سلام دوستان:
من اطلاعاتی در مورد مهندسی مدیریت پروژه میخواستم. اگر ممکنه در مورد این رشته و بازار کارش در داخل و خارج ایران توضیحاتی بدید ممنون میشم.
موفق باشید
پروژه چيست ؟ مديريت و كنترل پروژه به چه معناست ؟
در زبانهاي گوناگون و حتي در سازمانهاي مختلف هر كشور در مورد واژههاي برنامه ، طرح يا پروژه ، اختلافات لغوي ، معنايي و قانوني وجود دارد ؛ از اين رو چهارچوب آنان روشن و آشكار نيست و گاه به جاي يكديگر نيز استفاده ميشوند .
آرمانها و اهداف تعيينشده حكومت در سطح برنامهريزي بلندمدت يا استراتژيك ، برنامه (Plan)ناميده ميشود كه اين برنامهها داراي اهداف كيفي ميباشند . مانند برنامه توسعه صنايع شيميايي ، برنامه توسعه شبكه راههاي كشوري ؛ دستيابي به اين اهداف و آرمانها در يك فاصله زماني بلندمدت كه معمولا بين ده تا بيستوپنج سال است ، امكانپذير ميباشد .
پس از اينكه برنامهها در سطح برنامهريزي بلندمدت مشخص گرديدند ، هر برنامه در سطح برنامهريزي ميانمدت يا تاكتيكي توسط مديريت طراز اول يا سيستم اجرايي كشور به مجموعهاي از طرحها (Program) يا برنامههاي اجرايي تفكيك ميشود كه شامل مجموعهاي از تصميمات مقطعي يا اجرايي هستند كه ظرف پنج تا ده سال آينده بايد اجرا و به نتايج موردنظر برسند .
هر طرح در سطح برنامهريزي كوتاهمدت يا اجرايي توسط واحدهاي ستادي يا سطوح مديريت مياني نظام اجرايي كشور به مجموعه كارها و عملياتي كه آن را پروژه (Project) مينامند ، تبديل و تقسيم ميشود .
بر اين اساس پروژه را اينگونه تعريف مينماييم :
يك پروژه مجموعهاي از فعاليتهاست كه براي دستيابي به منظور يا هدف خاصي انجام ميگيرد . پروژهها شامل فعاليتهايي هستند كه بايد در تاريخهاي معين ، با هزينههايي معين و كيفيت تعيينشدهاي به انجام رسند ؛ لازمه موفقيت هر پروژه ، دستيابي توام به هر سه عامل زمان ، هزينه و كيفيت معين است و خارج شدن هر يك از سه عامل مذكور از حدود تعيين شده ، ميتواند به انجام پروژهاي ناموفق و غيراقتصادي منجر شود .
تعريف مديريت پروژه:
مديريتپروژه برنامهريزي و هدايت پروژه در چهارچوب زمان ، هزينه و كيفيت مشخص بهسوي ايجاد نتايج مشخص آن است . مديريتپروژه فعاليتهاي برنامهريزي ، سازماندهي ، نظارت بر اجرا و هدايت اجرا را در بر ميگيرد و سعي دارد تا با استفاده درست از منابع ، نتايج مشخص و موردانتظار را با هزينه توافقشده قبلي در موعد درست خود تحويل دهد . به بيان ديگر :
مديريت پروژه بكارگيري دانش ، مهارتها ، ابزار و تكنيكهاي لازم در اداره جريان اجراي فعاليتها ، به منظور رفع نيازها و انتظارات متوليان از اجراي پروژه است . مديريت پروژه در اجراي اين مهم از دو بازوي قدرتمند برنامهريزي و كنترل پروژه بهره ميگيرد .
تعريف برنامهريزي:
فرآيند برنامهريزي ، تعيين توالي و توازي فعاليتهاي لازم براي اجراي يك پروژه با در نظر گرفتن زمان مورد نياز براي اجراي هر فعاليت و كيفيت تعيين شده براي آن فعاليت است .
