اتاق مطالعه ی تاپيك مهديه .......حسادت

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
بسم رب المهدي(عج)

با سلام به تمام دوستان عزيز و گرامي
در ادامه مباحث مربوط به اتاقهاي مطالعه ، اين هفته در نظر داريم در مورد حسادت صبحت كنيم.

اميدواريم در پايان هفته بتونيم اين رذيلت را از زندگي خود دور كنيم و قدمي هر چند ناچيز در خودسازي خود به سمت مهدويت برداريم.
براي ديدن موضوع اتاق هاي مطالعه ميتوانيد به لينكهاي زير مراجعه نماييد.


اتاق مطالعه ی تاپیک مهدیه......(با موضوعيت نماز):gol:

اتاق مطالعه ی تاپیک مهدیه...... غیبت:gol:

اتاق مطالعه تاپیک مهدیه ..... احترام به والدین:gol:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
روان شناسی حسادت

روان شناسی حسادت

روان شناسی حسادت


حسادت، ناهنجاری اخلاقی

حسادت یا همان حس بدخواهی و آرزوی زوال نعمت دیگران را داشتن، صفتی نکوهیده است که خود، ناهنجاری های اخلاقی فراوانی را به دنبال دارد. ریشه بسیاری از غیبت ها، تهمت ها و هتک حرمت ها در همین حسادت نهفته است. حسادت سبب می شود که آدمی فضایل و خوبی های دیگران را انکار کند و همواره در جست وجوی عیب آنان باشد.
در احادیث اسلامی، از حسادت به عنوان یکی از ریشه های کفر نام برده شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ریشه های کفر سه چیز است: حرص، تکبر و حسد.» حسود، بیچاره ای است که ایام عمر را در تافتن دل از آه و تأسف و حسرت و برافروختن شعله دشمنی می گذراند و پیوسته هر چه نکبت و بدبختی است، برای دیگران تمنا می کند.
«شخص حسود زمانی را نیز با نشر دروغ های پی درپی و دامنه دار، پرده از روحیات خویش برمی دارد و اگر به این وسیله هوس مسمومش اشباع نشد و گردش روزگار را در جهت مخالف خواسته های خود مشاهده کرد، ممکن است حتی به حریم دیگران، تجاوز و بدین ترتیب، حقوق زیادی را پای مال کند».
پیام متن:

1. حسادت، ریشه بسیاری از گناهان همانند حرص، تکبر و حسد است.
2. حسادت ممکن است سبب تجاوز به حریم افراد و پای مال شدن حقوق آنها شود.
حسادت دشمن آرامش

از قدیم گفته اند: «حسود هرگز نیاسود». این عبارت حکیمانه، بیان کننده درد و رنج برخاسته از بیماری حسادت برای حسود است. درحقیقت، حسادت نوعی بیماری روحی است که درد و رنج آن کاملاً احساس می شود. «اضطراب جان کاه و حزن تاریکی که از حسد بر دل حسود افتاده، دایم روحش را فشرده و آتش فناناپذیری را برای سوزانیدن جان او فروزان می سازد.»
حسد بر بخشش دادار بردن ندارد حاصلی جز خوار مردن حسد هرجا که آتش برفروزد هم اول صاحب خود را بسوزد حسود همیشه در آتش حسد خود می سوزد و لحظه ای آسایش خاطر ندارد؛ زیرا برخلاف مطلوب او دامنه نعمت و بخشش خداوندی نامحدود است و خداوند نیز به هر که بخواهد، از نعمت خود می دهد. ازاین رو، زنگار غم از لوح دل حسود هرگز زدوده نمی شود تا از حسادت خویش دست بردارد.
خالق ما که فرد و قهار است از حقود و حسود بیزار است سنایی

پیام متن:

1. «حسود هرگز نیاسود».

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
تبعیض میان فرزندان، مهم ترین عامل پیدایش حسادت

