اخلاق در خانواده - حجب يا حجاب

اوسپید

عضو جدید
اخلاق در خانواده - حجب يا حجاب




بنام تو اي قرار هستي




چكيده:

اين نوشتار درپي طرح و اثبات اين مسئله است كه حجب و حيا نقش اصلي در حفظ و صيانت از فضاي عفت عمومي دارد و بايد به موازات سرمايه گذاري در ترويج حجاب به زمينه سازي براي تقويت حيا و آزرم پرداخت. نويسنده نخست از فطري بودن پديده حيا ياد مي كند. آنگاه ازنخستين اقداماتي كه باعث در خطر قرار گرفتن اين پديده مي شود سخن مي گويد و بر اينباور است كه اين اقدام نخست از سوي زن صورت مي گيرد و سپس توسط مردم تقويت مي شود. در ادامه به عوامل انگيزش پرداخته و در پايان راهكارهاي جلوگيري از لغزشها و خنثي سازي تأثير عوامل ياد شده سخن گفته است .

* * *
زنان در بسياري از جوامع وفرهنگ ها مورد طعن و كنايه بوده اندو تعابير، ضرب المثلها و نكته هاي انتقادي مختلفي دربارة آنان گفته شده است. اينپديده به گونه هاي مختلفي قابل تحليل است. از نگاه زنان، اين تعابير آزار دهنده،نمودي از مواضع سلطه جويانه و خود خواهانة مردان در طول تاريخ است. و از نگاه مردان، تعبيرهاي انتقادي از زنان ريشه در عملكرد خود آنان و مكرها و ترفند هاييدارد كه به كار مي گيرند تا آراء، ديدگاهها و تمايلات خود را تحقق بخشند!
امااگر نگاه و تحليل را فراتر از نگاه هر يك از دو جنس به ديگري، قرار دهيم و درجستجوي دليلي ريشه دار تر براي رفتار طبيعي انسان ها باشيم، مي توانيم به اين واقعيت برسيم كه در لايه هاي زيرين اين انتقادها و عيب جويي ها چند نكته مهم نهفته است.

1- زن در همة جوامع و همة فرهنگ ها از توانمندي ويژه اي برخوردار بوده استكه مردان فاقد آن بوده اند.
2- مردان با همة برتري قواي جسمي و صلابت روحي درهماوردي با زنان در زمينة برتري هاي ويژة آنان، احساس ضعف و ناتواني مي كرده اند.
3- وابستگي مردان به زنان چنان جدي بوده است كه معمولاً قادر به چشم پوشي اززندگي مشترك و يا كنار نهادن زن از صحنه زندگي نبوده اند.

اگر اين سه عامل راكنار هم گذاشته و با هم ملاحظه كنيم
1- نياز
2- ناگزيري
3- نابرابري سليقه ها وتمايلات و نگاه ها،
متوجه مي شويم كه نياز و ناگزيري مردان از زندگي با زنان ودلبستگي به آنان از يك سو و تنوع نگاهي و سليقه ها و انتخاب هاي آنان از سوي ديگردو حالت متضاد را در مردان شكل مي داده است، حالتي كه ميان دو قطب دلباختگي وبدبيني در نوسان بوده و هست، از يك سو شاعران همواره در لطيف ترين استعارات شعري،ابرو و گيسو و قامت و نگاه زن را ستوده اند و به عاريت گرفته اند، و از سوي ديگر درمكر وسلطه جويي و ناسازگاري و فزون خواهي او زبان به طعن و تمثيل گشوده اند. گاه اورا مظهر محبت و فداكاري و شكيبايي دانسته اند و زماني وي را به بي وفايي و حسادت وخودخواهي و سبك سري متهم كرده اند.گاه او را فرشته خوانده اند و زماني وي را شيطان ناميده اند!

چنان كه گفته آمد، سرّ اين تناقض گويي و تناقض پنداري مردان دربارةزنان، اين است كه مرد از يك سو به زن نياز دارد و مجذوب و مفتون او است پس او را ميستايد، از سوي ديگر احساس مي كند كه اين جذب شدن و شيفته شدن هزينة فراواني را بردوش او نهاده است و در واقع آزادي او را سلب كرده و گاه تا سر حد اسارت و جنون ويرا پيش برده است، اينجا است كه احساس نگراني و خطر مي كند و لب به انتقاد و عيب جويي مي گشايد.

اگر سؤال شود كه به هر حال، اين مشكل، مشكل مردان است يا زنان؟

بايد گفت، مشكل ياد شده متوجه خود مردان است، اما مردان به رغم تواناييهاي مختلفي كه دارند و به طور طبيعي بارهاي سنگين زندگي چون جنگ با دشمن، دفاع از خانواده،تأمين معاش و ... بر عهدة آنان است اما معمولاً خود قادر به حل اين مشكل نيستندبلكه كليد حل اين مشكل در دست زنان است.

آنچه مسأله را پيچيده تركرده، همين است كه اسير نگاه و جمال و محبت زن، كليد زندان خويش را در اختيار ندارد و در چنين شرايطي است كه وقتي عرصه بر او تنگ مي شود، زبان به تندي و اتهام و گلايه مي گشايد، ولي آيا همين نياز و ناگزيري كه مردان به زنان دارند، به صورت متقابل وجود ندارد، آيازنان به همان اندازه نياز به وجود و حضور مردان و همزيستي با آنان ندارند؟ژ

ازنگاه قرآن، طرح وجود زن و مرد، طرحي متقابل است و همچنان كه زنان لباس و پوشش دهندةنياز هاي روحي و جسمي مردان هستند، مردان نيز همين نقش متقابل را براي زنان ايفا ميكنند اما وجود اين طرح متقابل به معناي همساني كاركرد آن دو، در نظام طبيعت نيست بلكه بر عكس اين تفاوت جاذبه ها، روشها و كاركرد است كه به مسأله زوجيت معنا بخشيده و مكمل بودن را رقم زده است.

