انقلاب و رهبری در کلام خانواده شهدا(2)شهید صیادشیرازی

كربلايي حسام

اخراجی موقت
صاحبه با خانواده امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی

علی صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ شمسی در شهرستان درگز در استان خراسان به دنیا آمد. او پس از تحصیلات دبیرستان، وارد دانشگاه افسری شد. وی در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ درجه کارشناسی از دانشگاه افسری گردید و پس از طی دوره تخصصی توپ‌خانه، در دوره‌ی رنجری نفر اول شد.

شهید صیاد در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصص‌های توپ‌خانه از طرف ارتش به شهر فورت سیل از ایالت اوکلاهمای آمریکا اعزام شد و در دوره‌ی هواسنجی بالستیک در بین 14 کشور دنیا با نمره ی 5/98 نفر اول شد.

شهید صیاد در اواخر حکومت پهلوی به دلیل فعالیت بر ضد رژیم شاهنشاهی در ۱۹ بهمن دستگیر و زندانی شد.

پس از حوادث کردستان، وی با درجه‌ی سرگردی به غرب اعزام گردید و سنندج را از چنگال ضد انقلاب آزاد کرد. لیاقت‌های وی در کردستان موجب می‌گردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد. اختلافات شهید علی صیاد شیرازی با بنی صدر، اولین رئیس جمهوری اسلامی موجب برکناری وی و خلع دو درجه گردید. اما پس از برکناری بنی صدر و انتخاب شهید محمد علی رجایی به ریاست جمهوری، وی مجدداً با ترفیع دو درجه به غرب کشور اعزام شد.



شهید صیاد شیرازی در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ به خاطر رشادت‌ها و لیاقت‌هایش، توسط امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، مطلع الفجر، محرم، والفجر ۱، ۲، ۳، ۴، ۸، ۹، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت نمود و پیروزی‌های بزرگی را به ارمغان آورد. شهید علی صیاد شیرازی در مرداد سال ۱۳۶۵ از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه‌ای و تصویب رهبر انقلاب به سمت نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.

شهید صیاد شیرازی در سال ۶۶ به درجه سرتیپی نایل آمد. وی در سال ۶۷ در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم منافقین قرار گرفت، ضربه‌ی سختی به آن‌ها زد و یکی از عوامل شکست آن‌ها شد. پس از جنگ تحمیلی شهید صیاد شیرازی به سمت جانشینی ریاست ستاد کل نیرو‌های مسلح منصوب شد. امیر سرتیپ صیاد شیرازی در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ با حکم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد و سرانجام در 21 فروردین سال 78 به ضرب گلوله بدست منافقین کوردل به شهادت رسید.

بخشی از وصیت‌نامه‌ی شهید صیاد شیرازی
... خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایت قرار دادی...
... پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.



خداوندا ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج)، زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین – من الله التوفیق
آن‌چه می‌خوانید، مصاحبه‌ای با مهدی صیاد شیرازی، فرزند شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی است.

خبرنگار شهید آوینی:در ابتدای صحبت، خواهش می‌کنم یک مقدار از شخصیت شهید صیاد برایمان توضیح دهید.

یکی از ویژگی‌های بارز امیر سرافراز ارتش اسلام، شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، ولایت‌مداری بود. ایشان، هم مقلد حضرت آقا بودند و هم رابطه‌ی صمیمی و دوستانه با ایشان داشتند. همیشه سعی می‌کردند از راه‌نمایی‌های این شخصیت اعلی، یعنی مقام معظم رهبری در ابتدای انقلاب و مسئولیت‌هایی که بعد از دفاع مقدس داشتند، بهره برداری کند. این شهید بزرگوار، مسئولیت‌های بسیاری را بر عهده داشتند. از جمله بازرسی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، مسئول معاونت بازرسی رئیس کل نیروهای مسلح، جانشین رئیس کل نیروهای مسلح که آخرین سمت ایشان تا هنگام شهادت بود. در زمان حیات امام خمینی هم ایشان همین رابطه‌ی ولایت‌مداری را نسبت به حضرت امام داشتند و در زمان دفاع مقدس از راه‌نمایی‌های این شخصیت بزرگ و اعلی انقلاب و مؤسس نظام مقدس جمهوری اسلامی، استفاده و بهره‌برداری می‌کردند. یک خاطره‌ای را از حضرت امام داشتند که مکرر برای جوان‌ها و بسیجی‌ها نقل می‌کردند. می‌گفتند که ما در زمان جنگ و دفاع مقدس به همراه فرماندهان ارتش سپاه و مسئولین عالی شورای دفاع، خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم. همه وظیفه داشتند که گزارشاتی را از مسئولیتشان، خدمت ایشان بیان کنند. حضرت امام (ره) تمام گزارشات فرماندهان را با صبر و حوصله می‌شنیدند. نهایت امر، نوبت به عالی‌ترین مقام شورای عالی دفاع، حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی که واقعاً هم سوابق درخشانی در نظام و گذشته‌ی بسیار ارزشمندی داشتند، رسید که باید گزارششان را بیان می‌کردند. ایشان در حال ارائه‌ی مطالب بودند که حضرت امام (ره) جلسه را ترک می‌کنند. آیت الله هاشمی رفسنجانی به حضرت امام می‌گویند که آقا !!! کسالتی هست؟ ایشان می‌فرمایند که خیر، وقت نماز است.

