Amir.D
عضو جدید
[FONT="]یارو میره طوطی سخنگو بخره، فروشنده بهش یه جغد میندازه. [FONT="]
[/FONT][FONT="]بعد از یه مدت دوستای یارو بهش می گن: یاد گرفته حرف بزنه یا نه؟ [/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]یارو می گه: هنوز نه، ولی خیلی توجه می کنه![/FONT][/FONT]
[FONT="]یکی رفت انگلیس ، صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت : «گود مورنینگ سر»
اون جواب داد : «سر مورنینگ گود» !
زنش پرسید : اوا آقا جعفر چی شد ؟
گفت هیچی !
این یارو انگلیسیه گفت : «سلام علیکم» و منم بهش گفتم : «علیکم سلام»[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]http://jok20.blogsky.com/[/FONT]
[FONT="]http://jok20.blogsky.com/[/FONT]
[FONT="]غضنفر داشته از تو جزیره آدمخورا رد میشده، یهو می بینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره جفت میکنه با حال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم! یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس بنده من، بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله[URL="http://jok20.blogsky.com/"]. غضنفر خوشحال میشه، سنگ رو میکوبه تو کله رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابهجا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع میکنن دویدن طرف غضنفر! یهو یک صدایی از آسمون میاد: خوب بنده من، حالا دیگه بدبخت شدی[/FONT]
[FONT="]یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند.
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم[/FONT]
[FONT="][/FONT][FONT="][/FONT]
[/URL]
[FONT="][/FONT][FONT="][/FONT]
[/FONT][FONT="]بعد از یه مدت دوستای یارو بهش می گن: یاد گرفته حرف بزنه یا نه؟ [/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]یارو می گه: هنوز نه، ولی خیلی توجه می کنه![/FONT][/FONT]
[FONT="]یکی رفت انگلیس ، صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت : «گود مورنینگ سر»
اون جواب داد : «سر مورنینگ گود» !
زنش پرسید : اوا آقا جعفر چی شد ؟
گفت هیچی !
این یارو انگلیسیه گفت : «سلام علیکم» و منم بهش گفتم : «علیکم سلام»[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]http://jok20.blogsky.com/[/FONT]
[FONT="]http://jok20.blogsky.com/[/FONT]
[FONT="]غضنفر داشته از تو جزیره آدمخورا رد میشده، یهو می بینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره جفت میکنه با حال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم! یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس بنده من، بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله[URL="http://jok20.blogsky.com/"]. غضنفر خوشحال میشه، سنگ رو میکوبه تو کله رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابهجا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع میکنن دویدن طرف غضنفر! یهو یک صدایی از آسمون میاد: خوب بنده من، حالا دیگه بدبخت شدی[/FONT]
[FONT="]یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند.
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم[/FONT]
[FONT="][/FONT][FONT="][/FONT]
[/URL]
[FONT="][/FONT][FONT="][/FONT]