تعريف كنترل پروژه:
كنترل پروژه فرايندي است در جهت حفظ مسير پروژه براي دستيابي به يك تعادل اقتصادي موجه بين سه عامل هزينه ، زمان و كيفيت در حين اجراي پروژه ، كه از ابزار و تكنيكهاي خاص خود در انجام اين مهم كمك ميگيرد . در واقع كنترل ، اجراي دقيق و كامل برنامه تدوينشده براي پروژه است ، بگونهاي كه هنگام خروج از برنامه بتوان با تشخيص علل و طرح اقتصاديترين فعاليتها ، پروژه را به نزديكترين حالت ممكن در مسير اوليه و اصلي خود بازگرداند . كنترل پروژه در اين راه از سه عامل زير بهره ميگيرد :
1- تعيين وضعيت واقعي پروژه .
2- مقايسه وضعيت واقعي با برنامه .
3- در نظر گرفت اقدام اصلاحي .
تاريخچه مديريت پروژه به چه زماني باز ميگردد ؟
تاريخچه مديريت پروژه در جهان را معمولا به مديريت پروژههاي عظيمي همچون ساخت اهرام مصر ، ديوار چين و يا بنا نهادن تخت جمشيد به دستور داريوش مربوط ميدانند ؛
هريك از اين پروژهها از جمله پروژههاي بزرگ و پيچيده تاريخ بشريتند كه با كيفيت استاندارد بالا و بكارگيري نيروي عظيم انساني ساخته شدهاند .
يك مدير پروژه وقتي به شهر اسرارآميز هخامنشيان سري ميزند و در هر گوشهاي از آن به نقوش هنرمندانه برجسته باستاني برخورد ميكند بدون شك دچار حيرت ميگردد كه چگونه چنين پروژه عظيمي قريب دو هزار و پانصد سال پيش با چنين كيفيت منحصر به فردي ساخته شده كه عليرغم ويراني و به آتش كشيده شدن پياپي توسط اسكندر و تسخير كنندگان پس از او همچنان به عنوان نماد حيرتانگيز پروژه ايراني از آن ياد ميشود . هرچند به دستور كوروش ، مهندسان و سازندگان پاسارگاد موظف بودند شرح كار خود و همچنين برنامه كاري روز بعد خود را در لوحههايي كه به نام كارنامك مشهور بود , بنگارند اما امروزه جز با تكيه بر حدسيات نميتوان اظهارنظر قاطعي پيرامون نحوه دقيق مديريت پروژههاي عظيم عهد باستان ابراز داشت ، چرا كه متاسفانه تاكنون هيچ مدرك و نشانهاي دال بر چگونگي بكار بستن روشها و تكنيكهاي مديريت پروژه در اين طرحها يافت نشده است .
اما تاريخچه مديريت پروژه در دنياي جديد به سالهاي ابتدايي دهه 1900 ميلادي باز ميگردد ؛ جايي كه هنري گانت با توسعه نمودار ميلهاي ابداعي خود آغازگر حركت پرشتاب بعدي طي سالهاي دهه 1950 و 1960 ميلادي در پروژههاي نظامي و هوافضاي آمريكا و سپس انگلستان گرديد . هرچند نام پرآوازه هنري گانت به عنوان پدر تكنيكهاي برنامهريزي و كنترل پروژه در تاريخ ثبت گرديده است ليكن سالهاي دهه 1950 و 1960 به عنوان سالهاي آغازين رشد و توسعه مديريت پروژه در دنياي معاصر شناخته ميشود . اين سالها سرآغاز تكوين و توسعه بسياري از روشها و دانشهاي مربوط با مديريتهاي نهگانه پروژه است كه سالها بعد توسط نرمافزارهاي مختلف عملياتي و در پروژهها بكار گرفته شدند .