قرآن كه در بيان تساوي نهايي زن و مرد در طرح آفرينش مي گويد: «هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» (بقره/ 187)

در بيان كاركرد هر يك از آن دو و نقشي طبيعي كه ايفا مي كنند، بيان متفاوت دارد.

قرآن، نقش زنان در زندگي روزمرّه انسانها را، آرامش بخشي و فارغ شدن ازفشارهاي جسمي و روحي زندگي مي داند:

«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْأَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» (روم/ 21)

« و از نشانه هاي الهي اين است كه براي شما همسراني قرار داد تا در كنار آنان آرامش يابيد

ولي وقتي مي خواهد نقش و كاركرد مرد را در زندگي براي زنان ترسيم كند مي گويد :
« الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» ( نساء/ 34)

« مردان مايه قوام وپايداري مادي و معنوي زنانند


دو تعبير «لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» و « قَوَّامُونَ عَلَى» كه در يكي «الي» و در ديگري «علي» به كار رفته است و همچنين دقتدر متن معناي « لِتَسْكُنُوا » و « قَوَّامُونَ» مي نماياند كه در كاركرد عيني، نقشپناهگاه، آرامش، تكيه گاه بودن، قوام بخشيدن و حمايت مقتدرانه از زندگي، به مردانواگذار شده است.
زن سايبان است و مرد تكيه گاه، اگر اين سايبان به استوانه ايمستحكم و معتمد تكيه داشته باشد، آرامش، آسايش و امنيت پايدار به زندگي انسان ميبخشد ولي هريك بدون ديگري، زندگي را دشوار، غير قابل آسايش و امنيت مي كند.

جذّابيت و دلبري از لوازم كاركردطبيعي زنان:

بر اساس آنچه ياد شد، اگر زن مي بايست در صحنة زندگي، نقشسايبان بودن، آرامش بخشي و التيام دهندگي را ايفا كند، ناگزير بايد لوازم و امكاناتو ابزار آن نيز مجهز باشد و خداوند اين تجهيز را در دو ساحت انجام داده است.

1- دربعد فيزيكي و اندام ظاهري زن.
2- در بعد روحي، عاطفي و لطافت شخصيت او.

زن باجمال و تجمّل خويش، عنصري فعّال، تأثيرگذار، فراخواننده و قاهر است و شگفت اين كه با انعطاف و انفعال ذاتي خويش، اين تأثير گذاري را افزايش مي دهد ، پايدار مي سازدو ژرفا مي بخشد.
زن در نظام طبيعي انسان، صيّادي است كه صيد مي كند تا محبتب ورزد و بپروراند و ابزار اين صيد و امكانات آن كه محبت ورزي و نوازشگري است به اوداده شده است.

چنان كه مرد در نظام طبيعت، سلطاني است كه اقتدار مي ورزد تاحمايت كند و امنيت دهد و ابزار اين اقتدار جويي در دو ساحت جسمي و روحي به او داده شده است.

اما تاريخ از صيّادان و سلاطين خاطره هاي سختي را به ياد داردصيّاداني كه براي تفريح و لذت خود صيد كرده اند و صيد زخمي را به خود وا مي نهاده يا مي كشته اند.
سلاطيني كه اقتدار خود را با جباريت و خود خواهي و بي رحمي قرين كرده اند و خود بزرگترين نا امني را براي ديگران فراهم آورده اند.

نقش «صيّادي» و «سلطنت» اگر در هم آميزد، فاجعه اي سخت رخ مي دهد. صيّادي كه صيد كند تابر صيد خويش سلطه يابد و آن را اسير و بردة خود كند و زني كه دلبري و جلوه گري كند،با زيبايي و جمال خويش فرمانروايي كند، از ابزار خدا دادي خويش عليه اهداف هستي سودبرده است.

و سلطاني كه عاشق صيد و صيّادي شود و از قدرت و امكانات خويش برايصيد ديگران بهره جويد، كشتار گاهي به بزرگي حرمسراي پادشاهان خواهد داشت! و از «مردي» حيوان نر را به نمايش خواهد گذاشت كه به چيزي جز نياز جنسي پاسخ نخواهد دادو قبل از آن و پس از آن هيچ تعهدي را نخواهد پذيرفت.


ادامه دارد ....

منابع و مآخذ:
1. البيضاوي، عمربن محمد ؛ تفسير البيضاوي، موسسة الاعلمي للمطبوعات ، بيروت.
2. الطباطبائي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن ، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
3. الطبرسي، ابي علي الفضل بن الحسن؛ مجمع البيان ، انتشارات ناصر خسرو، تهران.
4. كليني ، محمد بن يعقوب؛ الكافي؛ التحقيق علي اكبرغفاري،الطبعة الثالثة، دارالكتب الاسلامية ،1367ش..
5. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن ، الطبعه الاولي ، جمهوريه ايران الاسلاميه وزاره الثقافه والارشاد الاسلامي ، 1368 هـ






 
بالا