انتروپی و موسیقی

مقدمه:

Bill Evansنوازنده پیانو و آهنگسازJazzعصر حاضر که سبک و طریقه خاصی درآهنگسازی برای خودش داره معتقد هست که موسیقی عامل اصلی غنای روح انسان بوده و باعثمیشه که انسان توان شناخت قسمتی از وجود خودش رو که قبل از درگیری با موسیقینشناخته بوده پیاده کنه. او معتقد است که تفکر و تعمق تنها باعث شناخت ابعادی ازوجودی انسان هست که کم و بیش همه با اونها آشنا هستند اما هنر و بخصوص موسیقیابعادی ناشناخته از وجود انسان رو برای هر کس هویدا میکند که این یکی از مهمترینرسالت های هنر و موسیقی هست.
قانون دوم ترمودینامیک نشون میده وقتی دو جسمبا دماهای Tc و Th کنار هم قرار میگریند،آنتروپی مجموعه چگونه تغییر میکند.


حالا به این بهانه میخواهم چند کلمه ای راجع به اثر موسیقی بر روی روح وروان انسان صحبتی داشته باشم، چراکه نظر شخصی من این هست که موسیقی وجودی استکه بدور از تعریف های متفاوتی که بشر تحت عنوان زبان از اونها استفاده میکنه میتونهدر روح انسان های مختلف در گوشه و کنار جهان نفوذ کنه و اثری رو که باید بگذاره،بگذاره.
اطلاعات، گرما، الکتریسیته (در اصل هر وجودی که توانایی جریان داشتن، داشته باشه)همواره از قطبی که پتانسیل بیشتر داره به سمت قطبی که پتانسیل کمتر داره جاری میشه،قوانین ریاضی و فیزیکی زیادی هم هست که این مطلب رو تائید میکنه.
بحث جالب در تئوری اطلاعات وجود داره که اینجا به اون اشاره میکنیم. اگر دقت کردهباشید دو نفر فقط و فقط وقتی با هم راجع به موضوع خاصی شروع به صحب و اظهار عقیدهمیکنند که اطلاعاتشون در این زمینه یکی نباشه و قاعدتا" اونقدر بحث رو ادامه میدهندکه طرفین احساس کنند دیگه کافی هست و هر دو به اندازه کافی راجع به این موضوعاطلاعات لازم رو کسب کرده اند. این دو نفر اگر باز هم در روزهای آتی راجع به موضوعمورد نظرشون صحبت کنند نشان این هست که هنوز هردو به درک یا توافق مشترک از موضوعنرسیده اند. به هر حال آنچه مشخص است در پایان مذاکره چه یک روز، چه یکسال، هر دوبه نتیجه واحدی و درکشون از موضوع به یک سطح خواهد رسید. نکته مهم همین هست که درپایان دوره مذاکره سطح دانش و اطلاعات این دو در باره موضوع فوق تقریبا" یکی خواهدشد. اصلا" اگر دو نفرراجع به موضوعی اطلاعات یکسان داشته باشند دلیلی نداره که دراون باره با هم صحبت کنند
کلاود شنون بنیان گذار تئوری اطلاعات