تغييرات سريع تكنولوژيك ، بازارهاي شديد رقابتي و رايزني فشرده و قدرتمندانه شركتها ، همهوهمه سازمانها و بنگاههاي متولي پروژه را تشويق به تغيير سيستم مديريتي خود نمود . در هنگامه نبرد انتخاب بين غرق شدن يا شنا كردن و يا تطبيق و سازگاري يا مرگ و نابودي ، مديريت پروژه و پروژهمداري درمديريت تنها انتخاب و راه نجات فراروي پيمانكاران و سازمانها بود . حال به تارنماي مديريت پروژه در دنياي معاصر تا شكلگيري استاندارد جهاني مديريت پروژه كه سبب قوام يافتن دانش مديريت پروژه گرديد ، ميپردازيم :
گانت چارت در اوائل دهه 1900 ميلادي :
تاريخچه تكوين بارچارت به دوران جنگ جهاني اول ميرسد ؛ جائيكه يك آمريكايي به نام هنري گانت براي نخستين بار بارچارت را براي برنامهريزي و كنترل پروژههاي موسسه كشتيسازياش بكار برد . به پاسداشت اين اقدام نام گانت قبل از عنوان بارچارت تداعي كننده اين اقدام ارزشمند است . كتاب مرجع مهندسان صنايع اشاره ميدارد كه هنري گانت به كمك ابزار ابداعي خود در خلال جنگ جهاني اول توانست زمان ساخت كشتيهاي ترابري خود را به ميزان چشمگيري كوتاه نمايد . امروزه گانت چارت بدليل ساده و قابل فهم بودن آن , به عنوان روشي جالب و پرطرفدار به شكل وسيعي در دنيا جهت مديريت زمان پروژهها به كار برده ميشود . يافتههاي يك پژوهش در ميان كاربران نرم افزار برنامهريزي و كنترل پروژه Micro Soft Project نشان داد كه هشتاد درصد مديران پروژهها در دنيا ترجيح ميدهند براي برنامهريزي و كنترل پروژههايشان از گانت چارت استفاده نمايند .
مديريت پروژه در دهه 1950 و 1960 ميلادي :
تقريبا غالب تكنيكها و روشهاي مديريت پروژه كه ما امروزه از آنها استفاده ميكنيم توسط وزارت دفاع , صنايع نظامي و سازمان هوافضاي ايالات متحده در خلال سالهاي دهه 1950 و 1960 ميلادي ابداع و توسعه يافتهاند كه روشهايي همچون روش Pert , ارزش بدست آمده , مهندسي ارزش و ساختار شكست كار از آن جملهاند . صنعت ساختمان نيز در تكوين و توسعه روشهايي همچون روش مسير بحراني , روش نمودار پيشنيازي , استفاده از نمودار شبكهاي و تسطيح منابع ياري رسانده است . در جريان اين تحولات , پروژههاي بسيار بزرگي همچون پروژه فضايي آپولو و يا ساخت نيروگاههاي اتمي در اين دوران اجرايي گرديدند .
يكي از نخستين كاربردهاي علمي و مدرن مديريت پروژه در ساخت اولين زيردريايي هستهاي در دهه 1950 در آمريكا صورت گرفت ؛ درياسالاري به نام ) ( Adm. Hyman Rickover مدير پروژه اين طرح ، براي اولين بار جهت هماهنگ كردن صدها پيمانكار ، هزاران منبع و اطمينان از اجراي به موقع پروژه ، روشي جديد كه امروزه با نام Pert شناخته ميشود ، ابداع نمود . هرچند بدون وجود كامپيوتر عمليات دستي محاسبه مسيربحراني بسيار دشوار بود اما كمك بسيار زياد اين روش و اجراي موفقيتآميز پروژه مذكور موجب شد تا همگان به اهميت علم جديد پي برند . ساليان پس از آن ، اين تكنيك در پروژههاي ساخت فضاپيماها و ديگر پروژههاي نظامي و غير آن ، بارها و بارها استفاده شد .
پيشرفت مهم ديگر بدست آمده در اين سالها , تعريف و تكوين مفهوم مسئوليت واحد براي پروژههاي چندبخشي بود ؛ اين مفهوم هنگامي به كار ميرود كه يك فرد در پروژه مسئوليت كاري را در پروژه از ابتدا تا تكميل پروژه برعهده ميگيرد . عملي ساختن اين مفهوم , تيم پروژه را در به اشتراك نهادن منابع و ياري رساندن به يكديگر در ماتريس ساختار سازماني پروژه كمك ميكند .
1960 :
پژوهشهاي عملي Nasa پيرامون مفهوم ماتريس ساختار سازماني پروژهها .
1962 :
Nasa سيستم Pert را معرفي نمود . در اين تكنيك تاكيد ويژهاي بر مفاهيم ساختار شكست كار و كنترل هزينه شده بود .
1963 :
معرفي مفهوم ارزش بدست آمده در پروژهها توسط نيروي هوايي آمريكا .
1963 :
مفهوم چرخه حيات پروژه توسط نيروي هوايي ايالات متحده تكوين يافت .