یکی از ریشه های پیدایش حسادت، تبعیض در مهرورزی میان فرزندان است. والدینی که بدون توجه، یکی از فرزندان را بیش از دیگری مهر و نوازش می کنند و دیگری را از عواطف خود محروم می سازند، دانسته و ندانسته به حسدورزی میان فرزندانشان کمک می کنند که در بزرگی، به بدبختی و سیه روزی آنها می انجامد. شهید مطهری در این باره بیانی دل نشین دارد و می فرماید:
وقتی والدین در میان فرزندان غذا و میوه و شیرینی تقسیم می کنند، فکر و قضاوت بچه ها و تأثراتی که در این گونه موارد پیدا می کنند، با والدین فرق می کند؛ چرا که هر کدام از بچه ها اگر سهمشان کمتر از دیگری باشد، ناراحت می شوند و قهر می کنند و چون احساس مظلومیت و محرومیت می کنند، درصدد انتقام برمی آیند. پدران و مادرانی که به سعادت فرزندانشان علاقه مند هستند و میل دارند فرزندانشان از کودکی روحیه سالم داشته باشند، هیچ گونه تبعیض بین آنان قائل نمی شوند. تبعیض، تخم اختلاف کاشتن است؛ تخم حسادت کاشتن است؛ تخم انتقام کاشتن است. تبعیض سبب می شود هم روح بچه، محروم، فسرده و آزرده و ناراحت شود و هم متکی به غیر، ضعیف النفس، زودرنج و لوس بار آید. والدین هنگامی که فرزندشان از لحاظ جسمی بیمار می شوند، به طبیب مراجعه می کنند، ولی به سلامت روحی فرزندان توجه ندارند، در صورتی که اهمیت بهداشت و سلامت روح بچه از سلامت تن و جسمش کمتر نیست، بلکه به مراتب بیشتر است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به منظور پیش گیری از حسادت و آلوده نشدن اطفال به حسد و رذالت، هرگونه بی عدالتی درباره آنان را منع کرده و فرموده است: «ساوُوا بَینَ أولادِکُم فِی العَطیَّة؛ در بخشش میان فرزندان خویش، عدل و مساوات را کاملاً رعایت کنید».
«در اجتماع نیز تبعیض ها و تفاوت گذاشتن ها، روح یک عده را که محروم شده اند، فسرده، آزرده، کینه توز و انتقام جو می کند و روح عده ای دیگر را کم حوصله، زودرنج، بی کار، اسراف کن و تبذیرکن می سازد. در میان یک طبقه، حسد و کینه و انتقام و نفرت و دشمنی و در طبقه دیگر، کم حوصلگی نسبت به کار، استقامت نداشتن، اسراف و تبذیر پیدا می شود.»
بنابراین، وقتی بنیان اجتماع براساس عدل و انصاف پی ریزی نشود و تبعیض و بی عدالتی در همه شئون حکم فرما باشد، روح مردم به عصیان و سرکشی رو می کند و جان و دل آنان در آتش حسد می سوزد.
پیام متن:

1. یکی از مهم ترین عوامل پیدایش حسد میان فرزندان، بی عدالتی و تبعیض والدین در حق آنهاست.
2. وجود بی عدالتی و نابرابری در میان افراد اجتماع، به شکل گیری حسد در آن جامعه می انجامد.
آثار زیان بخش حسد

پیشوایان دین در بسیاری از روایات، ما را متوجه پی آمدهای خطرناک و زیان بار فردی و اجتماعی حسد ساخته و از آلوده شدن به آن برحذر داشته اند. امام صادق علیه السلام با اشاره به یکی از نکات حساس روانی حسد فرمود: «حسد از کوری دل و انکار نعمت های خدا سرچشمه می گیرد و این دو، بال های کفرند!» در حدیثی از علی علیه السلام نیز می خوانیم: «جای شگفت است که حسودان از سلامتی تن خود غفلت دارند».
«حسادت، اندوه و احساسات روحی سبب رشد سلول های مسموم در بدن می شود و درنتیجه، مایه ضرر جسمی می گردند. مانع جریان طبیعی خون می شود و با سمومی که تولید می کند، سلسله اعصاب را ضعیف می سازد و لطمه جبران ناپذیری به نشاط جسم و روح می زند. امید را از میان می برد، هدف های عالی را نابود می کند و سطح استعداد مغز را پایین می آورد».
حسد افزون بر آثار فردی، نتایج زیان بار اجتماعی نیز در پی دارد که زندگی افراد را به شدت تهدید می کند. از جمله اینکه حسود، دوستان خود را از دست می دهد و پیوندهای محبت میان او و دیگران گسسته می شود، به گونه ای که علی علیه السلام می فرماید: «حسود دوستی ندارد».
دیگر اینکه آدمی را از رسیدن به مقامات الهی باز می دارد و همچنین فرد حسود هرگز نمی تواند مدیر خوبی در جامعه باشد؛ زیرا حسد، دیگران را از اطراف او پراکنده می کند. چنان که گفته شده است: «حسود هرگز به بزرگی و سیادت نمی رسد».
پس می توان گفت حسد، احساسی و مخرّب است که بر همه حرکات، کارها و تصمیم های انسان تأثیر می گذارد. ریشه بسیاری از اختلافات، پس رفت ها و مشکلات و مفاسد اجتماعی حسادت است؛ خلقی نکوهیده که فرد حسود از محل آن رنج بسیار می برد و خسران فردی و اجتماعی فراوانی بر جای می گذارد.
پیام متن:

