اعتماد چگونه؟ و چقدر؟

roze.r

عضو جدید
اعتماد يعني اطمينان از اينکه طرف مقابل در روابطش با شما، قصد ضربه زدن ندارد. اطمينان از اينکه او نيز شما را دوست دارد. اعتماد يعني رسيدن به شناختي معمولي و معقول درباره ارتباط افراد و تعيين حدود و مرزها براي ايجاد ارتباط.


يک اصل ديني، اخلاقي و انساني به ما مي‌گويد: «همه افراد خوبند، مگر اينکه بدي آنها ثابت شود.»
اما اين اصل به ما نمي‌گويد که همه افراد به يک درجه خوبند. از طرف ديگر، در هر جامعه‌اي افرادي وجود دارند که ظاهري خوب دارند، اما در باطن چنين نيستند.


گاهي وقت‌ها تجربيات ما در زندگي و ضربه‌ خوردن از افرادي که فکر مي‌کرده‌ايم خوب هستند، نظر ما را نسبت به اصل فوق عوض مي‌کند. عده‌اي از مردم معتقدند. «همه افراد بدند، مگر اينکه خوبي آنها ثابت شود.»
 

roze.r

عضو جدید
بسياري از شما، چوب اعتمادهاي بي‌جاي خود را خورده‌ايد. پس چه کار بايد کرد؟ آيا بايد به همه اعتماد کرد؟ يا بايد به همه بي‌اعتماد بود؟
 

roze.r

عضو جدید
به نظر من، همان‌طور که گفتم، در اعتماد کردن بايد به «درجه‌بندي» آدم‌ها بپردازيم. بهتر است شما به جاي سياه (بد) يا سفيد (خوب) ديدن افراد، همه را خاکستري فرض کنيد. يعني همه آدم‌ها را موجوداتي بدانيد که خوبند، اما گاهي هم کارهاي بد انجام مي‌دهند. به‌طور معمول، شما به همه مردم به يک اندازه اعتماد نداريد. آيا شما براي سپردن امانت خود، بيشتر به يک مغازه‌دار اعتماد مي‌کنيد يا به عابري که نمي‌شناسيد؟ بله. شما به يک مغازه‌دار اعتماد بيشتري داريد، چون يک مغازه‌دار براي حفظ اعتبار خودش هم که شده، در امانت شما خيانت نمي‌کند. اما عابري که نمي‌شناسيد، ممکن است دزد باشد.
دومين عاملي که در اعتماد کردن نقش اساسي دارد، عامل «احساس» است. هرگز از روي احساسات عاطفي به کسي اعتماد نکنيد. ممکن است کسي با تاثير گذاشتن روي احساس شما بتواند، گولتان بزند. حتي ممکن است به دليل احساسات عاطفي خود، به کسي دل ببنديد که جدا شدن از او سخت باشد و از قضا، وي فرد نابابي باشد. شما بايد با عقل و منطق، بتوانيد بر احساسات خود چيره شويد.
 

roze.r

عضو جدید
عامل سوم براي اعتماد کردن، تعيين «محدوده» براي آن است. روابط انسان‌ها با هم، براساس بده و بستان است. لبخند مي‌زنيد و لبخند مي‌گيريد؛ غضب مي‌کنيد و غضب مي‌بينيد؛ امانت مي‌دهيد و امانت مي‌گيريد؛ پول مي‌دهيد و کتاب مي‌گيريد. اين بده وبستان دائمي در روابط آدم‌ها، براساس نيازي است که به امکانات همديگر دارند. آنچه مي‌دهيد، بستگي به درجه اعتماد شما دارد و همين باعث محدود کردن اعتماد مي‌شود. لبخند زدن به ديگران محدوديتي ندارد. اما دادن هويت، شخصيت، و محبت کردن به ديگران محدوديت دارد. شما نمي‌توانيد به همه کس اعتماد کنيد. هويت خود را بدهيد تا هويت تازه‌اي بگيريد. شما مي‌توانيد همه را دوست داشته باشيد. وقتي کسي در قبال دوست داشتن شما، چيز‌هاي تازه‌اي مي‌خواهد، بايد ببينيد تا چه اندازه‌اي مي توانيد خواسته او را تامين کنيد. مثلا اسرار خود را نمي‌توانيد براي همه کساني بازگو کنيد که دوستشان داريد.
 

ghazaliii

عضو جدید
این دوره اوایل دوستیا از هر روشی برای جلب اعتماد استفاده میکنن و بعدم یه مدت که گذشت میکشن خودشونا کنار
براشون مهم نیست اون اوایل برای جلب این اعتماد چکار که نمیکردن و اکثرا هم دخترا تو این قضیه ضربه میخورن
بنظرم این دوره به دو ت اچشم خودمونم نمیشه اعتماد کرد
 

roze.r

عضو جدید
این دوره اوایل دوستیا از هر روشی برای جلب اعتماد استفاده میکنن و بعدم یه مدت که گذشت میکشن خودشونا کنار
براشون مهم نیست اون اوایل برای جلب این اعتماد چکار که نمیکردن و اکثرا هم دخترا تو این قضیه ضربه میخورن
بنظرم این دوره به دو ت اچشم خودمونم نمیشه اعتماد کرد


بله اعتماد ذره ذره جمع مشه و خروار خروار از دست میره نبايد به صورت نامحدود به ديگران اعتماد كنيم وقتي به كسي اعتماد داريد حدودي براي وي قايل شید. اين موضوع دربارة همه كساني كه با شما هم زندگي مي‌كنند صادقه اعتماد از روی احساسات و بدون منطق و خالی از قید وبند منجر به انزوا و تنهایی هم خواهد شد.
 

roze.r

عضو جدید
روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن کوروش به دخترک گفت . .
من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده
دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد
اما کسی نبود…
کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی…
 
بالا