1963 :
براي اولين بار در پروژه پولاريس در انگلستان , رسما در قرارداد از پيمانكاران خواسته شد تا سيستم مديريت پروژه را در مديريت فعاليتهايشان به كار گيرند .
1964 :
براي نخستين بار سيستم مديريت پيكربندي پروژه توسط Nasa به عنوان مجموعه رويههاي اداري براي تعريف , مستندسازي و خصوصا كنترل فيزيكي سيستم يك پروژه و همچنين بازنگري و مستندسازي تغييرات پيشنهادي در اين سيستم طراحي گرديد .
1965 :
وزارت دفاع و Nasa در امريكا , سيستم قراردادهاي خود را از قراردادهاي هزينه بهعلاوه درصدي از سود , به سيستم قراردادهاي هزينه بهعلاوه جايزه يا قراردادهاي قيمت ثابت تغيير دادند .
1965 :
در اواسط دهه 1960 ميلادي دنيا شاهد رشد شگرف استفاده از تكنيكهاي مديريت پروژه نوين در صنعت ساختمان بود .
1965 :
شكست پروژه ساخت بمبافكن TSR-2 , عملا مشكلات و دردسرهاي همزماني توليد و توسعه ، پيش از تكميل طراحي در پروژهها را به اثبات رسانيد . فقدان مديريت صحيح بر افزايش دستور كار پروژه , هزينهها و تاخيرهاي پروژه را بسيار بالا برد و در نهايت موجب شكست پروژه گرديد .
1966 :
يافتههاي يك پژوهش منتشره در اين سال نشان داد كه اغلب ، زمان كافي براي مراحل تعريف و آمادهسازي پروژه در چرخه حيات پروژهها در نظر گرفته نشده و دقيقا به همين دليل مغايرتهاي فراواني در كنترل استاندارد زمان و هزينه پروژهها و همچنين كنترل ناكافي تغييرات طراحي بوجود ميآيد .
1969 :
موسسه بينالمللي مديريت پروژه به عنوان اولين موسسه رسمي مديران پروژه تاسيس گرديد . يكي از مهمترين دستاوردهاي تاسيس اين موسسه , تدوين استاندارد جهاني دانش مديريت پروژه بوده است ؛ ازين پس بود كه دگرگونيها و پيشرفتهاي حوزه مديريت پروژه ، صورتي منسجم و مدون به خود گرفت .
كاركرد مديريت پروژه در چيست ؟
همانگونه كه در گامهاي پيشين بيان كرديم ، مديريتپروژه مجموعه ابزارهايي براي برنامهريزي و هدايت پروژه به سوي اهداف موردنظر است ؛ اين اهداف بر پايه رضايتمندي مشتري و توجه به سه عامل زمان ، كيفيت و هزينه استوارند .
در نگاه اول ممكن است ابزارها و روشهاي مورد استفاده در مديريت پروژه زايد ، زمانبر و هزينهزا باشند ، اما بايد توجه داشت كه مديريت پروژه تنها راهي است كه ميتواند شما را از انجام بهموقع پروژه مطمئن سازد . مديريت پروژه راهيست براي استفاده مناسب از انسان ، ماشين و پول در راستاي اجراي درست و بههنگام يك كار نو ، كاري كه بايد در همان اولين اجرا درست انجام شود .
