دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن / که گر تلخ است شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کاو را به سر کشته هجران گذری بود
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود
در من این عیب قدیمست و به در مینرود
که مرا بی می و معشوق به سر مینرود
صبرم از دوست مفرمای و تعنت بگذار
کاین بلاییست که از طبع بشر مینرود
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق ... به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
دوستان تمایل دارندوستان تمایل دارن بازم باهم کتاب بخونیم؟
ایشون کتابارو تموم کردن فک کنم خخخخدوستان تمایل دارن![]()
کدوم شونایشون کتابارو تموم کردن فک کنم خخخخ![]()
از پارسال تا الانکدوم شون![]()
از 2018/12 دیگه پیامی نبوده همه کتابا رو خوندن ینیاز پارسال تا الان![]()
خبر کشاز 2018/12 دیگه پیامی نبوده همه کتابا رو خوندن ینی![]()
الان مدیر تالار میاد برخورد شدید میکنه![]()
اینجا اسپم نکناسپم ممنوعه![]()
![]()
نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده
که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت
سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده
ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر
برو که پیر شوی ای جوان خیر ندیده
به اشک شوق رساندم ترا به این قد و اکنون
به دیگران رسدت میوه ای نهال رسیده
ز ماه شرح ملال تو پرسم ای مه بی مهر
شبی که ماه نماید ملول و رنگ پریده
بهار من تو هم از بلبلی حکایت من پرس
که از خزان گلشن خارها به دیده خلیده
به گردباد هم از من گرفته آتش شوقی
که خاک غم به سر افشان به کوه و دشت دویده
هوای پیرهن چاک آن پری است که ما را
کشد به حلقه دیوانگان جامه دریده
فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست
که دوک و پنبه برازد به زال پشت خمیده
خبر ز داغ دل شهریار می شوی اما
در آن زمان که ز خاکش هزار لاله دمیده
بار اندوه را به تنهایی می توان کشید،
اما برای شاد بودن
به دو نفر نیاز است.
??????آلبرت هوبارد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
ب | یک مناجات کوتاه از یک کتابی که هنوز چاپ نشده .... | آرشیو تالار ادبیات | 1 |