. برای درک بهتر موضوع میشه سراغ فیزیک الکتریسیته بریم. اگر دو نقطه با اختلاف پتانسیل های متفاوت را به هم وصل کنیم،بارهای الکتریکی از نقطه با پتانسیل بیشتر به نقطه با پتانسیل کمتر حرکت می کنندوآنقدراین حرکت ادامه پیدا میکنه تا اختلاف پتانسیل بار الکتریکی بین دو نقطه به صفر برسه،اگه به پارگراف قبلی که راجع به صحبت کردن بود برگردیم، دقیقا" همین موضوع روخواهیم دید. چرا که اطلاعات هم مانند جریان بارهای الکتریکی از جایی که بیشتر هستبه سمت جایی که کمتر هست حرکت میکنه. مثال ساده اینکه در کلاس درسی که استاد در حالصحبت کردن هست، جریان اطلاع از سمت او به سمت دانشجویان خواهد بود و انتظار میره کهدر پایان کلاس تا حد امکان معلومات دانش آموزان به سطح معلومات استاد در اون موضوعخاص برسه.
در مباحث ترمودینامیک هم همین موضوع مطرح هست شما وقتی یک جسمسرد و گرم را کنار هم قرار میدهید بدور از روشهای اثبات فیزیک و ریاضی، پر واضح هستکه جسم گرم، گرمتر نمیشود و یا جسم سرد سردتر .پس تا اینجا جمع بندی اینکه چه در رابطه با اطلاعات، چه دررابطه با الکتریسیته و چه در رابطه با انرژی حرارتی، جریان همواره از سوی پتانسیلبیشتر به سوی پتانسیل کمتر جاری خواهد شد تا هر دو نقطه مورد نظر به سطح پتانسیلیکسان برسند.
نکته ای که در اینجاباید به اون اشاره کنیم این است که در حالت هایغیر ایده آل، در تمام موارد مطرح شده ممکنه که افت انرژی داشته باشید. یک عالمه حرفبزنید طرف هیچ چی نفهمه، یا مقاومت سیم باعث به هدر رفتن انرژی بشه و بالاخره عایقنبودن محیط باعث بشه مقداری از انرژی گرمایی در مسیر انتقال هدر بره. آنچه مسلم هستاینکه چه در شرایط ایده آل و چه در شرایط طبیعی بالاخره دو قطب هم پتانسیل میشوند ودیگر جریانی بین این دو برقرار نخواهد بود دلیلش هم بسیار ساده است. قانون دومترمودینامیک.
صورت ساده شده این قانون بیان میکندکه "امکان ندارد در یک سیستم ترمودینامیکی بطور مداوم گرما از جسمی به جسم دیگرمنتقل شود."



تئوری اطلاعات، ترمودینامیک،آنتروپی و موسیقی

رادولف کلاسیوس فیزیک دان آلمانیکه آنتروپی را تعریف کرد

لودویک بولتزمن ریاضیدان اتریشی

برای نزدیک شدن به هدف یعنی موسیقی باید با یک مفهوم دیگه همآشنا بشیم و اون آنتروپی هست. که شخصا" معتقدم یکی از زیبا ترین و پر قابلیت ترینمفاهیم ترمودینامیک هست که درسال 1854 توسط فیزیک دان آلمانی بنامRudolph Clausiusتعریف شد سپس در سال 1870 ریاضی دان اتریشی بنامLudwigBoltzmann پی به اهمیت اینمتغییر ترمودینامیکیبرد و تعریفی از آن در نظریه احتمالات داد و به تدریج بحث آنتروپی بهبسیاری دیگر از زمینه های علمی کشیده شد بطوری که امروزه میشه با کمک این کمیتبسیاری از سیستم ها حتی سیستم های اجتماعی رو مدل کرد.




برای آنتروپی تعاریف زیادیکردند مثلا" در نظریه آمار و احتمال اونو اینگونه تعریف میکنند «آنتروپی میزاناحتمال وقوع یک نتیجه خاص در یک تجربه آماری هست» یا در نظریه های سیستمی اونرو
 
ادامه ---->

ادامه ---->

بهاینگونه تعریف میکنند«آنتروپی میزان بی نظمی در یک سیستم هست» و ...
برای اینکه ایده بهتری از آنتروپی بگیریم سراغ چند مثال میریم. یک قوطی روفرض کنید که چند مهره در اون هست اگر میزان بی نظمی مهرهای این قوطی عدد S1 باشه وقتی قوطی رو بر میگردونیم و مهره ها به روی زمین پخش میشن میزان بی نظمی به S2 میرسه که S2 از S1 بزرگتر خواهد بود. یا مثال دیگه مقایسه مولکول های گازها، مایعاتو جامدات هست طبیعی هست که میزان بی نظمی در این اجسام از گاز به جامد کم میشه وبرای همین هست که آنتروپی گازها بیش از مایعات و جامدات هست. باید دقت کنیم کهآنتروپی با بی نظمی رابطه مستقیم دارد ولی با آن یکی نیست. تعریف آنتروپی میشه مجموع کل نسبت تغییرات گرما به تغییرات دما که چنانچه اونرو با S نمایش بدیم و بی نظمی رو با W این رابطه بین این دو برقرار هست:
S = k Ln (W)



