mojsfr1984
عضو جدید
نظم یا صناعی است یا تکوینی (طبیعی). نظم صناعی مثل نظم موجود در ساعت یا اتومبیل و امثال آن که از مدار بحث برهان نظم خارج است ؛ و اگر در ضمن برهان نظم به آن اشاره شود از باب تقریب به ذهن است.
امّا خود نظم تکوینی نیز حدّاقل دارای سه قسم است.
1. نظم داخلی
2. نظم فاعلی .3نظم غایی.
مراد ار نظم داخلی آن نظم و انسجام و هماهنگی هندسی و ریاضی است که بین اجزاء یک موجود مرکّب وجود دارد. در این قسم نظم ، نه عنایتی به فاعل آن موجود می شود نه عنایتی به غایت و هدف آن. در برهان نظم از چنین نظمی استفاده نمی شود. امّا با کمال تأسّف اکثر اشکال کنندگان به برهان نظم متوجّه این مطلب نبوده و خیال می کنند که نظم مطرح در برهان نظم همین نظم است.
امّا نظم فاعلی عبارت است از ربط ضروری بین علت فاعلی و معلول آن ؛ یعنی محال است از هر علت فاعلی هر معلولی صادر شود ؛ و محال است هر معلولی از هر فاعلی صادر شود ؛ بلکه هر معلولی علت فاعلی خاصّی دارد و هر علت فاعلی نیز معلول خاصّ خود را دارد. ــ توجه: نجّار و بنّا و ساعت ساز و امثال آنها علت فاعلی نیستند؛ بلکه مونتاژ کننده اند. علت فاعلی یعنی علتی که وجود می دهد ؛ مثلا اراده ی انسان علت فاعلی صور خیالی اوست ــ این گونه نظم نیز در برهان نظم کاربرد ندارد ؛ چون حقیقت این نظم چیزی جز قانون علّیّت نیست. لذا برهانی که با این گونه نظم ترتیب داده شود ، در حقیقت برهان علّیّت خواهد بودن نه برهان نظم مصطلح.
نظم غایی نیز خود دو معنای متفاوت دارد. گاه مراد از نظم غایی ربط ضروری بین علت غایی و معلول آن است ؛ به این معنی که هر موجود مادی غایتی مخصوص به خود دارد و محال است به غایتی غیر از غایت خود برسد ؛ مثلا محال است درخت سیب ، میوه انار بدهد ؛ یا محال است از تخم مرغ ، جوجه ادرک بیرون آید. این قسم نظم نیز در برهان نظم کاربرد ندارد ؛ چرا که این همان قانون سنخیّت بین علّت و معلول است. بنابراین ، برهان مبتنی بر آین گونه نظم نیز سر از برهان علّیّت در می آورد.
منظور دیگر از نظم غایی ، آن هماهنگی و همسویی خاصّی است که برای رسیدن به هدفی خاصّ ، بین چندین موجود برقرار می شود. برای مثال تمام اجزای یک بدن ، با این که هیچ شعوری نداشته و نسبت به همدیگر آگاهی ندارند ، دست به دست هم می دهند تا حیات کلّ بدن را حفظ کنند. چنین نظمی را نظم بیولوژیکی می نامند. یا موجودات گوناگون زنده و غیر زنده در یک محوّطه طبیعی بدون اینکه خود بدانند دست به دست هم می دهند و سیستمی به وجود می آورند که بقاء تک تک آن موجودات را تضمین می کند. از این سیستم تعبیر می شود به نظم اکولوژیکی. همچنین کلّ موجودات زمین بدون اینکه خود عالم به نقش خویش باشند ، نظمی خاصّ در کلّ کره زمین پدید می آورند که حیات زمین و موجودات آن را تضمین می کند. خود زمین نیز همراه دیگر اجرام فضایی ، نظمهایی عظیمتر را شکل می دهند. این همان نظمی است که برهان نظم بر مدار آن می چرخد. کما اینکه تمام دانشمندان عالم بر اساس پذیرش این نظم است که دنبال کشفیّات می روند. اگر چنین پیش فرضی در اذهان دانشمندان وجود نداشت ، هیچگاه علوم تجربی پدید نمی آمدند. چون علوم تجربی به دنبال یافتن این قسم نظمها هستند.
بنا بر این ، وقتی گفته می شود نظم جهان ، نمی تواند ناشی از تصادف باشد ؛ مراد این قسم نظم است نه نظم هندسی و ریاضی.(كه ظاهرا جناب هيوم از اين موضوع اطلاعي نداشتند) امّا کسانی که می گویند ممکن است نظم جهان ناشی از تصادف باشد عمدتاً مقصودشان نظم هندسی و ریاضی است. حتّی از کلمات برخی از مدافعین برهان نظم نیز چنین به نظر می رسد که خود آنها نیز متوجّه این خلط نشده اند. لذا با صد گونه زحمت تلاش می کنند تا نظم کلّ جهان را اثبات نمایند تا بتوانند از برهان نظم دفاع کنند ؛ در حالی که برهان نظم با اثبات نظم یک موجود نیز قابل ارائه است.
(به نقل از سایت کانون گفتگوی قرآنی)
امّا خود نظم تکوینی نیز حدّاقل دارای سه قسم است.
1. نظم داخلی
2. نظم فاعلی .3نظم غایی.
مراد ار نظم داخلی آن نظم و انسجام و هماهنگی هندسی و ریاضی است که بین اجزاء یک موجود مرکّب وجود دارد. در این قسم نظم ، نه عنایتی به فاعل آن موجود می شود نه عنایتی به غایت و هدف آن. در برهان نظم از چنین نظمی استفاده نمی شود. امّا با کمال تأسّف اکثر اشکال کنندگان به برهان نظم متوجّه این مطلب نبوده و خیال می کنند که نظم مطرح در برهان نظم همین نظم است.
