استادِ سروش فوت کرد!

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نصر حامد ابوزید متفکر مصری،که گفته می شود استاد سروش در سخنان ضد قرآنی بوده است در سن ۶۷ سالگی در بیمارستانی در شهر قاهره از دنیا رفت.

به گزارش جهان یکی از اصلی ترین نظریات نصر حامد ابوزید اعتقاد او به بشری بودن قرآن، بود. نظریات ابوزید باعث شد که در کشور خودش یک بار مرتد اعلام شود .


حامد ابوزيد قبله فكري حلقه كيان و كساني چون سروش در انكار قداست قرآن محسوب مي شد و به خاطر دعاوي خود در زمينه تخطئه اسلام و ادعاي آميختگي خطا در كتاب الهي مورد خشم مسلمانان مصر قرار گرفته بود. وي از سوي مسلمانان تكفير شد و 15سال پيش، پس از فرار از مصر، به هلند رفت.

در همین رابطه برخی سایت ها در تجليل نصرحامد ابوزيد نوشتند: اين اسلام شناس از هرمنوتيك دموكراتيك قرآن دفاع مي كرد. اين روستازاده بي نواي سخت كوش، به شهرتي عالمگير رسيد. تكفير در روزگار جديد در مصر سابقه اي ريشه دار، تلخ و خشن دارد. پيشتر كساني چون نجيب محفوظ مورد تكفير و حتي سوءقصد قرار گرفته بودند.

این سایت ها در كلماتي قابل تأمل اضافه مي كنند: «ابوزيد پوينده شيداي حقيقت بود. او اندك اندك از اخوان المسلمين فاصله گرفت و با روش زباني- تاريخي- نقدي، قرآن را مطالعه كرد. او راه خود را با دليري برگزيد و تاوان آن را نيز سخت، تلخ و گزاف پرداخت... سخن او براي ايرانياني كه قصد فهم تاريخي- انتقادي قرآن را دارند، بس غنيمت و غني است»!!

کیهان در خصوص این متن منتشر شده در برخی سایتها نوشت: البته نگارنده متن، خبر جانبدارانه و ستايش آميز خود درباره مرگ نصر حامد ابوزيد را منتشر نكرد اما جست وجو در اينترنت نشان مي دهد اين متن توسط يكي از عناصر بدنام ضدانقلاب به نام مهدي خلجي در سايت «مردمك» نگاشته شده است. خلجي دبير سرويس فراري روزنامه انتخاب، هم اكنون با نهاد صهيونيستي «موسسه واشنگتن براي سياست خاور نزديك WINEP»همكاري مي كند. اين موسسه توسط مارتين اينديك رئيس اسبق بخش پژوهش لابي اسرائيل در آمريكا (AIPAC) و سفير بعدي آمريكا در اسرائيل تاسيس شده است. اين موسسه بخش پژوهشي ايپك محسوب مي شود. پل ولفويتز، ريچارد پرل، جيمز وولسي(رئيس اسبق سيا)، وان كريستوفر (وزير اسبق دفاع)، الكساندر هيگ (وزير اسبق خارجه) و جرج شولتز (وزير اسبق خارجه) جزو هيئت مشاوران موسسه WINEP هستند. خلجي با رسانه هايي چون بي بي سي، راديو فردا و راديو زمانه همكاري مي كند.
تمجيد از نصرحامد ابوزيد آن هم به قلم يكي از مستخدمان نهادهاي نومحافظه كار و صهيونيستي در آمريكا- بدون ذكر اسم- در حالي است كه ابوزيد علناً كتاب آسماني و الهي قرآن را آميخته با خطا توصيف و حتي در اينكه كلام خدا باشد ترديد مي كرد. او در واقع حلقه وصل شبه روشنفكراني چون سروش با اعضاي رسمي ناتوي فرهنگي (كساني چون كارل پوپر) در زمينه ترويج نسبيت و اباحيت ديني به شمار مي رود.

سايت دويچه وله در گزارش خود از افكار ابوزيد به نكته ديگري اشاره مي كند و آن مخالفت نامبرده با حكومت اسلامي است؛ «ابوزيد حكومت مذهبي را وصله ناجوري براي قرن 21 مي دانست و معتقد به سكولاريسم بود.»
عبدالكريم سروش- سلسله جنبان حلقه كيان- با تغذيه از آبشخوري فكري كساني چون نصرحامد ابوزيد بود كه علناً در «بسط تجربه نبوي» به گزافه گويي پرداخت و مدعي شد پيامبر اكرم اسلام(ص) نه رسول خدا در رساندن وحي الهي به مردم، بلكه آفريننده! قرآن است و بنابراين كتاب خدا به دور از عصمت و آميخته با خطاست.

سازمان ناتوي فرهنگي با خدمت به فوجي از شبه مسلمانان تسليم پذير نظير سلمان رشدي، نجيب محفوظ، نصرحامد ابوزيد، سروش و... تلاش كرد نقطه اقتدار اسلام در بسيج جهاني عليه استكبار را هدف قرار دهد و خيانت هاي جريان شبه روشنفكري نقابدار را ذيل عنوان قرائت هاي مختلف، هرمنوتيك، رواداري، تساهل و تسامح بپوشاند.

با اين همه آنچه از هر چيزي قابل تامل تر است گرايش های جدید به سمت اين فرقه ***** دين ستيز است.
 
آخرین ویرایش:

كربلايي حسام

اخراجی موقت
سلام
به دلایلی حالا اگه اسمشو بذاریم شانس یا اقبال یا هرچیز دیگری
بچه که بودم اسم دکتر سروش رو زیاد شنیدم
و چندتا از سخنرانیاش رو شنیدم.
و خیلی برام آدم پرباری اومد.
یه خورده که بزرگتر شدم رفتم تو سایتش و پایه ثابت سایتش.
ایشون از شاگردان آیت‌الله سبحانی بودن.

اما
متاسفانه مرتد شدند
همسر دکتر سروش میگه به جایی رسیده بود که نماز نمیخوند یا اگه می‌خوند فرق نداشت قبل اذان بخونه یا بعد از اذان

و
چندسالی است که اقای سبحانی با ایشون بحث می‌کنن.

دکنتر سروش از روشن‌فکران اسلام بود که غرب‌گرایی و تفکر غربی کم‌کم جای دینش رو گرفت
و عدم تهذیب نفس باعث شد مرتد بشه.
 

shahriar_18

عضو جدید
می خواستم حرفهای سراسر غرض ورزی شما رو جواب بدم اما یادم اومد اینجا تالار اسلام و قران هستش انشاا... به راه قران و اسلام برگردید و دست از دروغ گفتن بردارید
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواستم حرفهای سراسر غرض ورزی شما رو جواب بدم اما یادم اومد اینجا تالار اسلام و قران هستش انشاا... به راه قران و اسلام برگردید و دست از دروغ گفتن بردارید
تفکرات سروش دیگه بر همه عیانه، دروغ نیست دوست عزیز، واقعیته، انسانی خواندن قرآن، عدم امکان ایجاد حکومت دینی، مهدویت سیاسی و ...... تفکراتی از سروشه که دیگه نیازی به دروغ گفتن نداره.

شما هم ان شاء الله به راه اسلام و قرآن بازگردید و خودتون رو از جبهه ظالمین به اسلام کنار بکشید...:gol:

بحث رو لطفاً سیاسیش نکنید، بنده به خاطر سیاسی بودن تاپیک یک بار اخطار گرفتم و بعد از ویرایش اینجا قرار دادم این متن رو تا رنگ و بوی سیاسی اش کم بشه، تنها هدف، نقد تفکرات دینی سروش هست و اتفاقاً بهترین جا برای این کار تالار اسلام و قرآن هستش، امیدوارم با توجه خودم و نظارت های فلق خانم بحث در زمینه های دینی پیش بره:gol:
 
آخرین ویرایش:

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواستم حرفهای سراسر غرض ورزی شما رو جواب بدم اما یادم اومد اینجا تالار اسلام و قران هستش انشاا... به راه قران و اسلام برگردید و دست از دروغ گفتن بردارید
:gol::gol::gol:
در طریقت اینا خبر رسانی بدون غرض ورزی جرمه..
یه نگاه به اخبار ایران بنداز.. مثلا میخواد خبر رسانی کنه، میگه: «نظامیان رژیم صهیونیستی در یک اقدام وحشیانه فلان کار رو کردند و..»
این یعنی جهت گیری! نمیاد بگه نظامیان ارتش اسرائیل امروز فلان کار رو کردند.. در حالی که اصل اول خبر رسانی بی طرفی و انتقال صحیح اطلاعاته.
به هر حال کامنت قشنگی گذاشته بودی.. :gol::gol::gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
می خواستم حرفهای سراسر غرض ورزی شما رو جواب بدم اما یادم اومد اینجا تالار اسلام و قران هستش انشاا... به راه قران و اسلام برگردید و دست از دروغ گفتن بردارید

:gol::gol::gol:
در طریقت اینا خبر رسانی بدون غرض ورزی جرمه..
یه نگاه به اخبار ایران بنداز.. مثلا میخواد خبر رسانی کنه، میگه: «نظامیان رژیم صهیونیستی در یک اقدام وحشیانه فلان کار رو کردند و..»
این یعنی جهت گیری! نمیاد بگه نظامیان ارتش اسرائیل امروز فلان کار رو کردند.. در حالی که اصل اول خبر رسانی بی طرفی و انتقال صحیح اطلاعاته.
به هر حال کامنت قشنگی گذاشته بودی.. :gol::gol::gol:
دوستان خواهش ميكنم به سمت سياست نريد.
اگر از بعد ديني و مذهبي بحثي داريد، با رعايت احترام به عقايد ديگران استقبال ميكنيم.
اما با توجه به قوانين باشگاه بحث سياسي ممنوعه.
پيشاپيش تشكر ميكنم. :gol::gol::gol::gol:
 

shahriar_18

عضو جدید
دوستان خواهش ميكنم به سمت سياست نريد.
اگر از بعد ديني و مذهبي بحثي داريد، با رعايت احترام به عقايد ديگران استقبال ميكنيم.
اما با توجه به قوانين باشگاه بحث سياسي ممنوعه.
پيشاپيش تشكر ميكنم. :gol::gol::gol::gol:

سلام
من هم در احترام قوانین حرفی نزدم اما واقعاً این تاپیک در این تالار جایی نداره چون کاملاً اهداف و متن و خبر رو سیاسی کرده یک نگاه کوتاه به متن هم کافیه تا متوجه بشید
البته شما مدیر هستید و بنده دارم فضولی می کنم
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای سومین بار:
هدف، نقد تفکرات دینی سروش می باشد!