مديريت پروژه يا مديريت بر مبناي پروژه ، روش كارايي در مديريت ، براي برخورد با كارهاي نو و ايجاد توازن در توجه به محدوده پروژه ، هزينه و كيفيت در قالب زمان و در محيطي مملوء از ريسك است . هدف از آموزش مديران پروژه توانمندسازي آنان در برابر مشكلات پروژه و آمادهسازي آنها براي ورود به فضاي جديد و ناشناخته پروژه است . فنون مديريت پروژه سوالات زير را پاسخ ميگويند :
Ø چگونه ميتوان كارهاي لازم براي اتمام موفقيتآميز پروژه را تعريف كرد ؟
Ø مدت زمان اجراي پروژه چقدر خواهد بود و چه هزينهاي در بر خواهد داشت ؟
Ø چگونه ميتوان گروه مناسب كاري براي اجراي پروژه ايجاد نمود ؟
Ø چه مقدار كار و وظايف را بر عهده يك نفر ميتوان گذاشت و چگونه ميتوان از اجراي آن اطمينان يافت ؟
Ø چگونه ميتوان انگيزه كاري را در بين افراد يك گروه زنده نگه داشت ؟
Ø چگونه بايد با افزايش هزينهها برخورد كرد ؟
Ø آيا بودجه و هزينه تحت كنترل است ؟
Ø در چه مواقعي و كجا ، پروژه در معرض شكست قرار ميگيرد ؟
Ø براي اطمينان از انجام بهموقع كارها چه بايد نمود ؟
Ø آيا ميتوان تشخيص داد كه پروژه واقعا بر روي برنامه حركت ميكند يا خير ؟
استانداردهاي مديريت پروژه كدامند ؟
با گسترش حوزه تجاري شركتها و جهانيشدن پروژهها ، امروزه استفاده از استانداردها براي همزباني افراد درگير در پروژه و اطمينان از اجراي درست كار ضروري است . استانداردها ، علاوه بر تبيين كار و تعيين چگونگي اجراي صحيح عمليات ، به عنوان مرجعي براي افراد گروه پروژه در اختلافات مطرح است . قوت استانداردها در جامع بودن آنها ، سادگي ، مقبوليت عام استفادهكنندگان و تضمينش براي اجراي درست كار است . با توجه به جهاني شدن شركتهاي ساخت و توليد و گسترش بازارهاي كار ، مديران پروژه بهتر است با استانداردهاي مديريتپروژه آشنا شوند ؛ بهرهگيري از آنها ميتواند آنها را در اجراي برنامههاي پروژه ياري نمايد .
موسسات و كشورهاي گوناگوني اقدام به تدوين استانداردهاي مخصوص خود در زمينه مديريتپروژه كردهاند ؛ اما در اين ميان چهار استاندارد داراي اهميت و مقبوليت بيشتري هستند :
1- PMBOK (Project Management Body Of Knowledge) :
اين همان نام آشنا و معروف است كه در انجمن مديريت پروژه آمريكا (PMI) تدوينشده و استفاده از آن بسيار متداول است . پس از تدوين PMBOK ، موسسه ملي استاندارد آمريكا نيز آن را تاييد و به عنوان استاندارد ملي آمريكا در زمينه مديريت پروژه ثبت كرده است . در اين استاندارد دانش مديريت پروژه در نه بخش بيان شده است . در اين ميان تفاوتهاي اندكي بين دونسخهي موسسهي PMI و موسسهي استاندارد وجوددارد ؛ PMBOK نگاهي نظري و ANSI 99-001-2000 نگاهي اجراييتر دارد . PMBOK همانند ساير استانداردها ، هرساله توسط هيات منتخبي از PMI بازبيني ميشود و در صورت نياز به تغيير ، ويرايش جديدي از آن به اطلاع اعضاء PMI ميرسد .
2- APM (Association For Project Management) :
اين استاندارد توسط مركز مطالعات مديريت پروژه انگلستان (UMIST) و زير نظر پروفسور موريس تهيه و تدوين شده است . اين استاندارد شامل هفت قسمت است كه در اين هفت قسمت چهل مفهوم كليدي در زمينه مديريت پروژه تشريح شده اند .
3- (British Standard) BS6079 :
اين استاندارد توسط شركت British Standard تهيه و تدوين شده است . اين استاندارد موردقبول دولت و صنعت انگلستان ميباشد ؛ در اين استاندارد مديريت پروژه به چهار قسمت تقسيم شده است .
4- JPMF Management Forum) (japanese Project :
اين استاندارد توسط انجمن پيشرفت مهندسي ژاپن (ENAA) تهيه شده است . ديدگاه اين استاندارد بر خلاف استانداردهاي فوق بر اين اساس است كه چگونه مديريت پروژه ميتواند محرك خلاقيت و ايجاد ارزش تجاري گردد ؟ اين استاندارد نيز مديريت پروژه را به چهار قسمت تقسيم كرده است .
استانداردهاي ديگري نيز چون استاندارد ISO 1006 تدوينشدهاند كه نه عموميت استانداردهاي بالا را دارند و نه مقبوليت عام آنها را . در انتخاب استاندارد موردنظر لازم است نوع پروژه ، محيط اجرا و نظر مشتريان و حاميان پروژه را درنظر گرفت و با مديراني كه پيش از اين پروژهاي مشابه را مديريت كردهاند ، مشورت نمود .
اطلاعات بیشتر را در ارسالهای بعدی
