امتداد فاصله ها از اعتبار عاطفه ها کم نمیکند...فاصله عاشق را تشنه میکند و دوستی را پایدار...
** براي من نوشتي براي تو نوشتم**
- شروع کننده موضوع گلابتون
- تاریخ شروع
امتداد فاصله ها از اعتبار عاطفه ها کم نمیکند...فاصله عاشق را تشنه میکند و دوستی را پایدار...
غریب آشنای من! لحظاتم بی تو سرد است و تاریک و آتشی که در وجودم از نبودنت شعل ور شده است نیز مرا گرم نمی کند.درد مرا دستهای تو مرهم است بیا تا با وجود تو این سرما را تحمل کنم. مرا نگاه تو بس است تا اتش وجودم را خاموش کنم، مرا زمزمه های تو نیاز است تا صدای پراندوه سکوت را از یاد ببرم.بیا که تو را سخت دلتنگم.
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست.ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم.ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید.تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم.
هرگز از من مخواه که تو را فراموش کنم که من در هوای تو و برای تو نفس میکشم.چشمان ابری ام زیر سایه آن درختی که تو را دیدم بارها باریدند و به امید دیدارت هر روز صبح با تمنا کوچه پس کوچه ها را به نظاره نشستند.شاید نشانی از تو بیابند.ای کاش دوباره بی خبر یک روز برای دیدنم بیایی،من به انتظار دیدارت همیشه چشم به راه خواهم ماند
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دوستت داره،
آخ چه صدای دلخراشیست ،
صدای شکستن شیشه ی تنهاییت
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دلش برات تنگ شده
اما قشنگترین احساس وقتیه که بدونی یکی هرگز تورو فراموش نمیکنه!
من فراموشت نمیکنم...!
بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دوستت داره،
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دلش برات تنگ شده
اما قشنگترین احساس وقتیه که بدونی یکی هرگز تورو فراموش نمیکنه!
من فراموشت نمیکنم...!
بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی
هر بار قطره قطره
از چشمانم فروریختی
و
من هنوز
پرم از یاد تو!
smart student
عشق اگر عشق باشد ؛
هم خنده هايت را دوست دارد ،
هم گريه هايت را ….
هم شادي ات را دوست دارد ؛
هم غم هايت را …
هم لحظه هاي شادابي ات را مي پسندد ،
هم روز هاي بي حوصلگي ات را …
هم دقايق پر ازدحامت را همراهي ميکند ،
هم دقايق تنهايي ات را …
عشق اگر عشق باشد ،
هم زيبايي هايت را دوست دارد ،
هم اخم هايت را در روزهاي تلخي …
هم سلامتت را مي پسندد ،
هم روزهاي گرفتاري و بيماري همراهي ات مي کند …
عشق اگر عشق باشد ،
با يک اتفاق ،
تو را تعويض نمي کند ،
همراهي ات مي کند تا بهبود يابي …
عشق اگر عشق باشد ،
هر ثانيه دستانش در دستان توست ،
در سختي و آساني …
تا ابد
هم خنده هايت را دوست دارد ،
هم گريه هايت را ….
هم شادي ات را دوست دارد ؛
هم غم هايت را …
هم لحظه هاي شادابي ات را مي پسندد ،
هم روز هاي بي حوصلگي ات را …
هم دقايق پر ازدحامت را همراهي ميکند ،
هم دقايق تنهايي ات را …
عشق اگر عشق باشد ،
هم زيبايي هايت را دوست دارد ،
هم اخم هايت را در روزهاي تلخي …
هم سلامتت را مي پسندد ،
هم روزهاي گرفتاري و بيماري همراهي ات مي کند …
عشق اگر عشق باشد ،
با يک اتفاق ،
تو را تعويض نمي کند ،
همراهي ات مي کند تا بهبود يابي …
عشق اگر عشق باشد ،
هر ثانيه دستانش در دستان توست ،
در سختي و آساني …
تا ابد
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این ننگ .
عشق وسیعتر از آن است
که نمادش
به نابودی کشاندت...
عشق زندگی ساز است...
به هر اشکی و لبخندی...