این که سروش پاش رو در عالم سیاست گذاشته و از گروه های سیاسی خاص حمایت میکنه ، مانع این نیست که تفکرات دینی اش مورد نقد قرار نگیره، سروش قبل از اینکه یک سیاستمدار باشد یک متفکر دینی بود و هست، منتها پاش رو گذاشته در عالم سیاست. نمیشه به خاطر اینکه توی سیاست دخالت میکنه و قوانین اینجا هم گفته سیاسی نشه تفکر دینیش رو نقد نکرد، باید افراد نظرات و نقدهاشون رو بدهند تا حقیقت مشخص بشه...
مجدداً متشکرم از فلق خانم بابت نظارت و اجازشون برای باقی ماندن این تاپیک:gol:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای سومین بار:
هدف، نقد تفکرات دینی سروش می باشد!

این که سروش پاش رو در عالم سیاست گذاشته و از گروه های سیاسی خاص حمایت میکنه ، مانع این نیست که تفکرات دینی اش مورد نقد قرار نگیره، سروش قبل از اینکه یک سیاستمدار باشد یک متفکر دینی بود و هست، منتها پاش رو گذاشته در عالم سیاست. نمیشه به خاطر اینکه توی سیاست دخالت میکنه و قوانین اینجا هم گفته سیاسی نشه تفکر دینیش رو نقد نکرد، باید افراد نظرات و نقدهاشون رو بدهند تا حقیقت مشخص بشه...
مجدداً متشکرم از فلق خانم بابت نظارت و اجازشون برای باقی ماندن این تاپیک:gol:
من یه سوال از شما دارم..
آقای آیت الله خامنه ای هم قبل اینکه سیاسی باشن یه عالم دینی هستند و رساله ای دارند و عقایدی..
حالا اگه من یه تاپیک بزنم و یه سری از حرفای ایشون رو با جهت گیری منفی بنویسم، شما میپذیرید که این ربطی به سیاست نداره و اجازه میدید تاپیک فعالیت کنه؟؟!
والله قسم که نمیذارید.. ظرف 30 ثانیه تاپیک پاک میشه و من اخراج میشم! پس سعی نکنید توجیه کنید.. چه عمدی باشه و چه سهوی، این تاپیک بوی سیاست میده
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یه سوال از شما دارم..
آقای آیت الله خامنه ای هم قبل اینکه سیاسی باشن یه عالم دینی هستند و رساله ای دارند و عقایدی..
حالا اگه من یه تاپیک بزنم و یه سری از حرفای ایشون رو با جهت گیری منفی بنویسم، شما میپذیرید که این ربطی به سیاست نداره و اجازه میدید تاپیک فعالیت کنه؟؟!
والله قسم که نمیذارید.. ظرف 30 ثانیه تاپیک پاک میشه و من اخراج میشم! پس سعی نکنید توجیه کنید.. چه عمدی باشه و چه سهوی، این تاپیک بوی سیاست میده
اول اینکه آیت الله خامنه ای مرجع تقلید هستند و سروش مرجع تقلید نیست. این اولین تفاوت...
دو اینکه جایگاه آیت الله خامنه ای در سیاست مقام رهبری یک کشوره، و سروش یک متفکر دینی خارج از کشور که هیچ جایگاه سیاسی ای نداره و فقط فعالیت سیاسی داره، این هم دومین تفاوت بزرگ.
سه اینکه یک بار این تاپیک پاک شده، و بنده اخطار 4 امتیازی گرفتم و طی هماهنگی با مدیر این تالار با حذف قسمت های سیاسی مجدد زدم تاپیک رو. بوی سیاست به این خاطر میده که سروش پاش رو گذاشته توی سیاست، وگرنه برای بار چهارم: هدف تاپیک نقد تفکر دینی سروش هست، نتیجه گیری سیاسی به عهده خوانندگان.

نکته چهارم و مهمترین نکته اینکه: حمایت نکردن شما از تفکرات سروش، خیلی جالبه واسه من، در صورتی که نقدی بر متن بالا و حمایت از تفکر سروش دارید لطف کنید بگذارید و اینقدر به حاشیه نپردازید، اینجا مدیر داره و اگر سیاسی شد یا بوی سیست گرفت ، در تاپیک رو میبنده;) همونجور که تلاش کردید سیاسیش کنید و مدیریت خواهش کردن ازتون که سیاسیش نکنید شما دو بزرگوار...
میتونید متن بالا رو رد کنید، بگید اصلاً سروش همچین تفکری نداره، یا تفکرش به این دلیله و دلایل و مستندات تفکرش رو بیان کنید و گرنه تا این لحظه طبق متن بالا، سروش از منکرین آسمانی بودن قرآنه و همچنین معتقد به معصوم نبودن پیامبر و ائمه و .... هستش که تا این لحظه هیچ کس در حمایت از سروش مطلبی نگفته و همه دارن میگن تاپیک سیاسیه...!!!
 

fayazbahram

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول اینکه آیت الله خامنه ای مرجع تقلید هستند و سروش مرجع تقلید نیست. این اولین تفاوت...
دو اینکه جایگاه آیت الله خامنه ای در سیاست مقام رهبری یک کشوره، و سروش یک متفکر دینی خارج از کشور که هیچ جایگاه سیاسی ای نداره و فقط فعالیت سیاسی داره، این هم دومین تفاوت بزرگ.
سه اینکه یک بار این تاپیک پاک شده، و بنده اخطار 4 امتیازی گرفتم و طی هماهنگی با مدیر این تالار با حذف قسمت های سیاسی مجدد زدم تاپیک رو. بوی سیاست به این خاطر میده که سروش پاش رو گذاشته توی سیاست، وگرنه برای بار چهارم: هدف تاپیک نقد تفکر دینی سروش هست، نتیجه گیری سیاسی به عهده خوانندگان.

نکته چهارم و مهمترین نکته اینکه: حمایت نکردن شما از تفکرات سروش، خیلی جالبه واسه من، در صورتی که نقدی بر متن بالا و حمایت از تفکر سروش دارید لطف کنید بگذارید و اینقدر به حاشیه نپردازید، اینجا مدیر داره و اگر سیاسی شد یا بوی سیست گرفت ، در تاپیک رو میبنده;) همونجور که تلاش کردید سیاسیش کنید و مدیریت خواهش کردن ازتون که سیاسیش نکنید شما دو بزرگوار...
میتونید متن بالا رو رد کنید، بگید اصلاً سروش همچین تفکری نداره، یا تفکرش به این دلیله و دلایل و مستندات تفکرش رو بیان کنید و گرنه تا این لحظه طبق متن بالا، سروش از منکرین آسمانی بودن قرآنه و همچنین معتقد به معصوم نبودن پیامبر و ائمه و .... هستش که تا این لحظه هیچ کس در حمایت از سروش مطلبی نگفته و همه دارن میگن تاپیک سیاسیه...!!!

من هم موافقم ، اگر مطلبی در حقانیت امثال سروش دارید بنویسید
 

shahriar_18

عضو جدید
اول مقاله مهدی خلجی که نادرست تعبیر شده رو بخونید
نصر حامد ابوزید را تکفیر پرآوازه کرد. وقتی او کتاب‌های خود را به شورای استادان دانشگاه قاهره فرستاد تا به او درجه استادی دانشگاه بدهند، گردانندگان آن شورا دادگاهی را در مصر تحریک کردند وی را به استناد نوشته‌هایش تکفیر کند و به جدایی او از زن‌اش، ابتهال يونس، حکم نماید.
شرایط امنیتی برای او آن اندازه دشوار شد که در سال 1995 به هلند مهاجرت کرد و در دانشگاه لیدن و سپس در اوترخت به تدریس و تحقیق پرداخت. این روستازاده بی‌نوای سخت‌کوش و تن‌خسته، به شهرتی عالم‌گیر رسید و آثارش در کانون توجه قرآن‌شناسان قرار گرفت و قدرش شناخته شد.
تکفیر در روزگار جدید در مصر سابقه‌ای ریشه‌دار، تلخ و خشن دارد. پیش‌تر کسانی چون نجیب محفوظ، نویسنده برنده جایزه نوبل تکفیر شده و حتی مورد سوء قصد قرار گرفته بودند. یکی از گروه‌های تندروی اسلامی در مصر «جماعه التکفیر و الهجره» نام دارد.
ابونصر پیش از هر چیز قرآن‌شناس بود. قرآن در میان اهل سنت جایگاهی متفاوت از تشیع دارد. قرآن برای سنی‌ها، متنی بنیادی است، اما برای شیعیان این متن زیر شعاع حدیث امامان است. از این رو، سنت تفسیری و قرآن‌شناسی اهل سنت، بسی نیرومندتر از سنتِ تفسیری شیعه است. در سده بیستم جز محمدحسین طباطبایی و تفسیر المیزان او، بحث درباره قرآن گرایش اصلی در میان روحانیان به شمار نمی‌رفته است.
از سوی دیگر، بازگشت به قرآن در مقام شعاری ایدئولوژيک، سخن روشن‌فکران مذهبی بود که با نهاد روحانیت سر آشتی نداشتند. در نتیجه به نوعی قرآن‌شناسی سنتی در ایران ضعف ذاتی داشته است. بر همین اساس، مجادلات مربوط به تکفیر ابوزید که در جهان اسلام بازتابی پردامنه داشت، در ایران واکنشی را برنینگیخت؛ زیرا روحانیان سنتی اولاً اعتنای چندانی به قرآن‌شناسی ندارند و ثانياً با پژوهش‌های جدید در این باره بیگانه‌اند.
حتی در قلمرو روشن‌فکری دینی نیز، قرآن‌شناسی جایی ندارد و بحث درباره قرآن، نه درباره متن آن، که پیرامون ماهیت آن یا سرشت وحی است. اختلاف زبان عربی و فارسی روشن‌فکران ایرانی و عرب نیز خود عامل دیگری در بیگانگی روشن‌فکران ایرانی با مباحث متنی و زبانی قرآنی است.

