اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

وضعیت
موضوع بسته شده است.

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت ندارم به اندازه ي اقيانوس، . چون يه روز تموم ميشه .
دوستت ندارم به اندازي خورشيد، . چون غروب ميكنه .
دوستت دارم . به اندازي روت كه هيچوقت كم نميشه
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته

تركه زنش فوت ميكنه ميره خواهر زنشو ميگيره .

ميگن چرا؟

ميگه :به خاطر صرفه جويي در مادر زن
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
جسد 20 نفر از تركهايي كه پياده از جزيره كيش به سمت حرم مطهر امام به راه افتاده بودند امروز در سواحل خليج فارس كشف شد
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
دوستت دارم قد يه بشكه بنزين،

خاطرخواتم قد يه پمپ بنزين،

روز تولد تو بهترينم،

هديه بهت ميدم

يه كارت بنزين
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
يكي ميره به سربازهاي توي جنگ خون اهدا كنه.
تو بيمارستان ازش ميپرسن چني سي سي ميخواهي خون بدي؟
ميگه من سي سي مي سي حاليم نيست شيلنگ بزن تا جبهه.
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
غضنفر به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش.
فردا رفقيش مي گه برديش؟
مي گه: آره . تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما.
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
وقتي كه بچه بودم هر شب نماز مي خواندم و دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد.
بعد فهميدم اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد.
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
برق خونه غضنفر ميره، قابلمه ميبره در خونه دوستش و ميگه: برق دارين؟
دوستش ميگه: الاغ، حداقل ظرف پلاستيكي مي‌آوردي برق نگيردت.
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
يه روز پسره از باباش ميپرسه: بابا، ماه نزديك‌تره يا اصفهان؟
بابا ميزنه پس گردنش و ميگه: آخه مونگول، معلومه ديگه! تو از اينجا ميتوني اصفهان رو ببيني؟؟؟
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
معلم علوم ، پاي حيواني را به شاگرد نشان داد و گفت: از روي پاي اين حيوان بگو اسمش چيست؟ شاگرد نگاهي به پا كرد و گفت: نمي دانم.
معلم پاي حيوانات ديگري را نشان داد و شاگرد گفت: نمي دانم.
معلم چندسؤال ديگر كرد و شاگرد بلد نبود. معلم عصباني شد. گفت: بگو اسمت چيست، تا يك صفر گنده برايت بگذارم.
شاگردكفش و جورابش را درآورد و گفت: حالا شما از روي پاهاي من بگوييد اسمم چيست.
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
يه خانومي وارد داروخانه ميشه و به دكتر داروساز ميگه كه به سيانور احتياج داره!
داروسازه ميگه واسه چي سيانور مي‌‌خواي؟
خانومه توضيح ميده كه لازمه شوهرش را مسموم كنه!

چشم‌هاي داروسازه چهارتا ميشه و ميگه: خدا رحم كنه، خانوم من نمي‌تونم به شما سيانور بدم كه بريد و شوهرتان را بكُشيد! اين بر خلاف قواننيه! من مجوز كارم را از دست مي دم ... هردوي ما را زنداني خواهندكرد و ديگه بدتر از اين نميشه! نه خانوم، نـــه! شما حق نداريد سيانور داشته باشيد و حداقل من به شما سيانور نخواهم داد.
بعد از اين حرف خانومه دستش رو ميبره داخل كيفش و از اون يه عكس مياره بيرون؛ عكسي كه در اون شوهرش و زن داروسازه توي يه رستوران داشتند شام مي‌خوردند.
داروسازه به عكس نگاه ميكنه و ميگه: خُب، حالا.... چرا به من نگفته بوديد كه نسخه داريد؟؟!!
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
مردي با دو فرزند از زن اولش با زني با دو فرزند از شوهر اولش ، ازدواج كرد و صاحب دو فرزند مشترك شدند.
يه روز زن به شوهرش زنگ زد و گفت : عزيزم زود خودتو به خونه برسون ، چون بچه هاي من با بچه هاي تو ، دارن بچه هاي ما رو مي زنن !
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
معروف است كه وقتي معلم لويي چهاردهم براي او شيمي تدريس مي كرد چنين مي گفت : اكسيژن و هيدروژن كمال افتخار را دارند كه در حضور اعليحضرت با يكديگر تركيب شده و توليد آب نمايند !
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا