رسول نجفیان در "مــرد هـزار چهــره" نقش شاعری پیزوری رو داشت که هر چه زور میزد "شعرش نمیومد"!! دوست داشت شعر بگه، خیلی هم دوست داشت ولی خب شعره نمیومد که نمیومد ... حالا حکایت ماست: من هم خیلی دوست دارم شرکت کنم موضوع هم جذابیت مناسب و مزمنی

داره ولی خب فکر کنم هر چه زور بزنم "طرحم نیاد" ... حالا اعلام آمادگی کنیم بعد 11-10 شب که میرسیم خونه با ته مانده نــای اونروزمون زورکی میزنیم ببینیم آقا رسول چی می کشیده بنده خدا
... خب ما زورمون رو زدیم و شـــد اما مقادیری مشکل و مانع سر راه سبز شده:
اول اینکه ابن کاری که ما داریم تو محل کارمون انجام میدیم (و از قضا موضوعش انگ موضوع مسابقه باشگاه هست) هم کارفرمای حقوقی داره و هم کارفرمای حقیقی. چند روز پیش که با بچه ها می خواستیم کار رو بذاریم اینجا، از طرف مدیریت شرکت منع شدیم اونها به متن قرارداد اشاره داشتن که تو اون کارفرما، مشاور رو از نشر هرگونه تصویر و نقشه و سند تا قبل از اتمام مراحل قانونی پیمان برحذر داشته ...
دوم اینکه کار یاد شده در حد حرفه ای یا نزدیک به حرفه ای هست (من خودم دو سه روز بیشتر با گروه نبودم ها

) و پنج شش نفر یکی دو ماه روش وقت گذاشتن بنابراین انصاف نیست با کارهای دانشجویی که به تبع هم وزنشون نیست با یک دیده قضاوت بشن ... حق دوستان دانشجو تضییع میشه
سوم اینکه حد نصاب نفرات هر گروه شرکت کننده 2 نفر اعلام شده که باز قضیه تضییع حق پیش میاد. اینا کمِ کم پنج نفر ثابت بودن با یه عده متغیر
چهارم هم اینکه علاوه بر عزیزانی که به عنوان داور ذکر شدن گویا قراره دوستان دیگه ای هم اضافه بشن که باز قضیه تضییع حق پیش میاد. طبعا حــق هر شرکت کننده ای هست که از ابتدای امر ترکیب هیئت داوری رو به وضوح بشناسه.
==========================================
من بعد از اتمام همون مراحل قانونی، تصاویر کار رو میذارم تو باشگاه تا بچه ها هم استفاده کنن چون به نظر کار نسبتا بامایه ای شده... اگه بعد سه چهار سال گذرتون به "سرعین" افتاد و دیدین یکی دو تا از آبگرم هاش پوست انداختن یادی از اون حضرات بکنید