نماز جماعت را خواندیم. حال و هوای این نماز جماعت، آن هم در بحبوحه‌ی جنگ و دفاع مقدس، یک خاطره‌ی ارزشمندی شد که این شخصیت اعلا، در آن دغدغه و زمان حساس که اوج فشارها وخطرها بود، یک چنین توکلی بر خدا، یک چنین اهتمامی به نماز اول وقت و یک چنین ارتباط عمیقی با خداوند متعال داشتند و سعی می‌کردند که جز برای پروردگار و خوشنودی خدا قدمی را برندارند. شهید صیاد، بعد از دفاع مقدس، مکرر در میان جوان‌ها و بسیجی‌ها این خاطره را می‌گفتند و همه لذت می‌بردند و خودشان هم به شدت اهتمام ویژه به نماز اول وقت داشتند و به واسطه‌ی این همه خوبی‌هایی که ایشان از حضرت امام (ره) و از انقلاب دیدند، خودشان هم به شدت بر این قضیه اهتمام و توجه داشتند.

خبرنگار شهید آوینی:اگر خاطرتان باشد حضرت آقا در تشییع پیکر شهید کاظمی فرمودند: این شهید آمد پیش من و درخواست کرد برای شهادتش دعا کنم. در آن صحبت، ایشان گریزی هم به شهید صیاد می‌زنند که صیاد شایسته‌ی شهادت بود که این نشان از ارتباط عمیق شهید صیاد و حضرت آقا دارد. شما این ارتباط را چگونه می‌بینید؟

تبلور این ارتباط عمیق ایشان با ولایت را می‌شود این‌طور دید و به آن استناد کرد. حضرت آقا، در زمان شهادت شهید بزرگوار، شهید احمد کاظمی فرمودند، ایشان شایسته‌ی شهادت بود. این یک استنادی بود. یک استناد دیگر هم آن بوسه‌ای بود که مقام معظم رهبری در تشییع جنازه‌ی این شهید زد. این بوسه‌، خیلی ویژه بود و رضایت مقام معظم رهبری از این شهید بزرگوار و مجاهدت‌های ایشان در طول خدماتی که در نظام انجام دادند را بیان می‌کرد. نشان می‌داد که این شهید در عصر کنونی ما به نوعی الگو شده است. بسیاری از این شهدایی که نام بردید، برای ما الگو شدند و خانواده‌هایشان هم به خاطر استقامت ، ایثار و فداکاری‌ای که می‌کنند، برای ما الگو شدند. آن‌ها پیام‌های شهیدان و آن حرف‌ها و خاطرات را به نسل امروز و به این جامعه‌ی کنونی منتقل می‌کنند. در جلسه‌ای خدمت مقام معظم رهبری بودیم. ایشان فرمودند: شما هم به واسطه‌ی همین خصوصیات، الگو شدید.



خبرنگار شهید آوینی:بصیرت شهید صیاد در فتنه‌های کردستان و در جنگ‌هایی که ایشان در آن‌جا داشتند باعث شد که سربلند از این فتنه‌ها بیرون بیایند. با توجه به پیوندی که این شهید با ولایت داشتند، روش برخوردشان با فتنه‌های زمان خود چگونه بود؟

این شهید بزرگوار در آن زمان هم که حوادثی به وجود می‌آمد، اول می‌دیدند که آن نقطه‌ی هدایت گرشان یعنی ولایت، چه نگرش و چه موضعی دارند؟ چون می‌دانستند که حضرت امام و مقام معظم رهبری، یک دید وسیعی و یک نگرش وسیعی دارند. داخل را می‌بینند، کشور را می‌بینند، دنیا را می‌بینند، آخرت را می‌بینند و به لحاظ علمی و تجربی، پخته شده‌ی این راه هستند. کسی در جایگاه ولایت قرار می‌گیرد که شایسته‌ی این مقام باشد. هر کسی نمی‌تواند رهبر بشود، هر کسی نمی‌تواند در جایگاه ولایت قرار بگیرد. شهید صیاد سعی می‌کردند ببینند استراتژیک فرمانده‌ی اعلای نظام به چه صورتی هست، به سمت ایشان می‌رفتند و بر اساس آن استراتژی کلام، با توان‌مندی، با همت، با تلاش، با همت مضاعف، کار مضاعف، فعالیت و توکل بر خدا، آن‌ها را اجرا می‌کردند. نتیجه‌ی حاصل یک نتیجه‌ای کامل و مطلوب و محبوب می‌شد. ولی اینکه شخصی خودسرانه عمل کند، کاری به ولایت نداشته باشد، و بگوید: ولایت برای خودش حرف می‌زند، برویم و خودمان عمل کنیم، بکشیم، در صورتی که اجتهاد نگرفتیم، اطلاعی از مسایل شرعی و سیاسی نداریم و بصیرت و آگاهی لازم را هم نداریم، یک حکم شرعی و دستوری را صادر کنیم، اشتباه است. اگر این فرد که خودسرانه عمل کرده، دچار مشکل بشود، آبرویش برود، تهمت‌هایی به او زده شود، مورد اذیت و آزارواقع شود و خدایی نکرده سر از زندان در بیاورد، تقصیر خودش است. چرا اطاعت نکرد؟ این مشکلات را خودش به وجود آورد. وقتی حکم شرعی را نمی‌داند، باید برود تقلید کند. باید مقلد بشود نه مجتهد. وقتی مسائل سیاسی را آگاهی ندارد، برود از کسی که مسئله سیاسی را به طور جامع و کامل، اشراف دارد، یاد بگیرد. پس از آن ببیند چه قدر می‌تواند قدمی بردارد و کاری انجام بدهد.