با این همه، شماری از مترجمان جوان، جسته و گریخته، مقالاتی از ابوزید به فارسی برگرداندند. «معنای متن» ابوزید که از مهم‌ترین کتاب‌های او در قرآن‌شناسی است با ترجمه‌ای نسبتاً خوب به فارسی منتشر شد. کتاب «چنین گفت ابن عربی» او نیز در شرح احوال و آرای محیی الدین ابن عربی به فارسی برگردانده شد. با این همه آثار مهم دیگر ابوزید هم‌چنان ناشناخته است و البته تا زمانی که قرآن‌شناسی در ایران به طور جدی مجال طرح نیابد، بحث درباره آرای ابوزید نیز امری حاشیه‌ای و ويژه معدود متخصصان است.
ابوزید همانند روشنفکران دینی در ایران «روشنفکر همگانی» نبود. او پژوهش‌گری دانشگاهی بود و آثارش جز برای متخصصان گیرایی نداشت.
ابوزید در دهه پنجم عمر خود دکترا گرفت، اما با جسم فربه و سنگین خود، چالاک در نوشتن پیش رفت و آثاری اندیشورانه آفرید. با آن‌که در شصت و هفت سالگی از جهان کرانه گرفت، مجموعه آثار او مشارکتی جدی در ادبیات قرآن‌شناسی معاصر کرده است.
زندگی ابوزید، در مقام پوینده شیدای حقیقت، شاید مهم‌ترین اثر او بود. ابوزید نخست عضو اخوان الملسمین و زیر تأثیر سید قطب بود؛ اما اندک اندک از آن فاصله گرفت و با روش زبانی-تاریخی-نقدی قرآن را مطالعه کرد. او راه خود را با دلیری برگزید و تاوان آن را نیز سخت، تلخ و گزاف پرداخت.
ابوزید در 2006 در آمستردام کتابی به زبان انگلیسی منتشر کرد با عنوان «صورت‌بندی دوباره اندیشه اسلامی؛ تحلیلی تاریخی – انتقادی»(Reformation of Islamic Thought; A Critical Historical Analysis) . در این کتاب مختصر، ابوزید به تلاش‌های مسلمانان برای اصلاح و بازسازی اندیشه اسلامی از دوره پیش از استعمار تا امروز پرداخته است. در بخش واپسینِ فصلِ آخر کتاب او درباره خود سخن می‌گوید.
او می‌نويسد مطالعه تفاسیر سنتی او را به این واقعیت رهنمون کرد که هیچ تأویل عینی، تفسیر راستین و معصومی وجود ندارد. از نگاهِ او قرآن آوردگاه منازعات فرقه‌های گوناگون بر سر منافع سیاسی، اجتماعی و الاهیاتی است. برای نمونه، ابوزید از «محکم» و «متشابه» یاد می‌کند. همه اتفاق دارند که آیه‌های محکم، آیات روشن و «مبین» هستند و آیات متشابه، آیات ناروشن‌اند که باید با رجوع به آیات محکم تفسیر شوند. اما کدام آیه محکم و کدام آیه متشابه است؟ هر فرقه مذهبی یا مکتب کلامی تقسیم‌بندی و فهرست خود را دارد. هر کس به قرآن از چشم‌انداز اصول کلامی خود می‌نگرد.
مثال دیگر مسأله نسخ است. همه توافق دارند که آیات متأخر، حکم آمده در آیات پیشین را نقض و نسخ می‌کند. اما چون همه آیات در مصحف عثمان، مصحف رسمی مسلمانان، ثبت نشده و ترتیب آیات نیز بر اساس ترتیب نزول آن‌ها نیست، بر سر این که کدام آیه منسوخ شده و کدام حکم هم‌چنان پابرجاست، میان فقیهان اختلاف نظر دامنه‌داری هست که نتایج خود را در احکام فقهی فراوانی نشان می‌دهد.
با توجه به این‌که منابع فقه، قرآن، سنت، اجماع و اجتهاد (یا همان کاربرد خاص و محدود عقل) یادشده، ابوزید نتیجه می‌گیرد که شریعت امری یک‌سره بشری است نه الاهی و مقدس. فارغ از زمان و مکان، هیچ امر غیربشری در شریعت وجود ندارد.
از نظر ابوزید نه تنها فرهنگ زمان نزول قرآن نقش مهمی در شکل‌گیری نظام فقهی اسلامی داشته، بل‌که اساساً قرآن را بدون قرار دادن در سیاق فرهنگ و زبان عربی زمان نزول و دوران پیش از اسلام نمی‌توان فهمید. نگریستن به قرآن در مقام بافتی زبانی، با نظام دلالت‌ها و نشانگان خاص و محدود، گرچه ابداع ابوزید نبود، به دست او در روزگار ما بسط و شرحی در خور یافت. در این نگرش، قرآن بر امر واقع یا نفس الامری دلالت نمی‌کند و پرده از حقیقت جاودان برنمی‌دارد، بل‌که به مدلول‌هایی که در آن روزگار در ذهن اعراب مخاطب پیامبر بوده، ارجاع می‌دهد.
چنین نگرشی به قرآن و شریعت، هر گونه تلاش برای استقرار و اجرای شریعت را ایدئولوژيک و بی‌پیوند به امر قدسی و الاهی می‌انگارد. ابوزید باور داشت که حتی استفاده از مفهوم «شورا» برای توجیه دموکراسی بی‌معنا و از نظر تاریخی ناموجه است. هیچ از یک مفاهیم سیاسی و حقوقی در زمان پیامبر قابل انطباق بر روزگار امروز نیستند.
از نظر ابوزید این اسلام نیست که توانایی همپایی با مقتضیات جهان مدرن را ندارد؛ بل‌که مشکل، مسلمانان و اندیشه آنان است. مسلمانان تخته‌بند درکی وهم‌آلوده از هویت خویش، قادر به فهم امروزین خود و سنتِ خود نیستند.
ابوزید از «هرمنوتیک دموکراتیک» قرآن دفاع می‌کرد. در ذهن او، اگر هرمنوتیک امری درباره معنای زندگی است؛ پس باید دموکراتیک و گشوده باشد. اگر می‌خواهیم به جد اندیشه دینی را از تصرفات و تحریفات قدرت سیاسی، اجتماعی و دینی رهایی بخشیم و جامعه دین‌داران را توانا کنیم «معنا» را بیافریند، پس نیازمند هرمنوتیک دموکراتیک هستیم.
بر این بنیاد، تنوع معناهای متن دینی، بازتاب تنوع انسانی و معنای زندگی است که در چارچوب زندگی مدرن باید امری با ارزش قلمداد شود. ابوزید معنای قرآن را به معنای زندگی پیوند می‌داد و از ارزش‌هایی چون گفت‌وگو، بحث و استدلال، رد و قبول میان آدمیان و فرهنگ‌ها دفاع می‌کرد. البته، پیش از این آرمان و دل‌مشغولی او، رهایی بخشیدن متن قرآن از معناهای سرکوب‌گرانه و ابزارساز برای نظام‌های ایدئولوژيک بود.
ابوزید، زبان‌شناس، نشانه‌شناس، هرمنوتیک‌دان و تاریخ‌شناس بود و این هنرها را در فهم متن قرآن به کار گرفت. سخن ابوزید برای ایرانیانی که قصد فهم تاریخی – انتقادی قرآن را دارند بس غنی و غنیمت است.
 

