند آنچه را که به آن نمیرسند

درست است که نامش انسان است
ولی قرار نبود با دنیای ناپایدار الفت بگیرد
و این الفت نا به جا
مسیر دایره ای اش را به فراموشی سپرد!
مسیری که دایره بودنش قرار بود آرامش ناپایداری دنیایش باشد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

درست است که نامش انسان است
ولی قرار نبود با دنیای ناپایدار الفت بگیرد
و این الفت نا به جا
مسیر دایره ای اش را به فراموشی سپرد!
مسیری که دایره بودنش قرار بود آرامش ناپایداری دنیایش باشد...
گاهی شعر سراغم را میگیرد
گاهی…
هوای تو!
فرقی نمیکند…
هردو
ختم میشوند به
دلتنگیه من !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی که خانه نیستم ..

کلید را دم پله اول ..

زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشته ام ..

تا رویایت اگر آمد ..

پشت در نمی ماند!


 

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
وقتی که خانه نیستم ..

کلید را دم پله اول ..

زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشته ام ..

تا رویایت اگر آمد ..

پشت در نمی ماند!



/QUOTE]
فکر کنم منظورشون این باشه
زیر همان گلدان سفال همیشگی می گذارم .. تا رویایت اگر آمدپشت در نماند هست
شرمنده م دوستان که اسپم میکنم اما..
wowwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwww
 
آخرین ویرایش:

amin_rogh

كاربر فعال مهندسی کشاورزی
کاربر ممتاز
وقتی که خانه نیستم ..

کلید را دم پله اول ..

زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشته ام ..

تا رویایت اگر آمد ..

پشت در نمی ماند!


TE]
منتظر بودی
رویای کلید را زیر برگ شمعدانی به خیالم گره زده بودی
در باز نشد

باز بر میگردم...
خودم!
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی که خانه نیستم ..

کلید را دم پله اول ..

زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشته ام ..

تا رویایت اگر آمد ..

پشت در نمی ماند!


TE]
منتظر بودی
رویای کلید را زیر برگ شمعدانی به خیالم گره زده بودی
در باز نشد

باز بر میگردم...
خودم!

نقل کلیدو قفل نیست...
نقل گلدان سفالی نیست....

حرف باز هم از همان دلتنگیست که ... با اینکه می دانم دیگر نمی آیی ولی منتظرم.....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی
درد انجاست که
با هر صدایی برمیگردم ولی تو نیست
با صدای زنگ از جا میپرم شاید تو باشی
ولی باز هم تو نیستی
نمیدانم رسم دنیا فراموشی نیست
اما شاید رسم تو فراموشیست
 

toghrol1

کاربر بیش فعال
نوشته ام به روی بال نسیم از کویر خشکیده...چو میگذری هم سلام ما برسان..."آشنای دور"
 
بالا