خبرنگار شهید آوینی: من سؤال آخرم را خیلی رک از شما می پرسم. چرا بعضی از خانواده‌های شهدا، یک موضع‌گیری غیر شفافی در برخورد با این فتنه‌ها داشتند؟

ما در همه گروه‌های مختلف، شخصیت‌های مثبت و منفی داریم. در جامعه‌ی ایثارگری به خصوص خانواده‌های معزز شهدا ، در مورد شهیدانشان حرفی نیست. آن ها رفتند، وظیفه‌شان را انجام دادند، آن راهی که از ولایت استنباط شد و فهمیدند را انجام دادند و برای نظام جانشان را تقدیم کردند. بعضی از خانواده‌های معظمشان هم بصیرت لازم را داشتند و وظیفه‌شان را انجام دادند. من با چشمان خودم خانواده‌های شهدایی را دیدم که حاضر بودند با تمام وجود در این فتنه‌ی اخیر، در میدان باشند. آن‌ها حرف زدند و سکوت نکردند. دفاع از رهبری کردند، دفاع از ولایت کردند، دفاع از اسلام و انقلاب کردند، دفاع از قرآن کردند و دفاع از امام کردند. اما متأسفانه بعضی‌هایشان سادگی کردند،گول خوردند و بصیرت لازم را نداشتند. اقداماتی کردند و حرف‌هایی زدند که جای تأسف دارد. ولی بعضی‌هایشان سادگی نکردند، متأسفانه خیانت کردند، یعنی گذشته‌ی خودشان را فراموش کردند. حرف‌هایی می‌زدند و کارهایی می‌کردند که اصلاً مخالف آن چیزی بود که شهیدشان نظرش هست. نسبت به شهیدشان شناخت ندشتند. در این قضایای اخیر، بنده مسئولیت بسیج دانشجویی واحد علوم تحقیقات را به عهده داشتم. در اوج فشارها، قضایا را مدیریت می‌کردیم که دفاع از رهبری و انقلاب بشود. در مقابل اغتشاش‌گران دانشجو، خود بنده، فرماندهی و ایستادگی کردم. بسیار فشار به ما وارد کردند، زندگی ما را تحت فشار گذاشتند. میان دوستان نظام اختلاف انداختند، ستیزه‌گری کردند و میان علما اختلاف ایجاد گردند. واقعاً جای تأسف است. کسانی که یک زمانی، نان این انقلاب را خوردند و آدم‌های خوبی هم بودند، به دلیل نداشتن همین بصیرت، بعضی‌هایشان سادگی کردند و سکوت کردند. بعضی‌هایشان خیانت کردند و با کفار و منافقین و آمریکا و صهیونیسم و کشورهای بیگانه هم سویی کردند و همان حرف‌های آن‌ها را تکرار ‌کردند. لذا بی انصافی و تهمت بزرگی است اگر کسی بخواهد به خاطر آن دو سه دسته‌ای که خیانت کردند، آن دسته‌ی اول را نادیده بگیرد. یعنی کسانی که ایستادگی کردند و علاوه بر این که شهیدشان جانش را به انقلاب داد، خودشان هم در میدان بودند و از رهبر و نظام دفاع کردند و در آینده هم با همه‌ی وجود در میدان هستند و خواهند بود. دسته‌ی اول اکثریت به اتفاق خانواده‌ی معظم شهیدان هستند. اکثریت را نباید به خاطر اقلیتی که خیانت کرده یا سادگی کرده متهم کرد. این قضیه هم در خانواده‌ی شهیدان و هم جانبازان وآزادگان سر افراز وجود دارد. این حقیقت قضیه است، ما نباید حقیقت را فراموش بکنیم یا آن اقداماتی که کردند را نادیده بگیریم.



ما تنها جمله‌ای که می‌توانیم بگوییم این است که اکثریات خانواده‌های معزز شهیدان، جانبازان و آزادگان سرافراز، علاقه‌مند به نظام، علاقه‌مند به امام، علاقه‌مند به مقام معظم رهبری، علاقه‌مند به مجاهدت در راه شهیدانشان و آن کسانی که از میانشان رفتند و جان خودشان را دادند، هستند. علاقه‌مند به خدمت در نظام هستند، علاقه‌مند به این هستند که خود آن‌ها هم مثل شهیدانشان، همان راه و همان مسیر را بروند.
 
بالا