shahriar_18

عضو جدید
من نقدی از افکار آقای سروش در این مقاله ندیدم ابتدای مقاله که با اشاره به برخی سایت ها که اسم ندارن شروع شده بعد از اون نویسنده شروع کرده به تهمت زدن به مهدی خلجی و بعد از اون هم یک جمله از مقاله فرید وحیدی رو از سایت deutche welle برداشته بدون توجه به قبل و بعد این جمله که نشان از کمال انصاف نویسنده هست و اون رو تفسیر کرده وبعد از اون هم رفته سراغ ناتوی فرهنگی.
این مقاله در اصل مربوط به خبر فوت نصر حامد ابوزید متفکر مصری هست که نویسنده در بیانش به تفکرات ایشون هم حمله کرده و بعد سعی کرده بیان کنه که سروش شاگرد و همراه ابوزید بوده حالا چطور این مقاله در پی نقد تفکرات سروش هست در حالی که کل متن مربوط به ابوزید هست
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما عقاید سروش، آیا شما هیچ کدوم از کتاب هاش رو خوندید؟ مقاله هاش رو چطور؟ مباحساتش رو چی؟ میدونم که نخوندین و نشنیدین، شما دارید بر اساس شنیده ها و گفته های دیگران قضاوت میکنین. شما پیش قضاوت ذهنی دارید، چون نسبت به قران و پیامبر به شدت متعصبید و حاضر نیستید و نمیتونید که بدون جبهه گیری و قضاوت قبلی حرف کسی رو بشنوید که میگه ممکنه قران الهی نباشه، ممکنه قران کلام بشر باشه. حاضر نیستید به ادله احتمالیش بی طرفانه گوش بدید. اگه الان من خیلی مودبانه یه سری نظریات رو بگم، آیا شما و دیگران هم مودبانه پاسخ میدید؟ بارها دیدم که تا کسی کلمه ای درین باره میگه همه بهش فخاشی میکنن و با توهین ساکتش میکنن.. حرفایی مثل این که برات متاسفم.. تو ارزش جواب دادن نداری.. و..
اونوقت چرا؟ چون نظری مخالف شما داره؟ چون دوست داره همه جانبه به قضیه نگاه کنه و تحقیق کنه؟ این خیلی بده که اینقدر روی چیزی متعصب باشید که حتی اجازه ندیم کسی دربارش حرف بزنه! حالا شما میگی اگه نظری درباره عقاید سروش دارم بگم، اما اگه بگم عصبانی میشید و تکفیرم میکنید!!!
یه نقلی از پیغمبر هست که میگه در سن جوانی و پیش از بعثت وقتی ایشون از شهر دور میشدن تا برای اجابت امری از چشم مردم دور بشن ندایی رو میشنیدن که میگفته السلام علیک یا رسول الله.. ایشون فکر میکنن کسی پشت سنگ ها یا نخل ها پنهان شده، اما بعد میفهمن که ندا از خود سنگها و درختهاست. حضرت محمد از کودکی شیفته داستانهای پیامبران و اولیای الهی بودن به گفته علی دشتی ایشون در نوجوانی از روحانیون مسیحی میخواستن که براشون انجیل رو قرائت کنن. حالا با توجه به این پیشینه ذهنی که داشتن و علاقه زیادشون به این مسایل، آیا امکان نداره اون ندایی که از سنگها و درختها میشنیدن، در واقع ندایی در ذهن خودشون بوده و این علایق و افکار خودشون بوده که با ایشون نجوا میکردن؟ اگه امروزه کسی بگه صدایی رو از در و دیوار میشنوه که بهش چیزی میگن، خیلی طبیعیه و میگن شیزوفرنی داره. یه بیماری شناخته شده روانی که در زمان پیامبر ناشناخته بود. حالا فکر کنید پیامبر با اون افکار غرق در مسایل الهی، برای بار چندم و در سن 40 سالگی میرن برای چله نشینی در غار حرا.. غاری که در جبل نور و خارج شهر قرار داره و اینقدر تنگ و کوچیکه که حتی نمیشه توش دراز کشید. حالا در نظر بگیرید توی اون شرایط وهم آور 40 روز تنها بودن و در سکوت فکر و خیال میکردن، با توجه به سابقه ایشون در شنیدن نجوا در نوجوانی، آیا نمیتونید فکر کنید که صدای وحی هم مثل همون صدای سنگ و درخت زاییده ذهن ایشون بوده؟ اگه یه نفر بیاد همه حرفایی که پیامبر درون زمان زده، در این عصر شکوفایی علم بزنه، خیلی راحت میبرنش پیش روانشناس. هیچکس نمیخواد بگه پیغمبر مشکل روانی داشته، درین که ایشون نابغه بودن هم هیچ شکی نیست. هیچکس نمیگه ایشون دروغ میگفتن و مردم رو فریب میدادن.. حرف سر اینه که شاید ایشون اون صدایی رو که فکر میکردن وحی هست، نجوای افکار خودشون بوده. یه عده هم میگن اون صدای شیطان بوده و بحث آیات شیطانی رو پیش میکشن.
من نمیگم هیچکدوم از اینا رو قبول دارم و یا ندارم. فقط براتون نقل قول کردم.. منصفانه و بدون غرض. شما هم منصفانه و بدون غرض نتیجه گیری کنید و بدون قضاوت قبلی و تعصب.
موفق باشید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان خواهش ميكنم به سمت سياست نريد.
اگر از بعد ديني و مذهبي بحثي داريد، با رعايت احترام به عقايد ديگران استقبال ميكنيم.
اما با توجه به قوانين باشگاه بحث سياسي ممنوعه.
پيشاپيش تشكر ميكنم. :gol::gol::gol::gol:
چشم:gol::gol::gol:
اول اینکه آیت الله خامنه ای مرجع تقلید هستند و سروش مرجع تقلید نیست. این اولین تفاوت...
دو اینکه جایگاه آیت الله خامنه ای در سیاست مقام رهبری یک کشوره، و سروش یک متفکر دینی خارج از کشور که هیچ جایگاه سیاسی ای نداره و فقط فعالیت سیاسی داره، این هم دومین تفاوت بزرگ.
سه اینکه یک بار این تاپیک پاک شده، و بنده اخطار 4 امتیازی گرفتم و طی هماهنگی با مدیر این تالار با حذف قسمت های سیاسی مجدد زدم تاپیک رو. بوی سیاست به این خاطر میده که سروش پاش رو گذاشته توی سیاست، وگرنه برای بار چهارم: هدف تاپیک نقد تفکر دینی سروش هست، نتیجه گیری سیاسی به عهده خوانندگان.

سیاسیش کنید و مدیریت خواهش کردن ازتون که سیاسیش نکنید شما دو بزرگوار...
میتونید متن بالا رو رد کنید، بگید اصلاً سروش همچین تفکری نداره، یا تفکرش به این دلیله و دلایل و مستندات تفکرش رو بیان کنید و گرنه تا این لحظه طبق متن بالا، سروش از منکرین آسمانی بودن قرآنه و همچنین معتقد به معصوم نبودن پیامبر و ائمه و .... هستش که تا این لحظه هیچ کس در حمایت از سروش مطلبی نگفته و همه دارن میگن تاپیک سیاسیه...!!!
عزیز دلم به اینکار میگن طفره رفتن.. در مثل مناقشه نست.. هیچ دو نفری عینا در یک حد و اندازه نیستن.. معلومه که جایگاه سروش با آیت الله خامنه ای متفاوته. مگه میشه دو تاشون یه جور باشن.. منم میتونم بگم اولا که سروش روشنفکر دینی هست و خامنه ای نیست، دوما ایشون دانشگاهی هستن اما آقای خامنه ای نیستن! این که نشد حرف! معلومه که متفاوتن! من مثال زدم و یه سوال خیلی خیلی ساده پرسیدم.. جوابش یک کلمه است.. یا آره یا نه:
آیا اگر من شخصیت و افکار رهبر رو در یه تاپیک نقد کنم و از افکارشون انتقاد کنم، شما میپذیرید که هیچ ربطی به سیاست نداره؟ آره یا نه؟
به هرحال من جوابم رو گرفتم.. دیگه لازم نیست به این سوال جواب بدید.. طفره رفتن مثل همون نه گفتنه.
ضمنا به falagh گفتم چشم دیگه کوچکترین حرف سیاسی نمیزنم. پس نمیزنم.
با سپاس و احترام:gol:
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول مقاله مهدی خلجی که نادرست تعبیر شده رو بخونید
نصر حامد ابوزید را تکفیر پرآوازه کرد. وقتی او کتاب‌های خود را به شورای استادان دانشگاه قاهره فرستاد تا به او درجه استادی دانشگاه بدهند، گردانندگان آن شورا دادگاهی را در مصر تحریک کردند وی را به استناد نوشته‌هایش تکفیر کند و به جدایی او از زن‌اش، ابتهال يونس، حکم نماید.
شرایط امنیتی برای او آن اندازه دشوار شد که در سال 1995 به هلند مهاجرت کرد و در دانشگاه لیدن و سپس در اوترخت به تدریس و تحقیق پرداخت. این روستازاده بی‌نوای سخت‌کوش و تن‌خسته، به شهرتی عالم‌گیر رسید و آثارش در کانون توجه قرآن‌شناسان قرار گرفت و قدرش شناخته شد.
تکفیر در روزگار جدید در مصر سابقه‌ای ریشه‌دار، تلخ و خشن دارد. پیش‌تر کسانی چون نجیب محفوظ، نویسنده برنده جایزه نوبل تکفیر شده و حتی مورد سوء قصد قرار گرفته بودند. یکی از گروه‌های تندروی اسلامی در مصر «جماعه التکفیر و الهجره» نام دارد.
ابونصر پیش از هر چیز قرآن‌شناس بود. قرآن در میان اهل سنت جایگاهی متفاوت از تشیع دارد. قرآن برای سنی‌ها، متنی بنیادی است، (2)اما برای شیعیان این متن زیر شعاع حدیث امامان است. از این رو، سنت تفسیری و قرآن‌شناسی اهل سنت، بسی نیرومندتر از سنتِ تفسیری شیعه است. در سده بیستم جز محمدحسین طباطبایی و تفسیر المیزان او، بحث درباره قرآن گرایش اصلی در میان روحانیان به شمار نمی‌رفته است.
از سوی دیگر، بازگشت به قرآن در مقام شعاری ایدئولوژيک، سخن روشن‌فکران مذهبی بود که با نهاد روحانیت سر آشتی نداشتند. در نتیجه به نوعی قرآن‌شناسی سنتی در ایران ضعف ذاتی داشته است. بر همین اساس، مجادلات مربوط به تکفیر ابوزید که در جهان اسلام بازتابی پردامنه داشت، در ایران واکنشی را برنینگیخت؛ زیرا روحانیان سنتی اولاً اعتنای چندانی به قرآن‌شناسی ندارند و ثانياً با پژوهش‌های جدید در این باره بیگانه‌اند.
حتی در قلمرو روشن‌فکری دینی نیز، قرآن‌شناسی جایی ندارد و بحث درباره قرآن، نه درباره متن آن، که پیرامون ماهیت آن یا سرشت وحی است. اختلاف زبان عربی و فارسی روشن‌فکران ایرانی و عرب نیز خود عامل دیگری در بیگانگی روشن‌فکران ایرانی با مباحث متنی و زبانی قرآنی است.