1. سرچشمه بسیاری از بیمارهای جسمی، روحی و روانی افراد، حسد است.
2. حسد، ریشه اصلی بیشتر درگیری ها، مشکلات و مفاسد اجتماعی است.
پدیدآورنده: فاطمه شریفی

به نقل از:
http://www.hawzah.net/hawzah/magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4978&id=43085
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
حسادت از دیدگاه قرآن


مقدمه

حسد یکی از زشت‌ترین و قبیحترین خصلتهایی است که در هر جامعه‌ای دیده می‌شود. عده‌ای همه چیز را برای خود می‌خواهند. از آسایش و یا پیشرفت دیگران ناراحت می‌شوند. خودخوری می‌کنند و رنج خود را بصورت آزار دادن ، بدگویی و کار شکنی کردن ابراز می‌کنند. به جای اینکه بکوشند تا خودشان هم پیشرفت داشته باشند ، می‌کوشند تا دیگران را ساقط کنند و از ارزش بیندازند. این واکنش همان حسد است که خصلتی ناپسند و نکوهیده است.

کار حسد ممکن است به جایی برسد که حتی برای زوال نعمت از شخص ، محسود خود را به آب و آتش زده و او را نابود کند. چنانچه نمونه‌اش در داستانها و تاریخ معروف است. در نکوهش حسد همین بس که نخستین قتلی که در جهان واقع شد از ناحیه قابیل نسبت به برادرش هابیل بود که بر اثر انگیزه حسد چنین اتفاقی افتاد.
حسد نشانه چند نوع کمبود است.


  • فرد حسود خودخواه است و همه چیز را تنها برای خود می‌خواهد.

  • کم ظرفیت و زبون است و گرنه در برابر مقام یا پیشرفت یا امتیازاتی که دیگران بدست می‌آورند، خود را اینچنین نمی‌بازد.

  • کوردل و کوته بین است و به همین دلیل دیگران را نمی‌بیند، فکر نمی‌کند که دیگران هم حقی دارند و باید به جایی برسند.

  • متجاوز است و حاضر است به طرف ضربه بزند و حیثیت و آسایش او را به خطر بیندازد تا به خیال خود عقده و کمبودی را که در خود می‌یابد بگشاید.
شخص حسود در روایات معصومین


  • امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید : «اِنَّ الحَسدَ ایَاکُلَ الایمانَ کَما تَاکُلَ النّارَ الحَطَب ؛ حسد ایمان را می‌خورد همانگونه که آتش هیزوم را» (کافی _ ج 2)

  • پیامبر عظیم الشان اسلام در این باره می‌فرماید : «خداوند به موسی بن عمران فرمود : مبادا بر مردم حسد بری ، درباره آنچه من به آنها داده‌ام از فضل خودم. چشمانت را به دنبال آن دراز مکن و دل خود را به دنبال آن روانه مساز، زیرا آنکه حسد برد نعمت مرا بد داشته و از آن قسمتی که میان بنده‌هایم کردم، جلو گرفته و هر که چنین باشد من از او نیستم او هم از من نیست» (کافی _ ج 2)
  • امام جعفر صادق علیه‌السلام می‌فرماید : «اصول الکُفر ثَلاثَه :الحرص و الاستکبار و الحسد ؛ اساس کفر سه چیز است : حرص ، تکبر و حسد» (کافی _ ج 2)

  • حضرت علی علیه‌السلام فرمود : بخیلان و حسودان لایق مصاحبت و همنشینی نیستند و همین در وصف حاسدان بس است که حق تعالی فرموده است : «و مِن شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَد» پس از شر حاسدان و بخیلان پناه به رب جلیل بریم و بخل نکنیم و حسد بر کسی نبریم که اول گناهی که در آسمان و زمین کرده شد، حسد و بخل بود که شیطان در آسمان به آدم علیه‌السلام حسد برد و به لعنت خدا گرفتار شد.
راه علمی و عملی جلوگیری از حسد