امّا نظم فاعلی عبارت است از ربط ضروری بین علت فاعلی و معلول آن ؛ یعنی محال است از هر علت فاعلی هر معلولی صادر شود ؛ و محال است هر معلولی از هر فاعلی صادر شود ؛ بلکه هر معلولی علت فاعلی خاصّی دارد و هر علت فاعلی نیز معلول خاصّ خود را دارد. ــ توجه: نجّار و بنّا و ساعت ساز و امثال آنها علت فاعلی نیستند؛ بلکه مونتاژ کننده اند. علت فاعلی یعنی علتی که وجود می دهد ؛ مثلا اراده ی انسان علت فاعلی صور خیالی اوست ــ این گونه نظم نیز در برهان نظم کاربرد ندارد ؛ چون حقیقت این نظم چیزی جز قانون علّیّت نیست. لذا برهانی که با این گونه نظم ترتیب داده شود ، در حقیقت برهان علّیّت خواهد بودن نه برهان نظم مصطلح.
نظم غایی نیز خود دو معنای متفاوت دارد. گاه مراد از نظم غایی ربط ضروری بین علت غایی و معلول آن است ؛ به این معنی که هر موجود مادی غایتی مخصوص به خود دارد و محال است به غایتی غیر از غایت خود برسد ؛ مثلا محال است درخت سیب ، میوه انار بدهد ؛ یا محال است از تخم مرغ ، جوجه ادرک بیرون آید. این قسم نظم نیز در برهان نظم کاربرد ندارد ؛ چرا که این همان قانون سنخیّت بین علّت و معلول است. بنابراین ، برهان مبتنی بر آین گونه نظم نیز سر از برهان علّیّت در می آورد.
منظور دیگر از نظم غایی ، آن هماهنگی و همسویی خاصّی است که برای رسیدن به هدفی خاصّ ، بین چندین موجود برقرار می شود. برای مثال تمام اجزای یک بدن ، با این که هیچ شعوری نداشته و نسبت به همدیگر آگاهی ندارند ، دست به دست هم می دهند تا حیات کلّ بدن را حفظ کنند. چنین نظمی را نظم بیولوژیکی می نامند. یا موجودات گوناگون زنده و غیر زنده در یک محوّطه طبیعی بدون اینکه خود بدانند دست به دست هم می دهند و سیستمی به وجود می آورند که بقاء تک تک آن موجودات را تضمین می کند. از این سیستم تعبیر می شود به نظم اکولوژیکی. همچنین کلّ موجودات زمین بدون اینکه خود عالم به نقش خویش باشند ، نظمی خاصّ در کلّ کره زمین پدید می آورند که حیات زمین و موجودات آن را تضمین می کند. خود زمین نیز همراه دیگر اجرام فضایی ، نظمهایی عظیمتر را شکل می دهند. این همان نظمی است که برهان نظم بر مدار آن می چرخد. کما اینکه تمام دانشمندان عالم بر اساس پذیرش این نظم است که دنبال کشفیّات می روند. اگر چنین پیش فرضی در اذهان دانشمندان وجود نداشت ، هیچگاه علوم تجربی پدید نمی آمدند. چون علوم تجربی به دنبال یافتن این قسم نظمها هستند.
بنا بر این ، وقتی گفته می شود نظم جهان ، نمی تواند ناشی از تصادف باشد ؛ مراد این قسم نظم است نه نظم هندسی و ریاضی.(كه ظاهرا جناب هيوم از اين موضوع اطلاعي نداشتند) امّا کسانی که می گویند ممکن است نظم جهان ناشی از تصادف باشد عمدتاً مقصودشان نظم هندسی و ریاضی است. حتّی از کلمات برخی از مدافعین برهان نظم نیز چنین به نظر می رسد که خود آنها نیز متوجّه این خلط نشده اند. لذا با صد گونه زحمت تلاش می کنند تا نظم کلّ جهان را اثبات نمایند تا بتوانند از برهان نظم دفاع کنند ؛ در حالی که برهان نظم با اثبات نظم یک موجود نیز قابل ارائه است.
(به نقل از سایت کانون گفتگوی قرآنی)
دوست من
برهان نظم که چندین ساله که کاراییش رو از دست داده
کمی در مورد تئوری های بی نظمی مطالعه کنید
الان دیگه خود فلاسفه هم صرف برهان نظم پیش نمیروند،
من قصد ندارم بحث های تکراری مطرح کنم، صرفا به موارد زیر اشاره می کنم:
1- نظم نسبی است، یعنی یک مجموعه می تواند در مقایسه با مجموعه دیگری منظم تر یا بی نظم تر باشد، مثلا حرکت گروه مورچگان در مقایسه با پرواز زنبور ها منظم به نظر می رسد ولی در مقاسیه با رژه یک گردان سرباز کاملا بی نظم به چشم می خورد، نظم و آرایش همین یک گردان سرباز در حال رژه در مقایسه با نظم آرایش ملکولی یک کریستال به چشم نخواهد آمد و به الی آخر. در مورد نظم حاکم بر جهان هستی هم ملاکی برای مقایسه وجود ندارد نه اینکه این نظم مطلق است.
2- با همان تعریف شما از نظم، آیا تا حرکت مجموعه منظمی از ابر ها در آسمان یا اشکال منظم پدید آمده در بیابان را نمی توان پیدایش اتفاقی نظم خواند؟
خواهش می کنم بحث در مورد نظم را ادامه ندهید، چون اگر من هم قبول کنم، مسلما علم امروز بواسطه وجود طرح نظریه های جدید، این استدلال را قبول نخواهد کرد.