با این همه، شماری از مترجمان جوان، جسته و گریخته، مقالاتی از ابوزید به فارسی برگرداندند. «معنای متن» ابوزید که از مهم‌ترین کتاب‌های او در قرآن‌شناسی است با ترجمه‌ای نسبتاً خوب به فارسی منتشر شد. کتاب «چنین گفت ابن عربی» او نیز در شرح احوال و آرای محیی الدین ابن عربی به فارسی برگردانده شد. با این همه آثار مهم دیگر ابوزید هم‌چنان ناشناخته است و البته تا زمانی که قرآن‌شناسی در ایران به طور جدی مجال طرح نیابد، بحث درباره آرای ابوزید نیز امری حاشیه‌ای و ويژه معدود متخصصان است.
ابوزید همانند روشنفکران دینی در ایران «روشنفکر همگانی» نبود. او پژوهش‌گری دانشگاهی بود و آثارش جز برای متخصصان گیرایی نداشت.
ابوزید در دهه پنجم عمر خود دکترا گرفت، اما با جسم فربه و سنگین خود، چالاک در نوشتن پیش رفت و آثاری اندیشورانه آفرید. با آن‌که در شصت و هفت سالگی از جهان کرانه گرفت، مجموعه آثار او مشارکتی جدی در ادبیات قرآن‌شناسی معاصر کرده است.
زندگی ابوزید، در مقام پوینده شیدای حقیقت، شاید مهم‌ترین اثر او بود. ابوزید نخست عضو اخوان الملسمین و زیر تأثیر سید قطب بود؛ اما اندک اندک از آن فاصله گرفت و با روش زبانی-تاریخی-نقدی قرآن را مطالعه کرد. او راه خود را با دلیری برگزید و تاوان آن را نیز سخت، تلخ و گزاف پرداخت.
ابوزید در 2006 در آمستردام کتابی به زبان انگلیسی منتشر کرد با عنوان «صورت‌بندی دوباره اندیشه اسلامی؛ تحلیلی تاریخی – انتقادی»(Reformation of Islamic Thought; A Critical Historical Analysis) . در این کتاب مختصر، ابوزید به تلاش‌های مسلمانان برای اصلاح و بازسازی اندیشه اسلامی از دوره پیش از استعمار تا امروز پرداخته است. در بخش واپسینِ فصلِ آخر کتاب او درباره خود سخن می‌گوید.
او می‌نويسد مطالعه تفاسیر سنتی او را به این واقعیت رهنمون کرد که هیچ تأویل عینی، تفسیر راستین و معصومی وجود ندارد. از نگاهِ او قرآن آوردگاه منازعات فرقه‌های گوناگون بر سر منافع سیاسی، اجتماعی و الاهیاتی است. برای نمونه، ابوزید از «محکم» و «متشابه» یاد می‌کند. همه اتفاق دارند که آیه‌های محکم، آیات روشن و «مبین» هستند و آیات متشابه، آیات ناروشن‌اند که باید با رجوع به آیات محکم تفسیر شوند. اما کدام آیه محکم و کدام آیه متشابه است؟ هر فرقه مذهبی یا مکتب کلامی تقسیم‌بندی و فهرست خود را دارد. هر کس به قرآن از چشم‌انداز اصول کلامی خود می‌نگرد.
مثال دیگر مسأله نسخ است. همه توافق دارند که آیات متأخر، حکم آمده در آیات پیشین را نقض و نسخ می‌کند. اما چون همه آیات در مصحف عثمان، مصحف رسمی مسلمانان، ثبت نشده و ترتیب آیات نیز بر اساس ترتیب نزول آن‌ها نیست، بر سر این که کدام آیه منسوخ شده و کدام حکم هم‌چنان پابرجاست، میان فقیهان اختلاف نظر دامنه‌داری هست که نتایج خود را در احکام فقهی فراوانی نشان می‌دهد.
با توجه به این‌که منابع فقه، قرآن، سنت، اجماع و اجتهاد (یا همان کاربرد خاص و محدود عقل) یادشده، ابوزید نتیجه می‌گیرد که شریعت امری یک‌سره بشری است نه الاهی و مقدس. فارغ از زمان و مکان، هیچ امر غیربشری در شریعت وجود ندارد.
(3)از نظر ابوزید نه تنها فرهنگ زمان نزول قرآن نقش مهمی در شکل‌گیری نظام فقهی اسلامی داشته، بل‌که اساساً قرآن را بدون قرار دادن در سیاق فرهنگ و زبان عربی زمان نزول و دوران پیش از اسلام نمی‌توان فهمید. نگریستن به قرآن در مقام بافتی زبانی، با نظام دلالت‌ها و نشانگان خاص و محدود، گرچه ابداع ابوزید نبود، به دست او در روزگار ما بسط و شرحی در خور یافت. در این نگرش، قرآن بر امر واقع یا نفس الامری دلالت نمی‌کند و پرده از حقیقت جاودان برنمی‌دارد، بل‌که به مدلول‌هایی که در آن روزگار در ذهن اعراب مخاطب پیامبر بوده، ارجاع می‌دهد.
چنین نگرشی به قرآن و شریعت، هر گونه تلاش برای استقرار و اجرای شریعت را ایدئولوژيک و بی‌پیوند به امر قدسی و الاهی می‌انگارد. ابوزید باور داشت که حتی استفاده از مفهوم «شورا» برای توجیه دموکراسی بی‌معنا و از نظر تاریخی ناموجه است. هیچ از یک مفاهیم سیاسی و حقوقی در زمان پیامبر قابل انطباق بر روزگار امروز نیستند.
از نظر ابوزید این اسلام نیست که توانایی همپایی با مقتضیات جهان مدرن را ندارد؛ بل‌که مشکل، مسلمانان و اندیشه آنان است. مسلمانان تخته‌بند درکی وهم‌آلوده از هویت خویش، قادر به فهم امروزین خود و سنتِ خود نیستند.
ابوزید از «هرمنوتیک دموکراتیک» قرآن دفاع می‌کرد. در ذهن او، اگر هرمنوتیک امری درباره معنای زندگی است؛ پس باید دموکراتیک و گشوده باشد. اگر می‌خواهیم به جد اندیشه دینی را از تصرفات و تحریفات قدرت سیاسی، اجتماعی و دینی رهایی بخشیم و جامعه دین‌داران را توانا کنیم «معنا» را بیافریند، پس نیازمند هرمنوتیک دموکراتیک هستیم.
بر این بنیاد، تنوع معناهای متن دینی، بازتاب تنوع انسانی و معنای زندگی است که در چارچوب زندگی مدرن باید امری با ارزش قلمداد شود. ابوزید معنای قرآن را به معنای زندگی پیوند می‌داد و از ارزش‌هایی چون گفت‌وگو، بحث و استدلال، رد و قبول میان آدمیان و فرهنگ‌ها دفاع می‌کرد. البته، پیش از این آرمان و دل‌مشغولی او، رهایی بخشیدن متن قرآن از معناهای سرکوب‌گرانه و ابزارساز برای نظام‌های ایدئولوژيک بود.
ابوزید، زبان‌شناس، نشانه‌شناس، هرمنوتیک‌دان و تاریخ‌شناس بود و این هنرها را در فهم متن قرآن به کار گرفت. سخن ابوزید برای ایرانیانی که قصد فهم تاریخی – انتقادی قرآن را دارند بس غنی و غنیمت است.

من نقدی از افکار آقای سروش در این مقاله ندیدم ابتدای مقاله که با اشاره به برخی سایت ها که اسم ندارن شروع شده بعد از اون نویسنده شروع کرده به تهمت زدن به مهدی خلجی و بعد از اون هم یک جمله از مقاله فرید وحیدی رو از سایت deutche welle برداشته بدون توجه به قبل و بعد این جمله که نشان از کمال انصاف نویسنده هست و اون رو تفسیر کرده وبعد از اون هم رفته سراغ ناتوی فرهنگی.
این مقاله در اصل مربوط به خبر فوت نصر حامد ابوزید متفکر مصری هست که نویسنده در بیانش به تفکرات ایشون هم حمله کرده و بعد سعی کرده بیان کنه که سروش شاگرد و همراه ابوزید بوده حالا چطور این مقاله در پی نقد تفکرات سروش هست در حالی که کل متن مربوط به ابوزید هست

1)نکته اولی که هست اینه که "برخی سایتها" که خودتون هم ازش مطلعید کدوم سایت رو میگم، این متن رو بدون نام مهدی خلجی منتشر کرده و اینکه چرا بدون نام منتشر کرده خودش جای بسی سواله و آدم رو یاد روندی که در روزنامه اعتماد بود میندازه.
اون مطالب هم مربوط به وابستگی های مهدی خلجی است به کجا و کجا، امری است اثبات شدنی و قابل پیگیری و یا قابل رد.

