اخلاق

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
2 - معالجه عملى حسد
علاج عملى حسد آن است كه حسد و تمام اقوال و افعالى را كه حسد اقتضاءمى‏كند محكوم كند و خود را به انجام نقيض آنها مكلف نمايد.
مثلاً اگر كسى حسد اقتضاء مى‏كند كه متعرض عرض و آبروى محسود شود زبانش رابه مدح و ثناى او مكلف كند و اگر موجب قطع بخشش به او مى‏شود خود را به بخششبيشترى وادار نمايد در نتيجه چنين رفتارى محسود به او محبت پيدا مى‏كند و در اثرمحبت او شخص حسود محبت پيدا مى‏كند و بين آنها دوستى و موافقت ايجاد مى‏شود و هميندوستى ماده حسد را خشك مى‏كند و اين تكلفات اوليه براى حسود به صورت خلق و خوى درمى‏آيد ولى همانطور كه در محل خود ذكر خواهد شد، راه اصلى علاج حسد قطع ريشه‏هاىآن از قبيل كبر و خود عزيز داشتن و شدت حرص است.
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
مراتب حسد
شخص حسود معمولاً داراى يكى از سه حالت ذيل مى‏باشد.
1 - اينكه طبعاً بد خواه ديگران باشد ولى خودش از اين حال ناراحت و عقلاًاز اين ميل قلبى متنفر باشد و به همين خاطر بر نفس خود غضبناك بوده و در فكرچاره‏اى براى رفع آن باشد.
اين قسم از حسد چون از اختيار انسان خارج است قطعاً مورد عفو پروردگارمى‏باشد.
2 - اينكه اين ميل قلبى را دوست داشته و در ناگواريها محسود به وسيله قوليا فعلى شادمانى خود را اظهار كند.
اين قسم از حسد قطعاً ممنوع و حرام است.
3 - قسم سوم حالتى است ميانه دو حالت قبلى يعنى آنكه در قلب حسد بورزد واز حسد خود به هيچ وجه ناراحت نباشد و در صدد رفع آن برنيايد ولى ظاهر خود را ازاطاعت حسد و انجام مقتضيات آن حفظ كند.
در حكم اين قسم از حسد بين عرفاء اختلاف است.
گروهى مى‏گويند حسد فعل قلبى است و همين كه انسان در قلب حسد بورزد و ازآن ناراحت نباشد مصداق حسود گناهكار است اگر چه ظاهر خود را حفظ كند و به اندازهشدت و ضعف همان حب قلبى كه به زوال نعمت ديگران دارد معصيت كرده و گناهكار است.
اين گروه براى اثبات نظريه خود به دو آيه كريمه از قرآن مجيد استنادكرده‏اند.
1 - و لا يجدون فى صدورهم حاجة ممااوتوا[SUP](541)[/SUP].
2 - و دوالو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء[SUP](542)[/SUP].
و گروهى گفته‏اند كه اگر انسان حسد خود را به وسيله جوارح اظهار نكندمرتكب هيچ گناهى نشده و بسيارى از اخبار بر همين معنا دلالت دارند.
با سندهاى مختلف از طرق عامه از نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) چنينروايت شده است: از امت من نه چيز برداشته شده است، اشتباه، فراموشى، آنچه كهنمى‏دانند، هرچه كه از حد طاقت آنها خارج باشد، آنچه را كه از روى ناچارى انجاممى‏دهند، آنچه را اجباراً انجام مى‏دهند، فال بد، وسوسه در تفكر درباره خلقت و حسدتا زمانى كه با دست يا زبان اظهار نشود[SUP](543)[/SUP].
و فرمود: سه چيز است كه كسى را از آنها خلاصى نيست گمان، فال بد، حسد؛ ومن راه نجات از اين سه را به شما مى‏آموزم؛ چون گمان كردى تحقيق نكن، و چون فالبدى زدى اهميت نده و هنگامى كه حسد ورزيدى ظلم نكن‏[SUP](544)[/SUP].
و در روايت ديگرى مى‏فرمايد: سه چيز است كه هيچ كسى از آنها نجات نمى‏يابدو بسيار كمند كسانى كه از آنها نجات يابند... الى آخر روايت.
و در روايت ديگرى مى‏فرمايد: سه چيز است كه در مؤمن وجود دارند و اومى‏تواند از آنها خلاص شود و راه رهاييش از حسد اين است كه ظلم نكند.