که در اون k ثابت بولتزمن هست که در بالا به ایشون اشاره ای کردیم، بنابراین بامسامحه میشه این دو متغییر رو اغلب جای هم در نظر گرفت.
از همین دو مثالمیشه به یک قانون ترمودینامیکی نزدیک شد و اون اینکه اگر بخواهیم آنتروپی یک سیستم رو کاهشبدیم باید کار انجام بدیم. یک سطل آشغال با محیط اطراف رو در نظر بگیرید اگر آشغالها را در محیط پخش کنیم بدون شک آنتروپی سیستم بالا میره و چنانچه بخواهیم آنتروپیرو کاهش بدیم باید شروع به جمع کردن آشغال ها کنیم، یعنی کار انجام بدیم. مثال جالبتر اینکه یک شرکت یا مدرسه رو در نظر بگیرید بصورت طبیعی اگر مدیر و معلم بالا سراین مجموعه ها نباشه پر از اغتشاش میشه. پس برای ایجاد نظم در اونها و هدایت اینسیستم ها به سمت هدف مشخص باید مدیران و معلمانی باشند که با کار کردن، سعی کنندآنتروپی مجموعه رو در حد متعادل نگه دارند. یک نکته را هم بگویم کهاگر رفتار آنتروپی کلی در جهان را بررسی کنیم خواهیم دید که روز بروز در حال افزایشهست، افزایشی که میتونه برای ما خیلی هم مفید نباشه.
با این تفاسیر جای هیچ تعجبی نیست که بدانید موسیقی یکی از قوی ترین عواملی است که میتونه درانسان تغییر آنتروپی ایجاد کنه.
دیدیم که بسیاری از موجودیت ها در جهان هستی قابلیت جاری شدن از پتانسیل بیشتر بهسمت پتانسیل کمتر را دارا می باشند. همچنین با مفهومی بنام آنتروپی آشنا شدیم کهمعیاری است برای سنجش بی نظمی در یک سیستم و دیدم که سیستم ها ذاتا" تمایل دارند بهسمتی حرکت کنند که آنتروپی زیاد شود و اساسا" برای نگه داشتن آنتروپی در حد متعادلو کاهش نسبی آن به منظور جلوگیری از افزایش بی رویه آن - که موجب بی نظمی و درنهایت به نوعی انفجار سیستم منتهی میشود - باید کار انجام شود.
در ادامه نشان خواهم داد موسیقی از جمله موجودیت هایی است که با انرژی بسیار،توان کاهشآنتروپی مغز انسان را دارد.
برمی گردیم به مطلبی که در بالا به آن اشاره کردیم، یعنی اطلاعات. تعریفی که ازاطلاعات با توجه به مفهوم آنتروپی میتوان ارائه داد آن است که اطلاعات یا اگردقیقتر گفته شود یک بسته اطلاعاتی موجودیتی است که توان کاهش آنتروپی مغز راداشته باشد، برای درک بهترموضوع به یک مثال توجه کنید.
در نظر بگیرید کهصبح است و طبق عادت معمول مشغول انجام کار در محل کار خود هستید. اگر یکی ازهمکاران به شما بگوید که "الان خورشید در آسمان است" ذهن شما عکس العمل خاصی انجامنمی دهد و به فکر فرو نمی رود. اما اگر به شما بگوید که "دانشمندان تحقیق کرده اندو گفته اند که امروز خورشید غروب نخواهد کرد!" به شدت به فکر فرو میروید و در ذهنخود به کنکاش میپردازید. در حالت اول بسته اطلاعاتی قدرت تغییر آنتروپی مغز شما راندارد چرا که پتانسیل اطلاعاتی آن خبر حتی پایین تر از پتانسیل اطلاعاتی مغز شمابوده اما در مورد خبر دوم کاملا" بر عکس، پتانسیل اطلاعاتی آن خبر بالا تر ازاطلاعات مغزی شما بوده و توانایی کاهش آنتروپی مغز شما را داشته. باید دقت کنید کهاگر در طول زندگی به مغز انسان اطلاعاتی وارد نشود پتانسیل اطلاعاتی آن پایین ماندهو آنتروپی آن بشدت افزایش پیدا میکند و به نوعی انسان به موجودی بی عقل که بر خلافحکمت و رشد معرفتی انسان است تبدیل میشود.
بنابراین بطور خلاصه،آن دسته از اخباری که ما می شنویم و توانایی به فکر فرو بردن مارا دارا هستند حاوی اطلاعات پر انرژیی هستند که آنتروپی مغز ما را کاهش می دهند و درنهایت بر دانش و معلومات ما می افزایند.
از اینجا می توان پی به اهمیت اطلاعات برد، چرا که اطلاعات توانایی تغییر آنتروپیمغز را دارند و در راستای این تغییرات باید کار انجام شود. پایین آوردن آنتروپیتوسط تزریق اطلاعات به سازندگی و تکامل انسان کمک میکند، به بیان دیگر میتوان گفتکه اطلاعات همانند گرما، الکتریسیته و ... حاوی انرژی میباشد.