اصلا نمیخواهم که دور از تو رهــــــــا باشم
سلول های خالـــــــــــــی یک بند زندان باش تعبیر هر آشفتگی در خواب کابـــــوس است همواره تـــــو؛ تنها عزیز ِ قصر کنعان باش گــــــم میشوم بی تو درون کوچه های سرد تنــــــــــها مسیر مستند در این خیابان باش قدری برایم واژه ها را عاشقانـه کــــــــوی؛ یکــــــ فرصت دیگر ؛برای باز باران باش نگــــــــــذار تک تک دلخوشی هایم بمیرندو یک بار دیگر؛ باز هم یارقلبـــــــــــــم باش
سوز دلم تقدیم تو
لرزد دلم از بیم تو
بادا که بر ما بگذری
گویم ثنا،تکریم تو
..
مشی علی راه من است
آتش جانکاه منست
آینه را شاهد بگیر
هرلحظه ام تقویم تو.
..
عارف تویی،سالک تویی
بر جان من مالک تویی
خورشید هم قافل شده
از تابش زرسیم تو
...
من در عجب از خود شدم
با یاد او بی خود شدم
راه مخالف می زنی
ای ساز من تنظیم تو.
لرزد دلم از بیم تو
بادا که بر ما بگذری
گویم ثنا،تکریم تو
..
مشی علی راه من است
آتش جانکاه منست
آینه را شاهد بگیر
هرلحظه ام تقویم تو.
..
عارف تویی،سالک تویی
بر جان من مالک تویی
خورشید هم قافل شده
از تابش زرسیم تو
...
من در عجب از خود شدم
با یاد او بی خود شدم
راه مخالف می زنی
ای ساز من تنظیم تو.
maryam-25
عضو جدید
به دنبال تو می گردم
تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم
تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم
تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم
به دنبال تو می گردم
که شاید چشم هایم را به چشمانت بدوزم
تا نگاه خواهش دل را عیان سازم
که شاید دست هایم را به دامانت بیاویزم
و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم
به دنبال تو می گردم
که قدری از حصار این جهان بیرون رویم
و ساغری از باده ی آتش به کام یکدگر ریزیم
که قدری از فراز عشق بالاتر رویم
و درد را غم زار دل سازیم
که قدری محو در چشمان هم باشیم......
تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم
تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم
تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم
به دنبال تو می گردم
که شاید چشم هایم را به چشمانت بدوزم
تا نگاه خواهش دل را عیان سازم
که شاید دست هایم را به دامانت بیاویزم
و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم
به دنبال تو می گردم
که قدری از حصار این جهان بیرون رویم
و ساغری از باده ی آتش به کام یکدگر ریزیم
که قدری از فراز عشق بالاتر رویم
و درد را غم زار دل سازیم
که قدری محو در چشمان هم باشیم......
توصیفت نمی کنم
نه که در وصف کردنت تبحر نداشته باشم،
فقط
تو جزء وصف نکردنی وجودم بمانی...
عادت کرده ام
در لحظات نبودنت
به جای انکه
دورم را شلوغ کنم
از ادمها
دورم را شلوغ میکنم
با قلم و کاغذی سفید
تا از تک تک
احساساتم بنویسم
و نمیدانم چرا
واژه ها اینچنین
میتراوند
تنها لحظات بودنت را در اغوش میفشارم
تا ان لحظات که
نبودنت را به رخم میکشی
بتوانم
لبخند بزنم
بجای اینکه گلایه کنم
در لحظات نبودنت
به جای انکه
دورم را شلوغ کنم
از ادمها
دورم را شلوغ میکنم
با قلم و کاغذی سفید
تا از تک تک
احساساتم بنویسم
و نمیدانم چرا
واژه ها اینچنین
میتراوند
تنها لحظات بودنت را در اغوش میفشارم
تا ان لحظات که
نبودنت را به رخم میکشی
بتوانم
لبخند بزنم
بجای اینکه گلایه کنم
کمی ساکت شده ام
بی تو
یا
با تو
بودنش
تغییری در اصل ماجرا ندارد!
بی تو
یا
با تو
بودنش
تغییری در اصل ماجرا ندارد!