541 - و (انصار) در درون خود نسبت به غنائم بنى‏نضير كه به مهاجرين داده شد هيچ حاجتى (بخل و حسد) احساس نمى‏كنند. (سوره حشر، آيه 9).
542 - (كفار و منافقين) دوست مى‏دارند كه شما نيز مانند آنها كفر بورزيد تا با هم يكسان باشيد. (سوره نساء، آيه 89).
543 - وضع عن امتى تسع خصال، الخطأ، والنسيان، و مالا يعلمون، و مالا يطيقون، و ما اضطروا اليه و ما استكرهوا عليه و الطيرة و الوسوسة فى التفكير فى الخلق و الحسد ما لم يظهر بلسان اويد. اين حديث شريف كه با اسناد و متون مختلف روايت شده در اصطلاح حديث رفع نام دارد و در علم اصول يكى از ادله اصل برائت مى‏باشد.
هدف اصلى اين حديث رفع اضطراب و نگرانى انسان نسبت به ارتكاب امور غير اختيارى است، امورى كه در محدوده تكليف نمى‏گنجند، يكى از موارد بارز اين امور - در مورد نفوس غير مهذب - حالات نفسانى كنترل نشده مى‏باشد و حسد درونى يكى از اين حالات است.
544 - ثلاث لا ينجو منهن احد الظن و الطيرة و الحسد و ساحد ثكم بالمخرج من ذلك اذا ظننت فلا تحقق و اذا تطرت فامض و اذا حسدت فلا تبغ.
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
باب هفتم: ريا

بحث درباره ريادر چند فصل منعقد مى‏شود:

فصل اول: نكوهش و حرمت رياء

خداى تعالى مى‏فرمايد: ويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون الذين هميراءون ويمنعون الماعون‏[SUP](545)[/SUP].
و مى‏فرمايد: يراءون الناس و لا يذكرون الله الا قليلاً[SUP](546)[/SUP].
و مى‏فرمايد: كالذى ينفق ماله رآء الناس‏[SUP](547)[/SUP].
و مى‏فرمايد: فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لا يشرك بعبادةربه احداً[SUP](548)[/SUP].
نبى گرامى اسلام (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: ترسناك‏ترين چيزىكه از آن براى شما مى‏ترسم شرك اصغر است.
عرض كردند: يا رسول‏الله شرك اصغر چيست؟ فرمود: ريا!
آنگاه چنين فرمود: هنگامى كه در روز قيامت خداى تعالى پاداش عمل بندگان رامى‏دهد مى‏فرمايد: برويد سراغ كسانى كه در دنيا براى آنها ريا مى‏كرديد ببينيد آياپاداشى دارند به شما بدهند، و فرمود: خداى تعالى مى‏فرمايد: هركس عملى انجام دهد وديگرى در آن با من شريك كند تمام عمل را به شريكم مى‏دهم من از آن عمل بيزارم و ازشرك بى‏نيازتر از هر بى‏نيازم‏[SUP](549)[/SUP].
و مى‏فرمايد: عملى كه ذره‏اى ريا در آن باشد خدا نمى‏پذيرد[SUP](550)[/SUP].
و مى‏فرمايد: پائين‏ترين درجه ريا شرك است‏[SUP](551)[/SUP].
امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداى تعالى مى‏فرمايد: من بهترين شريكمهركس در عملش ديگرى را با من شريك كند آن عمل را نمى‏پذيرم، من تنها عملى رامى‏پذيرم كه خالص باشد[SUP](552)[/SUP].
و مى‏فرمايد: رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: زمانى مى‏رسدكه مردم به خاطر طمع در دنيا داراى درونى پليد و برونى نيكو مى‏شوند، از ظاهرزيبايشان قصد پاداش گرفتن از خدا ندارند، دينشان ريائى است و هيچ ترسى ندارند خداعقابى همه گير، شامل آنها مى‏كند و آنها چون غريق، دعا مى‏كنند و مستجاب نمى‏شود.
و باز مى‏فرمايد: رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: فرشتگاندر كمال سرور و خوشحالى اعمال نيك بنده را بالا مى‏برند. چون عمل به بالا مى‏رسدخداى تعالى مى‏فرمايد: اين عمل را در سجين قرار دهيد صاحبش آن را براى من انجامنداده است‏[SUP](553)[/SUP].
و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: رياءكار سه نشانه دارد اگر مردم اورا ببينند با نشاط مى‏شود و چون تنها شود كسالت او را فرا مى‏گيرد و دوست دارد درتمام كارهايش او را ستايش كنند[SUP](554)[/SUP].
و مى‏فرمايد: از خدا چنان بترسيد كه محتاج عذرخواهى نباشيد و بدون ريا وقصد شهرت عمل كنيد زيرا هركس براى غير خدا عمل كند خدا او را به عملش واگذارمى‏كند[SUP](555)[/SUP].
امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: اعمالتان را براى خدا انجام دهيد وبراى مردم كار نكنيد چه اينكه هر چه براى خدا انجام شود خدا مى‏پذيرد و آنچه براىمردم انجام مى‏شود به سوى خدا صعود نمى‏كند[SUP](556)[/SUP].
و مى‏فرمايد: هر ريايى شرك است بدرستى كه هركس براى مردم عمل كند ثوابش برمردم است و هركس براى خدا عمل كند پاداشش بر خداست‏[SUP](557)[/SUP].
و باز آن بزرگوار در تفسير آيه شريفه فمن كان يرجولقاء ربه فليعمل صالحاًو لا يشرك بعبادة ربه احداً[SUP](558)[/SUP].چنين مى‏فرمايد: گاهى انسان عملى نيك انجام مى‏دهد ولى نه براى رضاى خدا بلكه ميلدارد مردم بشنود و او را بستايند، اين شخص همان كسى است كه در عبادت پروردگارش شركورزيده است.
سپس چنين اضافه كرد: هرگز بنده‏اى نيست كه در نهان كار خيرى كند و روزگاربگذرد مگر خدا برايش خيرى ظاهر كند و هرگز بنده‏اى نيست كه در نهان كار شرى كند وروزگار بگذرد مگر اينكه خدا برايش شرى ظاهر سازد.
و باز مى‏فرمايد: چه مى‏كند كسى كه نيكى را آشكار و بدى را پنهان مى‏كندآيا با خود فكر نمى‏كند كه واقعاً چنين نيست در حالى كه خداى تعالى مى‏فرمايد: بلالانسان على نفسه بصيرة[SUP](559)[/SUP]هرگاه باطن درست باشد ظاهر قوى مى‏شود[SUP](560)[/SUP].