2) انی جاعل فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی، کتاب الله قرآن و عترت پیامبر همان احادیث و روایات امامان است. این نکته مهم مغفول مونده... در قرن اخیر هم قرآن شناسان و قرآن پژوهان متعددی در بین روحانیون به وجود اومده که مطلب بالا رو نقض میکنه...

3) با متن صریح قرآن که قرآن را کتابی برای تمام قرنها و اعصار میداند در تناقض است... طبق آموزه های قرآنی، قرآن را میتوان در تمام اعصار و فارغ از فرهنگ و اندیشه انسانی حاکم بر آن زمان فهمید نه اینکه:
در سیاق فرهنگ و زبان عربی زمان نزول و دوران پیش از اسلام می‌توان فهمید
ضمن آنکه
در این نگرش، قرآن بر امر واقع یا نفس الامری دلالت نمی‌کند و پرده از حقیقت جاودان برنمی‌دارد،

4) مفاهمی مطالب بالا رو در نظر داشته باشید و تفکر سروش راجب قرآن و پیامبر رو هم به یاد بیارید...
به نظر شما ربطی نداره؟؟؟

5)اینکه این مقاله سعی داشته این تفکرات رو به سروش نسبت بده چندان بی راه نیست، تفکر سروش شبیه تفکر ابوزید هستش و این حرفهایی است که در اون زمانهای نه چندان دور در حلقه کیان تئوریزه میشد.... نمیشد؟
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به علت زیاد بودن مطالب مطرح شده مجبورم به نحو زیر پاسخ بدم:

اما عقاید سروش، آیا شما هیچ کدوم از کتاب هاش رو خوندید؟ مقاله هاش رو چطور؟ مباحساتش رو چی؟ میدونم که نخوندین و نشنیدین، شما دارید بر اساس شنیده ها و گفته های دیگران قضاوت میکنین.
شما فرصت دارید تفکر و کتابهای تمام متفکرین رو مطالعه کنید و ببینید کدومش درسته؟
بنده هیچ کدام از کتابهای سروش رو نخوندم، ولی کسانی که به علم و ایمان و اعتقادشون قبولشون دارم، نظر مساعدی راجب تفکرات امثال سروش و اون هم با در نظر گرفتن سابقه اش، ندارند، چرا وقتی اون افراد رو قبول دارم حرفهاشون رو هم قبول نکنم؟ باید از تجربه دیگران استفاده کرد چون عمر آدمی محدوده و یهو میبینیه رسیده آخر عمر یا مرگش مثل اجل فرامیرسه و هنوز توی ایدئولوژی زندگیش مونده و اونوقت: ان الانسان لفی خسر.

شما پیش قضاوت ذهنی دارید، چون نسبت به قران و پیامبر به شدت متعصبید و حاضر نیستید و نمیتونید که بدون جبهه گیری و قضاوت قبلی حرف کسی رو بشنوید که میگه ممکنه قران الهی نباشه، ممکنه قران کلام بشر باشه. حاضر نیستید به ادله احتمالیش بی طرفانه گوش بدید.
برخی تعصب ها مقدس و لازمه. تعصب چیزیه که در قرن حاضر دارن یکی یک میشکننش که دیگه هیچ مرز و تعصبی نسبت به هیچ چیز نمونه و بعد هرچیز رو خواستن مورد هتک حرمت و ... قرار بدن. و این یک فرآیند و روشی است که توسط متفکرین غربی و ضد اسلامی داره پیگیری میشه...
حرف کسان رو نمیخواهیم گوش کنیم، خود قرآن کلام خدا گفته قران کلام بشر نیست و "تنزیلٌ من ربّ الرحیم" هستش، بیام حرف امثال سروش و ..... رو قبول کنم یا وقتم رو تلف کنم روی اینکه کلام خداست یا نه؟ متاسفانه نمیتونم عمرم رو به این راحتی تلف کنم:smile:

اگه الان من خیلی مودبانه یه سری نظریات رو بگم، آیا شما و دیگران هم مودبانه پاسخ میدید؟ بارها دیدم که تا کسی کلمه ای درین باره میگه همه بهش فخاشی میکنن و با توهین ساکتش میکنن.. حرفایی مثل این که برات متاسفم.. تو ارزش جواب دادن نداری.. و..
اونوقت چرا؟ چون نظری مخالف شما داره؟ چون دوست داره همه جانبه به قضیه نگاه کنه و تحقیق کنه؟ این خیلی بده که اینقدر روی چیزی متعصب باشید که حتی اجازه ندیم کسی دربارش حرف بزنه! حالا شما میگی اگه نظری درباره عقاید سروش دارم بگم، اما اگه بگم عصبانی میشید و تکفیرم میکنید!!!
آقا شهریار بنده رو میشناسن میتونید از ایشون بپرسید برخورد من چه خواهد بود. توی هر دسته ای همه جور آدمی پیدا میشه;)

یه نقلی از پیغمبر هست که میگه در سن جوانی و پیش از بعثت وقتی ایشون از شهر دور میشدن تا برای اجابت امری از چشم مردم دور بشن ندایی رو میشنیدن که میگفته السلام علیک یا رسول الله.. ایشون فکر میکنن کسی پشت سنگ ها یا نخل ها پنهان شده، اما بعد میفهمن که ندا از خود سنگها و درختهاست. حضرت محمد از کودکی شیفته داستانهای پیامبران و اولیای الهی بودن به گفته علی دشتی ایشون در نوجوانی از روحانیون مسیحی میخواستن که براشون انجیل رو قرائت کنن. حالا با توجه به این پیشینه ذهنی که داشتن و علاقه زیادشون به این مسایل، آیا امکان نداره اون ندایی که از سنگها و درختها میشنیدن، در واقع ندایی در ذهن خودشون بوده و این علایق و افکار خودشون بوده که با ایشون نجوا میکردن؟ اگه امروزه کسی بگه صدایی رو از در و دیوار میشنوه که بهش چیزی میگن، خیلی طبیعیه و میگن شیزوفرنی داره. یه بیماری شناخته شده روانی که در زمان پیامبر ناشناخته بود. حالا فکر کنید پیامبر با اون افکار غرق در مسایل الهی، برای بار چندم و در سن 40 سالگی میرن برای چله نشینی در غار حرا.. غاری که در جبل نور و خارج شهر قرار داره و اینقدر تنگ و کوچیکه که حتی نمیشه توش دراز کشید. حالا در نظر بگیرید توی اون شرایط وهم آور 40 روز تنها بودن و در سکوت فکر و خیال میکردن، با توجه به سابقه ایشون در شنیدن نجوا در نوجوانی، آیا نمیتونید فکر کنید که صدای وحی هم مثل همون صدای سنگ و درخت زاییده ذهن ایشون بوده؟ اگه یه نفر بیاد همه حرفایی که پیامبر درون زمان زده، در این عصر شکوفایی علم بزنه، خیلی راحت میبرنش پیش روانشناس. هیچکس نمیخواد بگه پیغمبر مشکل روانی داشته، درین که ایشون نابغه بودن هم هیچ شکی نیست. هیچکس نمیگه ایشون دروغ میگفتن و مردم رو فریب میدادن.. حرف سر اینه که شاید ایشون اون صدایی رو که فکر میکردن وحی هست، نجوای افکار خودشون بوده. یه عده هم میگن اون صدای شیطان بوده و بحث آیات شیطانی رو پیش میکشن.
به نظر شما قرآن حرف درست رو میزنه یا یه سری روشنفکر که انسان اند و مخلوق خدا؟

با این تعابیر شما حضرت موسی هم شیزوفرنی داشتن، جایی که خدا میگه : "فاخلع نعلیک، انک بالواد المقدس طوی" و نداهای ذهنی ایشون بوده که عصاشون رو اژدها میکرده و در اون مواجهه به ساحران فرعون تمامشون رو شکست میداده، دستشون رو "ید بیضاء" میکرده و ..... اون رو زیر سوال ببرید تمام چیزهای قرآنی زیر سوال میره، مشاهده میکنید که قدم اول در زیر سوال بردن همه چیز همین مواردی است که فرمودید...
بنده و امثال بنده که به قول شما متعصبیم، نمیتونیم حرف قرآن رو رها کنیم و به حرفهای یک سری انسان راه و تفکر خودمون رو عوض کنیم، انسانهایی با سوابق معلوم...
در حالی که گوشه چشمی و حافظه تاریخی از عاقبت افرادی با تفکرات یا رویکردهای مشابه، داریم...