دلم میخواست
به جایی اینکه
همش بگی
اینطوری باشی
بیشتر میخوامت
اگه اینطور رفتار کنی
دوستت خواهم داشت
کاش همینطور که هستم
من دوست داشته باشی
همینطور که زندگی من هست
من بپذیری
هر بار دلم میخواست بگویم
چرا اینقدر میخواهی
مرا تغییر بدهی
وقتی حتی
تغییر خودت را نمیبینی
به جایی اینکه
همش بگی
اینطوری باشی
بیشتر میخوامت
اگه اینطور رفتار کنی
دوستت خواهم داشت
کاش همینطور که هستم
من دوست داشته باشی
همینطور که زندگی من هست
من بپذیری
هر بار دلم میخواست بگویم
چرا اینقدر میخواهی
مرا تغییر بدهی
وقتی حتی
تغییر خودت را نمیبینی
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
نیمه گمشده ام نیست
چه کسی بود بگو
به کجا رفت ..
در آن لحظه که من
به پریشان سحری
پی افکار خودم میگشتم
چه کسی می داند
کمکی باید کرد
من در اندیشه خود جا ماندم ...
لبخند میزنم
نه فقط به اینکه
زندگی با من خوب بازی میکنه
بلکه
به اینکه
خوب یاد گرفتم چطور بازی کنم
تا
مبادا کسی بی خودی از من
بت نسازه
چون یاد گرفتم
هیچ کس
لیاقت بت شدن نداره
پس لطفا حوالی من میاید الکی
نه
تعریف بیخ خود کنید
نه الکی برام حرف بزنید
من هم مثل همه
ادمهای
دیگه هستم
خوشی و ناخوشی دارم
از اینکه توقع دارید تو موقع ناخوشیم
بهتون لبخند بزنم شرمنده
حوصله ندارم
نقاب بگیرم دستم
ترجیح میدم
خودم باشم
بی نقاب
نه فقط به اینکه
زندگی با من خوب بازی میکنه
بلکه
به اینکه
خوب یاد گرفتم چطور بازی کنم
تا
مبادا کسی بی خودی از من
بت نسازه
چون یاد گرفتم
هیچ کس
لیاقت بت شدن نداره
پس لطفا حوالی من میاید الکی
نه
تعریف بیخ خود کنید
نه الکی برام حرف بزنید
من هم مثل همه
ادمهای
دیگه هستم
خوشی و ناخوشی دارم
از اینکه توقع دارید تو موقع ناخوشیم
بهتون لبخند بزنم شرمنده
حوصله ندارم
نقاب بگیرم دستم
ترجیح میدم
خودم باشم
بی نقاب
راحت نبود
ولی فهمیدم
زندگی رو من می سازم...
سخت بود
ولی یاد گرفتم
هرچی دنیا بد تا کرد من کمتر اخم کنم
کمتر گلایه کنم
نمی گم اصلا ناراحت نمی شم
اما مصمم که روزگار رو شرمنده کنم...
سخت بود اما یاد گرفتم که
زندگی درد داره
اما درمانش
فقط به وسیله خداست
یاد گرفتم
وقتی اشک میریزم
تو تنهای باشه و خوشیهام
با بقیه قسمت کنم
یاد گرفتم زندگی
باید
زندگی
کرد
نه اینکه
بخاطرش
ارزشهات بذاری کنار
تنها چیزی که ازت میمونه یادت هست
نه فقط بودنت
بلکه یادت تو قلبها بکاری انوقت هست که
تا همیشه به یادت میمونند
چی میشه یاد تو از دلم بره،بره بابا
رهام کنه.
چی میشه مثل خودت اخمو بشه، همش با اخم
نگام کنه.
چی میشه دلم دیگه تو رو نخواد
یا برای خواستنت همش نیاد
صدام کنه.
من اگه یاد تورو نخوام بگو باید چکار کنم
تو بهم نگی بیا منم نیام،چه کار کنم
اگه من دیگه تو رو نخوام ، دلم بخواد ،
دلمو پاره کنم تا بشی شاد ،چکار کنم.
برو بابا تو حنات دیگه واسم رنگ نداره
تو دلت دیگه بامن یامن باتو جنگ نداره
تو دلت جای دیگه اس ، گیرشده و داغونه
اون ضدای نفسات دیگه اصن زنگ نداره
تو هنوز منو میخوای ،میخوای که داغونم کنی
تو اصن خوشت میاد ، میای که نالونم کنی
من اگه نخوام بیای بگو باید چه کار کنم
میدونم فکر میکنی میای که پالونم کنی.