 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
545- واى بر حال نمازگزارانى كه از نماز خويش غافلند آنانكهرياء مى‏كنند و احسان و نيكى به فقراء را منع مى‏كنند. (سوره ماعون، آيه 7 - 4).
546- منافقين... با مردم ريا مى‏ورزند و خدا را جز اندكى يادنمى‏كنند. (سوره نساء، آيه 142).
547- مانند كسى كه مالش را براى ريا انفاق مى‏كند. (صدقاتخويش را با منت و آزار تباه نسازند) (سوره بقره، آيه 264).
548- (اى رسول ما به امت بگو من...) پس هركس به ديدارپروردگار خويش اميدوار است عمل صالح انجام دهد و در پرستش خداى خويش كسى را با اوشريك نكند. (سوره كهف، آيه 110).
549- من عمل عملاً اشرك فيه غيرى فهو له كله و انامنه برى‏ءو انا اغنى الاغنياء عن الشرك.
550- لا يقبل الله عملاً فيه مقدار ذرة من رياء.
551- ان ادنى الرياء شرك.
552- انا خير شريك من اشرك معى غيرى فى عمل عمله لم اقبلهالا ما كان لى خالصاً.
553- ان الملك يصعد بعمل العبد مبتهجاًبه فاذا صعد بحسناتهيقول الله اجعلوها فى سجين انه ليس اياى اراد به. قرآن كريم مى‏فرمايد: كلا انكتاب الفجار لفى سجين و ما ادراك ما سجين كتاب مرقوم. چنين نيست نامه عمل بدكاراندر سجين قرار دارد و تو چه مى‏دانى سجين چيست؟ كتابى است نگاشته شده، سجين از مادهسجن به معنى زندان است و مراد از آن در اين آيه شريفه و احاديث، جهنم است كه تجسمعمل و نامه ممثل زندگى بدكاران مى‏باشد.
554- *ثلاث علامات للمرائى، ينشط اذا رأى الناس و يكسل اذاكان وحده و يحب ان يحمد فى كل اموره.
555- اخشوا الله خشية ليست بتعذير و اعملوا فى غير رياء و لاسمعة فانه من عمل لغير الله و كله الله الى عمله.
556- اجعلوا امركم هذا لله و لا تجعلوه للناس فانه ما كانلله فهو لله و ما كان للناس فلا يصعد الى الله.
557- كل رياء شرك انه من عمل للناس كان ثوابه على الناس و منعمل لله كان ثوابه على الله.
558- (سوره كهف، آيه 110).
559- بلكه انسان بر نفس خويش آگاه است. (سوره قيامت، آيه14).
560- منظور اين است كه اگر باطن از شرك و رياء پاك شد اعضاءو جوارح به تبعيت تصميم قلب براى عبادت خدا نيرومند مى‏شوند ولى در صورتى كه درقلب ريا و سمعه باشد اعضا دچار رخوت و كسالت مى‏شوند و نشاط عبادت از انسان سلبمى‏شود.
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
فصل دوم: حقيقت ريا / فرق بينريا و سمعه / اقسام ريا

ريا از جهت لغوى از رؤيت مشتق شده است و به معنى طلب منزلت و مقام در قلوبمردم به وسيله ارائه اعمال نيك مى‏باشد.
و سمعه لغة از سماع گرفته شده و به معنى طلب منزلت در قلوب مردم به وسيلهانتشار موجبات منزلت است.

تعريف ريا

ريا عبارت است از اراده مقام و منزلت بوسيله اطاعت خداوند متعال بنابراينبه چنين عابدى مرائى ريا كار يا خودنما و به مردمى كه عابد، عبادتش را به آنها مى‏نماياندتا جايى در دل آنها پيدا كند رائى و به عملى كه شخص رياكار اظهار مى‏كند مرائى بهوسيله ريا و به قصد اين شخص ريا مى‏گويند.

اقسام ريا

چيزهائى كه مى‏توان به وسيله آنها ريا كرد و به عبارت ديگر مى‏توانندمرائى به باشند بسيارند.
و در يك تقسيم كلى مى‏توان آنها را به پنج قسم تقسيم كرد.
طبق اين تقسيم تمام وسائل ريا در اين اقسام جمع مى‏شوند:
1 - بدن‏
2 - هيئت و تركيب ظاهرى‏
3 - گفتار
4 - كردار
5 - پيروان و هر چيزى كه خارج از وجود شخص باشد
طالب دنيا معمولاً به وسيله اين چند چيز ريا مى‏كنند ولى ريا و جاه طلبىبه وسيله اعمالى كه عبادت شمرده نمى‏شوند آسان‏تر و ساده‏تر از ريا به وسيلهعبادات است چون در اين نوع ريا انسان كمتر مرتكب گناه مى‏شود.

 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز

قسم اول

قسم اول ريا در دبن بوسيله بدن است كه توسط لاغرى و رنگ زردى انجام مى‏شودهدف از اين كار اين است كه ديگران با ديدن اين حالت خيال كنند انسان در راه دينشديداً كوشا و در امر دين بسى محزون است و خوف آخرت بر وجودش غلبه نموده و خورد وخوابش را در ربوده است.
آهسته صحبت كردن و گود شدن حدقه چشم و خشكى لب به خاطر اظهار روزه‏دارى ازهمين باب است.
لذا حضرت عيسى بن مريم (عليه السلام) مى‏فرمايد: هنگامى كه روزه مى‏گيريدسرتان را روغن بزنيد، موهايتان را شانه كنيد و در چشم سرمه بكشيد.
دستور به اين موارد به خاطر اين است كه عابد در معرض خطر ريا است.