من نمیگم هیچکدوم از اینا رو قبول دارم و یا ندارم. فقط براتون نقل قول کردم.. منصفانه و بدون غرض. شما هم منصفانه و بدون غرض نتیجه گیری کنید و بدون قضاوت قبلی و تعصب.
موفق باشید
دلیل گفتن این مطالب رو متوجه نشدم، ولی فکر کنم در حد خودم پاسخ دادم

شما هم موفق باشید:gol:
 
آخرین ویرایش:

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشم:gol::gol::gol:

عزیز دلم به اینکار میگن طفره رفتن.. در مثل مناقشه نست.. هیچ دو نفری عینا در یک حد و اندازه نیستن.. معلومه که جایگاه سروش با آیت الله خامنه ای متفاوته. مگه میشه دو تاشون یه جور باشن.. منم میتونم بگم اولا که سروش روشنفکر دینی هست و خامنه ای نیست، دوما ایشون دانشگاهی هستن اما آقای خامنه ای نیستن! این که نشد حرف! معلومه که متفاوتن! من مثال زدم و یه سوال خیلی خیلی ساده پرسیدم.. جوابش یک کلمه است.. یا آره یا نه:
آیا اگر من شخصیت و افکار رهبر رو در یه تاپیک نقد کنم و از افکارشون انتقاد کنم، شما میپذیرید که هیچ ربطی به سیاست نداره؟ آره یا نه؟
به هرحال من جوابم رو گرفتم.. دیگه لازم نیست به این سوال جواب بدید.. طفره رفتن مثل همون نه گفتنه.
ضمنا به falagh گفتم چشم دیگه کوچکترین حرف سیاسی نمیزنم. پس نمیزنم.
با سپاس و احترام:gol:
بله، انتقاد از هرکس با رعایت احترام طرف، مشکلی نداره. میتونید از تفکرشون راجب مثلاً حکومت اسلامی، ولایت فقیه ، رویکردها، تالیفات و نظریه های ایشون انتقاد کنید و با هم صحبت کنیم، عرض کردم در پستهای قبلی هم، برداشت سیاسیش با خوانندگان....

دیدید که طفره رفتنی در کار نیست وحداقل بنده اهل طفره رفتن نیستم;)
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما فرصت دارید تفکر و کتابهای تمام متفکرین رو مطالعه کنید و ببینید کدومش درسته؟
بنده هیچ کدام از کتابهای سروش رو نخوندم، ولی کسانی که به علم و ایمان و اعتقادشون قبولشون دارم، نظر مساعدی راجب تفکرات امثال سروش و اون هم با در نظر گرفتن سابقه اش، ندارند، چرا وقتی اون افراد رو قبول دارم حرفهاشون رو هم قبول نکنم؟ باید از تجربه دیگران استفاده کرد چون عمر آدمی محدوده و یهو میبینیه رسیده آخر عمر یا مرگش مثل اجل فرامیرسه و هنوز توی ایدئولوژی زندگیش مونده و اونوقت: ان الانسان لفی خسر.
نه نمیشه همه رو خوند. اما در اون شاخه ای که میخواید اظهار نظر کنید و صاحب نظر باشید باید مطالعه کافی داشته باشید. وقتی میخواید عقاید یه نفر رو رد کنید (مثل سروش) باید اقلا حرفاش رو بشنوید. براتون یه مثال میزنم.. در زمان قریش مردی به نام محمدبن عبدالله اومد که میگفت خدایان شما (بت ها) هیچ ارزشی ندارند ولی من خدایی رو میشناسم که یگانه است و شایسته پرستیدن.. ریش سفیدان و عالمان قریش میگفتن که ما حرف این آقا رو فبول نداریم و اون ساحر و دیوانه است، هزار تا دلیل هم در ردش میاوردن.. حالا از شما میپرسم، اگه اون موقع همه مثل شما فکر میکردن و میگفتن لازم نیست ما حرفای محمد رو بشنویم، چون ما ریش سفیدان و روحانیون بتکده رو قبول داریم و اونها هم نظر مساعدی راجع به عقاید محمد ندارند.. آیا الان اسلام وجود داشت؟
قبول دارید که این حرفتون اشتباه بود؟ قبول دارید که اینجوری نمیشه در مورد عقاید کسی قضاوت کرد و از روی حرف دیگران ردش کرد؟ امیدوارم شما که میگید منطقی هستید، بپذیرید که این استدلالتون اشتباه بود.
برخی تعصب ها مقدس و لازمه. تعصب چیزیه که در قرن حاضر دارن یکی یک میشکننش که دیگه هیچ مرز و تعصبی نسبت به هیچ چیز نمونه و بعد هرچیز رو خواستن مورد هتک حرمت و ... قرار بدن. و این یک فرآیند و روشی است که توسط متفکرین غربی و ضد اسلامی داره پیگیری میشه...
حرف کسان رو نمیخواهیم گوش کنیم، خود قرآن کلام خدا گفته قران کلام بشر نیست و "تنزیلٌ من ربّ الرحیم" هستش، بیام حرف امثال سروش و ..... رو قبول کنم یا وقتم رو تلف کنم روی اینکه کلام خداست یا نه؟ متاسفانه نمیتونم عمرم رو به این راحتی تلف کنم:smile:
دوباره شما رو برمیگردونم به صدر اسلام.. کسانی که روی بت ها متعصب بودن و میترسیدن که اگه به حرفهای محمد گوش بدان دچار خسران و زیان بشند. اما الان میبینیم که تعصبی که اونا فکر میکردن مقدسه و پاداش داره، تعصبی کور و اشتباه بوده و اگر روش میموندن ضرر میکردن.
شما که جای خدا نیستین که بتونید با اطمینان بگید سروش اشتباه میکنه و فلانی بر حقه. شما دارید درباره عقاید سروش بر اساس حرف دیگران قضاوت میکنید، چون توجیه شدید که اگر گوش به حرفاش بدید عمرتون تلف شده! اگر این حرفتون رو تطبیق بدید با خیلی از مسایل مشابه میبینید که خیلی از فیلسوفان همین اتفاق براشون افتاده اما الان نامشون جاودانه است.. گالیله رو به خاطر بیارید که کلیسا میگفت اگه کسی به حرفاش گوش بده فلان و فلان میشه. دوست خوبم درباره هیچکس بر اساس بدگویی دیگران نباید قضاوت کرد
به نظر شما قرآن حرف درست رو میزنه یا یه سری روشنفکر که انسان اند و مخلوق خدا؟
با این تعابیر شما حضرت موسی هم شیزوفرنی داشتن، جایی که خدا میگه : "فاخلع نعلیک، انک بالواد المقدس طوی" و نداهای ذهنی ایشون بوده که عصاشون رو اژدها میکرده و در اون مواجهه به ساحران فرعون تمامشون رو شکست میداده، دستشون رو "ید بیضاء" میکرده و ..... اون رو زیر سوال ببرید تمام چیزهای قرآنی زیر سوال میره، مشاهده میکنید که قدم اول در زیر سوال بردن همه چیز همین مواردی است که فرمودید...
بنده و امثال بنده که به قول شما متعصبیم، نمیتونیم حرف قرآن رو رها کنیم و به حرفهای یک سری انسان راه و تفکر خودمون رو عوض کنیم، انسانهایی با سوابق معلوم...
در حالی که گوشه چشمی و حافظه تاریخی از عاقبت افرادی با تفکرات یا رویکردهای مشابه، داریم...
دلیل گفتن این مطالب رو متوجه نشدم، ولی فکر کنم در حد خودم پاسخ دادم
شما هم موفق باشید:gol:
وقتی میگم شما با قضاوت قبلی به حرفام گوش میدین منظورم دقیقا همینه.. به جمله تون دقت گنید.. شما برای اینکه ثابت کنید قران کلام خداست، یه آیه از خود قران رو شاهد میارین! این مثل اینه که توی دادگاه برای اثبات بی گناهی یه متهم، از خودش سوال کنن به نظرت گناهکاری یا نه؟ معلومه که اونم میگه نه!
در این که خود قران میگه کلام خداست که شکی نیست، اون چیزی که سرش بحثه اینه که آیا این مطلب درسته یا نه.. شما نیتونید خود قران رو شاهد بیارید.. یا به این که پیغمبر گفته این کلام من نیست استناد کنید.. مثلا میتونید بگید پیامبر بیسواد بوده.. این درسته و میشه بهش استناد کرد و روش بحث کرد.. یا مسایل مشابه این. اگه بتونید وقتی به حرفای سروش گوش میدید، ذهنتون رو باز کنید و بدون قضاوت قبلی کتابش رو یا مباحث و مقالاتش رو بخونید خیلی بهتر میتونید دربارش قضاوت کنید..
داستان حضرت موسی یه داستان از کتب آسمانیه.. منابع تاریخی به اون شکل فراوون نداره.. منبعش انجیل و عهد عتیقش و قرآن هستن. اما داستان محمد تاریخیه.. یعنی مورخین اسلامی و غیر اسلامی از وجود همچین شخصی خبر دادن و شکی نیست که درون زمان همچین کسی بوده و همچین حرفهایی زده.. اما داستان موسی به قولی ماقبل تاریخه.. سالها قبل از تاریخ میلادی. درباره اینکه موسی کی بوده و چی گفته خیلی سخت میشه قضاوت کرد..
اما بازم تاکید میکنم که این جمله شما: «نمیتونیم حرف قرآن رو رها کنیم و به حرفهای یک سری انسان راه و تفکر خودمون رو عوض کنیم، انسانهایی با سوابق معلوم...» دو چیز رو نشون میده، یکی اینکه شما بدون چون و چرا قرآن رو میپذیرید و به هیچ وجه حاضر نیستید کوچکترین حرفی دربارش بشنوید، و برای اثبات اولوهیت قران به خود قرآن استناد میکنید که این منطقی نیست. دوم اینکه شما درباره سروش و هرکسی که حرفای مشابه بزنه پیشینه ذهنی دارید و بدون اینکه به حرفاشون گوش بدید دربارشون قضاوت میکنید و رد میکنیدشون، و به قول خودتون سوابق معلومشون باعث میشه به سخنان اکنونشون گوش ندید.