راه علمی به مراجعه کردن و تفکر در آنچه از مفاسد حسد ذکر شد بلکه در مزمت دنیا و فنای آن است تا درخت خبیث دوستی دنیا که ریشه هر گناهی است از دل بیرون رود و آزاد گردد. طریق عملی پیروی نکردن و عملی نبودن چنین خاطره زشتی است. زیرا هر خاطره‌ای که از آن پیروی نشد بخودی خود از بین می‌رود. چنانچه در روایت چنین رسیده که (وسوسه مانند حمله کردن به سگ است. اگر به او اعتنا شود ستیزه‌تر می‌گردد و اگر بی اعتنایی شود دور می‌شود.)
منابع


  1. تفسیر نمونه/جلد 27
  2. گناهان کبیره/شهید دستغیب
  3. نشریه قرآنی بشارت/شماره 39

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمینه های پیدایش حسادت

زمینه های پیدایش حسادت

1- ذکر فضایل دیگری

ذکر فضایل و خوبی های یک شخص موجب می شود که زمینه حسادت دیگران برانگیخته شود. تعریف و تمجید بسیار و دایمی از فرزند خواهر و برادر و یا مرد و زنی موجب می شود تا حس حسادت در اطرافیان برانگیخته شود و شخص چون خود نمی تواند همانند آنان عمل کند و فضایلی را به دست آورد و نعمتی را تحقق بخشد، به روش عکس العمل و واکنش منفی رو می آورد و رفتارهای نابهنجار از خود بروز می دهد.
در داستان فرزندان یعقوب و حسادت ایشان نسبت به حضرت یوسف(ع) دقیقاً به این نکته پرورشی و تربیتی و اخلاقی اشاره شده است که حضرت یعقوب(ع) با رفتارهای خویش موجبات حسادت را در برادران برانگیخته است.
اگر حضرت یوسف(ع) در معرض قتل قرار گرفت و درنهایت با وساطت برادر بزرگ از مرگ نجات یافت و در چاه انداخته شد و سپس به عنوان برده به کاروانیان فروخته شد و موجبات جدایی پدر و فرزند خردسال فراهم آمد، ریشه برانگیخته شدن حسادت و زمینه های بروز آن را می بایست در توجه بیش از اندازه یعقوب(ع) و ذکر فضایل و یادکرد آن حضرت دانست.
حضرت یعقوب(ع) با آن که می دانست حضرت یوسف(ع) به مقامات عالی دست خواهد یافت و از پیامبران خواهد شد و این مسئله در خواب به یوسف(ع) بیان شده بود با این همه از مسئله حسادت فرزندان خویش آگاه بود و لذا از یوسف(ع) می خواهد که این فضیلت خویش را یاد نکند تا به گوش برادران نرسد. (یوسف آیه ۵)
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمینه های پیدایش حسادت...

زمینه های پیدایش حسادت...

2- اظهار محبت بیش از اندازه


در تحلیل قرآن از زمینه های بروز حسادت در اشخاص، مسئله اظهار محبت بیشتر به برخی به عنوان یکی از علل ذکر شده است. این بدان معنا است که برای اشخاص، کسانی که در محدوده دایره ارتباط اجتماعی قرار دارند همسانی و عدم تفاوت، بیش از اندازه مهم و اساسی است. فرزندان این توقع و انتظار را دارند که از سوی پدر و مادر به طور مساوی و یکسان موردتوجه و اهتمام قرار گیرند و تبعیض و تفاوتی میان ایشان و دیگر برادران نباشد.

گاه چگونگی برخورد، این توهم را پدید می آورد که پدر و مادر میان فرزندان تفاوت و تبعیض قایل شده اند این توهم، زمینه بروز حسادت و یا رفتارهای نابهنجار برای از میان بردن این نعمت و توجه خاص فراهم می آورد. این گونه است که شخص افزون بر جداشدن از پدر و مادر به علت تبعیض و یا توهم تبعیض، کارهایی را انجام می دهد تا زمینه جدایی بین پدر و فرزند موردتوجه، نیز تحقق یابد. این گونه است که حسادت باعث می شود که بسیاری از نابهنجاری ها در رفتارهای شخص در حوزه عمل اجتماعی پدید آید و گاه دست به قتل و یا توطئه برای از میدان به در کردن رقیب زند. این کم ترین واکنش منفی است که شخص از خود بروز می دهد. واکنش درونی از این خطرناک تر است و شخص گاه برای جلب توجه دیگری مانند پدر و مادر، رفتارهای نابهنجار و زشتی را شروع می کند تا بیش تر مورد اهتمام قرار گیرد واین گونه است که فاصله های میان پدر و فرزند روزبه روز افزون می شود و درنهایت فرزند شکست خورده و سرافکنده از جنگ جلب محبت، دچار افسردگی و خودکشی می شود.