قسم دوم

قسم دوم ريا به وسيله هيئت و قيافه است مثل درهم كردن موى سر، تراشيدن شارب،پائين انداختن سر در موقع راه رفتن، آهسته حركت كردن، باقى گذاردن اثر سجده درپيشانى و پوشيدن لباسهاى خشن، كوتاه و وصله‏دار براى اينكه اظهار كند تابع سنت استو توجهى به دنيا ندارد.

قسم سوم

قسم سوم ريا به وسيله گفتار است مثل موعظه، تذكر، گفتن سخنان حكيمانه، حفظاخبار و احاديث، جنباندن لب در حضور مردم، امر به معروف و نهى از منكر در ملأ عامو امثال آن.

قسم چهارم

قسم چهارم ريا به وسيله اعمال است مثل طول دادن اجزاء نماز از قبيل قيام،ركوع، سجده و پائين انداختن سر، اظهار بى‏توجهى و امثال آن.

قسم پنجم

قسم پنجم ريا به وسيله دوستان؛ ملاقات كنندگان و همنشينان است مثل اين كهبا كسانى از قبيل علما، عباد، زهاد و فقرا و مساكين رفت و آمد كند و يا كارى كندكه مردم، زياد به او مراجعه كنند تا بدينوسيله نشان دهد كه رتبه دينى‏اش بالا است.

 

vahid haghverdi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

قسم اول

قسم اول ريا در دبن بوسيله بدن است كه توسط لاغرى و رنگ زردى انجام مى‏شودهدف از اين كار اين است كه ديگران با ديدن اين حالت خيال كنند انسان در راه دينشديداً كوشا و در امر دين بسى محزون است و خوف آخرت بر وجودش غلبه نموده و خورد وخوابش را در ربوده است.
آهسته صحبت كردن و گود شدن حدقه چشم و خشكى لب به خاطر اظهار روزه‏دارى ازهمين باب است.
لذا حضرت عيسى بن مريم (عليه السلام) مى‏فرمايد: هنگامى كه روزه مى‏گيريدسرتان را روغن بزنيد، موهايتان را شانه كنيد و در چشم سرمه بكشيد.
دستور به اين موارد به خاطر اين است كه عابد در معرض خطر ريا است.

قسم دوم

قسم دوم ريا به وسيله هيئت و قيافه است مثل درهم كردن موى سر، تراشيدن شارب،پائين انداختن سر در موقع راه رفتن، آهسته حركت كردن، باقى گذاردن اثر سجده درپيشانى و پوشيدن لباسهاى خشن، كوتاه و وصله‏دار براى اينكه اظهار كند تابع سنت استو توجهى به دنيا ندارد.

قسم سوم

قسم سوم ريا به وسيله گفتار است مثل موعظه، تذكر، گفتن سخنان حكيمانه، حفظاخبار و احاديث، جنباندن لب در حضور مردم، امر به معروف و نهى از منكر در ملأ عامو امثال آن.

قسم چهارم

قسم چهارم ريا به وسيله اعمال است مثل طول دادن اجزاء نماز از قبيل قيام،ركوع، سجده و پائين انداختن سر، اظهار بى‏توجهى و امثال آن.

قسم پنجم

قسم پنجم ريا به وسيله دوستان؛ ملاقات كنندگان و همنشينان است مثل اين كهبا كسانى از قبيل علما، عباد، زهاد و فقرا و مساكين رفت و آمد كند و يا كارى كندكه مردم، زياد به او مراجعه كنند تا بدينوسيله نشان دهد كه رتبه دينى‏اش بالا است.

پس اینطوری جامعه از بالا تا پایین ریا کاره...
 

Similar threads

بالا