این حرفا رو برای این زدم که بدونید هر حرفی که پروفسور سروش و دیگران میزنن بر اساس سالها کند و کاو در منابع تاریخی و مذهبی بوده و به قول معروف عمرشون رو بر سر این کار گذاشتن و در آخر به این نتیجه رسیدن که میبینید. و برای حرفاشون صدها دلیل دارن، من یکیش رو براتون قید کردم. حالا فکر میکنید منصفانه است که یه عمر تحقیق و تفحص کسی مثل سروش رو بدون اینکه حتی حرفاش رو شنیده باشید رد کنید.. من و شما یک هزارم سروش درین زمینه اطلاعات نداریم.. سروش یکی از بزرگترین روحانیون رو به مناظره دعوت کرد اما اون شخص نپذیرفت.. این ماجرا مال چند سال پیش بود و ربطی به فتنه و این مسایل نداشت. حالا فکر کنید کسی که حتی بزرگترین علما جرات مناظره باهاش رو ندارن، آیا ارزش نداره که حرفاش رو بشنوید و صرفا به بدگویی سران قریش اکتفا نکنید؟
با سپاس و احترام:gol:
 
آخرین ویرایش:

مسیح 110

عضو جدید
اینجا تالارمذهبی است خوب جواب این معما چیست؟
یزیدیان در كربلا از نوه پیامبر(ص)می خواستند تا به راه پیامبر(ص) بازگردد و او را متهم به خارجی بودن می كردند.
چرا اینطور شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا تالارمذهبی است خوب جواب این معما چیست؟
یزیدیان در كربلا از نوه پیامبر(ص)می خواستند تا به راه پیامبر(ص) بازگردد و او را متهم به خارجی بودن می كردند.
چرا اینطور شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

اول از همه راه پیامبر رو مشخص کن بعد

راه پیامبر سگ بازی و مشروب خوری و ...نبود که یزید بود.پس کسی که تو راه پیامبر نبود خود یزید بود نه نوه پیامبر.

راه الان هم راه امام خمینی مگه نیست.امریکا و انگلیس و ...الان کدوم طرفند.به نظرت اونا تو راه امامند؟؟؟اگه نیستند (که نیستن)طرفی رو که گرفتند کدوم طرفه؟؟؟طرف نظام اسلامی؟؟؟!!!چرا اینقدر ساده میزنی؟؟؟

امام علی خیلی قشنگ گفت که اول معیارها رو در نظر بگیر و بعد اشخاص رو با معیار ها بسنج.
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جمله رو چون مدیر این تالار هم استفاده کرده بود خواستم همینجا شفاف سازی کنم.ببخشید که بحث منحرف شد
 

Ezel2

عضو جدید
نصر حامد ابوزید متفکر مصری،که گفته می شود استاد سروش در سخنان ضد قرآنی بوده است در سن ۶۷ سالگی در بیمارستانی در شهر قاهره از دنیا رفت.

به گزارش جهان یکی از اصلی ترین نظریات نصر حامد ابوزید اعتقاد او به بشری بودن قرآن، بود. نظریات ابوزید باعث شد که در کشور خودش یک بار مرتد اعلام شود .


حامد ابوزيد قبله فكري حلقه كيان و كساني چون سروش در انكار قداست قرآن محسوب مي شد و به خاطر دعاوي خود در زمينه تخطئه اسلام و ادعاي آميختگي خطا در كتاب الهي مورد خشم مسلمانان مصر قرار گرفته بود. وي از سوي مسلمانان تكفير شد و 15سال پيش، پس از فرار از مصر، به هلند رفت.

در همین رابطه برخی سایت ها در تجليل نصرحامد ابوزيد نوشتند: اين اسلام شناس از هرمنوتيك دموكراتيك قرآن دفاع مي كرد. اين روستازاده بي نواي سخت كوش، به شهرتي عالمگير رسيد. تكفير در روزگار جديد در مصر سابقه اي ريشه دار، تلخ و خشن دارد. پيشتر كساني چون نجيب محفوظ مورد تكفير و حتي سوءقصد قرار گرفته بودند.

این سایت ها در كلماتي قابل تأمل اضافه مي كنند: «ابوزيد پوينده شيداي حقيقت بود. او اندك اندك از اخوان المسلمين فاصله گرفت و با روش زباني- تاريخي- نقدي، قرآن را مطالعه كرد. او راه خود را با دليري برگزيد و تاوان آن را نيز سخت، تلخ و گزاف پرداخت... سخن او براي ايرانياني كه قصد فهم تاريخي- انتقادي قرآن را دارند، بس غنيمت و غني است»!!

کیهان در خصوص این متن منتشر شده در برخی سایتها نوشت: البته نگارنده متن، خبر جانبدارانه و ستايش آميز خود درباره مرگ نصر حامد ابوزيد را منتشر نكرد اما جست وجو در اينترنت نشان مي دهد اين متن توسط يكي از عناصر بدنام ضدانقلاب به نام مهدي خلجي در سايت «مردمك» نگاشته شده است. خلجي دبير سرويس فراري روزنامه انتخاب، هم اكنون با نهاد صهيونيستي «موسسه واشنگتن براي سياست خاور نزديك WINEP»همكاري مي كند. اين موسسه توسط مارتين اينديك رئيس اسبق بخش پژوهش لابي اسرائيل در آمريكا (AIPAC) و سفير بعدي آمريكا در اسرائيل تاسيس شده است. اين موسسه بخش پژوهشي ايپك محسوب مي شود. پل ولفويتز، ريچارد پرل، جيمز وولسي(رئيس اسبق سيا)، وان كريستوفر (وزير اسبق دفاع)، الكساندر هيگ (وزير اسبق خارجه) و جرج شولتز (وزير اسبق خارجه) جزو هيئت مشاوران موسسه WINEP هستند. خلجي با رسانه هايي چون بي بي سي، راديو فردا و راديو زمانه همكاري مي كند.
تمجيد از نصرحامد ابوزيد آن هم به قلم يكي از مستخدمان نهادهاي نومحافظه كار و صهيونيستي در آمريكا- بدون ذكر اسم- در حالي است كه ابوزيد علناً كتاب آسماني و الهي قرآن را آميخته با خطا توصيف و حتي در اينكه كلام خدا باشد ترديد مي كرد. او در واقع حلقه وصل شبه روشنفكراني چون سروش با اعضاي رسمي ناتوي فرهنگي (كساني چون كارل پوپر) در زمينه ترويج نسبيت و اباحيت ديني به شمار مي رود.

سايت دويچه وله در گزارش خود از افكار ابوزيد به نكته ديگري اشاره مي كند و آن مخالفت نامبرده با حكومت اسلامي است؛ «ابوزيد حكومت مذهبي را وصله ناجوري براي قرن 21 مي دانست و معتقد به سكولاريسم بود.»
عبدالكريم سروش- سلسله جنبان حلقه كيان- با تغذيه از آبشخوري فكري كساني چون نصرحامد ابوزيد بود كه علناً در «بسط تجربه نبوي» به گزافه گويي پرداخت و مدعي شد پيامبر اكرم اسلام(ص) نه رسول خدا در رساندن وحي الهي به مردم، بلكه آفريننده! قرآن است و بنابراين كتاب خدا به دور از عصمت و آميخته با خطاست.

سازمان ناتوي فرهنگي با خدمت به فوجي از شبه مسلمانان تسليم پذير نظير سلمان رشدي، نجيب محفوظ، نصرحامد ابوزيد، سروش و... تلاش كرد نقطه اقتدار اسلام در بسيج جهاني عليه استكبار را هدف قرار دهد و خيانت هاي جريان شبه روشنفكري نقابدار را ذيل عنوان قرائت هاي مختلف، هرمنوتيك، رواداري، تساهل و تسامح بپوشاند.

با اين همه آنچه از هر چيزي قابل تامل تر است گرايش های جدید به سمت اين فرقه ***** دين ستيز است.
دوستان گرامی
در مورد شخص و یا مطالبی که اطلاعات کافی ندارید
نه اظهار نظر کنید
نه خودتون رو خسته کنید

یقینا کپی پیست مطالبی که از اصطلاحات به کار رفته در آن پیداست از کدام آبشخور(!) سیراب شده خیلی هنر نیست(یه گشتی بزنید می فهمید اصطلاح "ناتوی فرهنگی" ورد زبان کیست)
این مطلب سیاسی، و سراسر توهین آمیز و پر از دروغه،
نمی دونم رویه ی مضحک سایت در پاکیزه کردن سایت به کجا ختم خواهد شد
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان گرامی
در مورد شخص و یا مطالبی که اطلاعات کافی ندارید
نه اظهار نظر کنید
نه خودتون رو خسته کنید

یقینا کپی پیست مطالبی که از اصطلاحات به کار رفته در آن پیداست از کدام آبشخور(!) سیراب شده خیلی هنر نیست(یه گشتی بزنید می فهمید اصطلاح "ناتوی فرهنگی" ورد زبان کیست)
این مطلب سیاسی، و سراسر توهین آمیز و پر از دروغه،
نمی دونم رویه ی مضحک سایت در پاکیزه کردن سایت به کجا ختم خواهد شد
شما تازه اومدید کاش یک کم از بحث های ابتدایی رو مطالعه می کردید.
در هر صورت اینجا برای نقد تفکرات سروش هستش و منتظر شنیدن عقاید شما و احیانا دفاعیاتتون...

یه گشتی بزنید می فهمید اصطلاح "ناتوی فرهنگی" ورد زبان کیست)
حتی به خودتون زحمت ندایدید متن رو بخونید آقا کوروش، توی خود متن نوشته که اون تیکه از مطلب از کیهان هستش;)

******************************
آقای tired_poet بنده جواب پست قبل شما رو به صورت مبسوط نوشته بودم، منتها بر اثر یک کلیک اشتباه همش پرید!!! ان شاء الله در آینده نزدیک پاسخ میدم و خبرتون خواهم کرد:smile::gol:
 

Similar threads

بالا