در گفت وگویی که قرآن از برادران یوسف درباره علل و انگیزه های قتل او و یا آدم ربایی و دورکردن فرزند از پدر بیان می کند به این نکته به صراحت و روشنی اشاره شده که پدر به ما کم توجه است و همه محبت و عشق خویش را به یوسف و برادرش می بخشد: قالوا لیوسف و اخوه احب الی ابینا: گفتند یوسف و برادرش موردمحبت بیشتر پدر است.

قرآن خطاب به مردمان این هشدار را می دهد که این گونه رفتار بسیار خطرساز و یکی از علل حسادت و رفتارهای نابهنجار است. از این رو می فرماید: لقد کان فی یوسف و اخوته آیات للسائلین؛ در داستان وقایع یوسف و برادرانش نشانه ها و مطالب مهمی برای پرسشگران است. (یوسف آیه ۷) به این معنا اگر کسی پرسشی درباره چگونه رفتار پدر و مادر نسبت به فرزند و تربیت آنان دارد می تواند به این داستان از این جنبه نیز بنگرد تا دریابد که حسادت چگونه پیامدهای خطرناکی را پدید می آورد و تمامی اصول تربیتی را فرو می پاشد و نتیجه را دگرگون می سازد.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمینه های پیدایش حسادت

زمینه های پیدایش حسادت

3-توهم حسادت زا


قرآن به این مساله نیز می پردازد که در ایجاد و زمینه سازی حسادت و انگیزش آن لازم نیست تا مساله همان باشد که اشخاصی که دچار حسادت می شوند تحلیل و تجزیه می کنند. به این معنا که گاه توهم و تحلیل و تجزیه نادرست نیز می تواند موجب حسادت شود. شخص هر چند که به نظر خویش رفتاری مثبت نسبت به همگان دارد و در واقع نیز چنین است ولی این بدان معنا نخواهد بود که دیگران نیز همان تحلیل و برداشت را داشته باشند. هرگونه رفتاری که موجبات توهم تبعیض را پدید می آورد می تواند عامل مهمی در ایجاد حسادت باشد. از این رو می بایست هر از گاهی به دیدگاه و تحلیل دیگران نیز توجه شود و در گفتمان ها و گفت و گوهای روزانه دیدگاه ها و بینش های دیگران نسبت به مساله دانسته شود. بازخورد مهم رفتاری را می توان در این گفت و گوهای دوستانه به دست آورد.
در واقع نیاز نیست که انسان رفتاری تبعیض آمیز داشته باشد بلکه رفتاری که موجبات توهم را فراهم می آورد و تحلیل نادرستی را برانگیزد نیز می تواند در ایجاد حسادت نقش داشته باشد. قرآن در آیه ۸ سوره یوسف به این مساله از دیدگاه برادران یوسف می پردازد و نشان می دهد که در تحلیل و نگرش فرزندان نسبت به رفتار پدر چه چیزی مطرح است. آنان به صراحت پدر خویش را به گمراهی نسبت می دهند و می گویند که (پدر با این رفتار تبعیض آمیز خویش، عدالت و حق را مراعات نکرده است؛ زیرا آنان گروهی کارآمد و توانا و مفید هستند و خانواده ایشان بر نیروی آنها پایدار است در حالی که به جای آن که از این گروه مفید تشکر و قدردانی شود پدر از دو بچه خردسال حمایت می کند و آنان را مورد تشویق و محبت خویش قرارمی دهد. این گونه رفتار پدر نشان دهنده آن است که مسائل را به درستی تحلیل نمی کند و فرزندان را بر پایه فعالیت ها و کارهای مفید مورد توجه قرار نمی دهد. از این رو خروج از اعتدال و عدالت درباره رفتار پدر ثابت است و پدر در حقیقت در گمراهی است).
در تحلیلی که برادران از رفتار پدر خویش ارایه می دهند به این مساله توجه داده شده است که از نظر آنان پدر قادر نیست تا رفتار درست تربیتی را در پیش گیرد و به جای آن که افراد و اشخاص مفید را تشویق کند، به کسانی توجه می کند که مفید و کارآمد نیستند.
در این جا به مساله نگرش و بینش و در حقیقت ملاک هاو معیارهای سنجش و داوری نیز اشاره شده است. به سخن دیگر برادران با ملاک و معیاری که دارند به ارزیابی و تحلیل می پردازند. از نظر آنان ملاک برتری و تشویق می بایست کارآیی و مفید بودن باشد؛ در حالی از نظر پدر ملاک و معیار، امری دیگر است. خردسالی دو فرزند موجب شده که کم تر به فرزندان بزرگ توجه شود. به نظر یعقوب نیازی نیست که برادران بزرگ و کامل و توانمند مورد توجه و اهتمام بیش تر قرار گیرند. این مساله موجب شده است که فرزندان بزرگ تر نادیده گرفته شوند. در حالی که آیه به خوبی نشان می دهد که فرزندان در هر سنی که باشند و حتی پس از آن که خود صاحب زن و فرزند می باشند احساس نیاز به محبت پدر و مادر دارند و هرگونه کوتاهی می تواند آثار زیانباری داشته باشد.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
مبارزه با حسد