آنتروپی و موسیقی
اما موسیقی،موسیقی عینا" مانند اخبار که توانایی تغییر آنتروپی مغز رادارد، حاوی انرژی است و بالاتر از آن حتی انرژیی دارد که علاوه بر تحریک مغز پافراتر گذاشته و می تواند در تمام اعضای بدن انسان تغییر آنتروپی ایجاد کند. همانگونهکه هر خبری توانایی تغییر آنتروپی مغز را ندارد هر موسیقی ای هم این قدرت را برایهر فردی ندارد. دلیل آن به ساختار مغزی انسان که نتیجه آن علایق و رفتار انسان هااست بر میگردد. فردی ممکن است با خواندن یک مطلب علمی تغییر آنتروپی مغزی داشتهباشد و فردی ممکن است با خواندن یک مطلب هنری و دیگری سیاسی. دقیقا" در موسیقی همساختار مغزی و رفتاری انسان مشخص میکند که کدام نوع موسیقی میتواند آنتروپی اینسیستم بیولوژیکی را کاهش دهد.
برای بسیاری از مردم موسیقی آرام توانایی ایجاد تغییرات شدید در آنتروپی مغز رادارا میباشد و برای بسیاری دیگر همان میزان تغییرات را ممکن است یک موسیقی تند یاحتی نوای یک پرنده ایجاد کند. سیستم های عصبی و یا ماهیچه های عضلات دست و پایبسیاری از مردم در اثر موسیقی تغییر آنتروپی پیدا میکنند که نتیجه آن چیزی جز بوجودآمدن حرکات موزون بنام رقص نیست، در بسیاری از مردم هم این پدیده رخ نمیدهد چرا کهبین سیستم بدنی آنها و موسیقیی که در حال پخش هست هیچ گونه مسیری برای جریان یافتنسیال موسیقی پیدا نمی شود. آیا هیچ دقت کردید که وقتی صدای موسیقی را بلند میکنیددر بسیاری موارد درک شما از موسیقی بیشتر میشود. این موضوع را میتوان اینگونه مدلکرد که با بلند کردن صدا مقاومت میان منبع اطلاعاتی موسیقی و بدن شما کمتر شده وسیال راحت تر به جریان می افتد و آنتروپی منفی سریعتر به سیستم بدنی شما تزریقمیشود.
نکته جالبی که در اینجا میتوان راجع به آن صحبت کرد اینکه درست همانند جاری شدناطلاعات از سمت و سوی دوستان به سمت شما که باعث شناخت شما از آنها میشود. با گوشدادن به موسیقی می توانید به شناخت روحی از آهنگساز و پیامی که او در موسیقی خودداشته دست پیدا کنید. بسته به اینکه سیستم مغزی و بیولوژیکی شما چقدر در مسیردریافت موسیقی مقاومت از خود نشان میدهد رسیدن به سطح هم پتانسیل با آهنگساز ازطریق گوش دادن به موسیقی آهنگساز می تواند در یک لحظه، یک ساعت و شاید ماه ها وسالها به طول انجامد درست مانند استادی که درس فیزیک میدهد و تعدادی از شاگردانخیلی سریع و بسیاری خیلی کند مطلب را درک میکنند. در موسیقی نیز همینگونه می باشد،آنچه مشخص هست اینکه بدون شک این تعادل پتانسیلی انجام خواهد گرفت و شما دقیقا" احساس و پیام آهنگساز را همانگونه که وی هنگام ساخت آهنگ داشته درک خواهید کرد.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
آنتروپی مقداري کمی است که نشان می دهد چه مقدار از داشته هاي اولیه یا همان دستمایه اولیه از دست رفته است . آنتروپی همواره در جهان در حال افزایش است، به عبارت دیگر شرط اتفاق افتادن یک پدیده طبیعی افزایش آنتروپی در حین رخداد آن است که بیان قانون دوم ترمودینامیک نیز همین می باشد . گذر عمر، سرد شدن چاي داغ و جریان آبشار همگی درون خود افزایش آنتروپی را به همراه دارند.
 
بالا