

به سر راهت آورم هر شب
دیدهای در وداع بینایی
بگذار تا بگریم چون ابر دربهاران
کزسنگ ناله خیزد روز وداع یاران
میگفتی ماه منی الان ماه هاست ندارمت،
میگفتی مال منی بین اینهمه ستاره من ندارمت،
یادمه میگفتی کسی نمیگیره دستاتو به جای من،
یادمه میگفتی فقط قدم میزنی زیر بارون با من،
مثلمو پیدا نمیکنی
امان از عشق چه می کنه لامصب با آدما
![]()
امان و فغان ههههه
اوه اوه محل سکونتتم که خونه ی دلبره ... چه زن ذلیلی هستی باز تووووووووووووووووووووووووو
کلا اوضاعت خیلی داغانه![]()
امان از عشق چه می کنه لامصب با آدما
![]()
فعلا پاشو ی چایی بریزبهت افتخااار می کنیییییییم![]()
فعلا پاشو ی چایی بریز
والا
اره بچه های چند تا تاپیک عاشق اند.![]()
والا
اره بچه های چند تا تاپیک عاشق اند.![]()
طفلیاا
دلم واسشون کبابه
همشون محل سکونتشون خونه ی دلبره ینی![]()
طفلیاا
دلم واسشون کبابه
همشون محل سکونتشون خونه ی دلبره ینی![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
ب | یک مناجات کوتاه از یک کتابی که هنوز چاپ نشده .... | آرشیو تالار ادبیات | 1 |