مبارزه با حسد

براى مبارزه با حسد كافى است به آثار سوء آن بر جسم و جان توجه شود. هر كس اين آثار سوء را بشناسد و به بيهودگى حسد ورزيدن انديشه كند، خواهد كوشيد اين احساس را از خود دور كند. براى دور كردن حسد از خويش بايد به اصلاح عقايد و عاداتى پرداخت كه راه را بر حسد مى‏گشايند. مهم‏ترين مانع حسد اين است كه معيار ارزشمندى و سودمندى نعمت‏ها را تأثير آنها در رسيدن به هدف واقعى خلقت بدانيم و نيز باور كنيم كه خداوند به همه بندگانش استعداد و امكان تكامل را بخشيده است. بسيارى از نعمت‏ها همچون مال و جاه براى صاحبان آن نعمت نيست، زيرا از مال و جاه خود براى تقرب به خداوند بهره نمى‏گيرند. اگر حسود احتمال دهد كه مال و جاه براى او هم موجب دورى از خدا باشد، آن گاه بر صاحبان مال و جاه حسد نخواهد ورزيد.

عواملى وجود دارد كه امكان بروز حسد را تقويت مى‏كند: حقير شمردن صاحبان نعمت، دشمنى با آنها، مال دوستى و جاه‏طلبى، احساس رقابت با صاحبان نعمت و... از اين موارد است. در صورتى كه عقيده خود درباره معيار ارزشمندى چيزها را اصلاح كنيم و از تكبر و بدخواهى نسبت به ديگران بپرهيزيم، مى‏توانيم حسد را از دل خود بيرون كنيم و عوامل تقويت كننده آن را نيز از خود دور نماييم.


...............................
منبع:آموزه هاي بنيادين علم اخلاق ج 2 -ص209
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امام على عليه السلام:

لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛

آفرين بر حسادت! چه عدالت پيشه است! پيش از همه صاحب خود را مى كشد.

(شرح نهج البلاغه، ج1، ص316)


امام صادق عليه السلام:


إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَ لايَحسُدُ وَ المُنافِقُ يَحسُدُ وَ لايَغبِطُ؛

مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد).

(كافى، ج2، ص307، ح7)
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
حسد از منظر آيات قرآن
يكي از عمده‌ترين عوامل تخريب و فساد در جهان، تخريب و فسادي است كه از ناحيه افراد حسود نشأت مي‌گيرد و بدون شك ارتكاب هر گناهي براي تأمين يكي از خواسته‌هاي نفساني است.
قرآن حسادت را عامل نخستين قتلي كه در روي كره زمين رخ داده است، معرفي كرده و مي‌فرمايد:
«وَتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأ ابْنَي ءادَمَ بّالحَقِّ إذ قَرّبا قُرباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أحَدِهِما وَلَمْ يُتَقَبَّل مِنَ الآخَرِ قالَ الأقتُلَنّكَ قالَ إنّما يَتَقَبَّلَ اللهُ مِنَ المُتَّقينَ» (مائده 27)

«داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان هنگامي كه هر كدام عملي براي تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري قبول نشد و او گفت به خدا سوگند تو را خواهم كشت (ديگري) گفت: به درستي كه خداوند از پرهيزكاران مي‌پذيرد »


از اين آيه استفاده مي‌شود كه در زمان حضرت آدم مراسم قرباني وجود داشته و هابيل و قابيل كه فرزندان حضرت آدم بودند، به دستور پدرشان عبادت قرباني را انجام دادند، ولي تنها، قرباني هابيل پذيرفته شد و برادر ديگر كه قرباني‌اش پذيرفته نشده بود، به شدت خشمگين شد و آتش حسادت به برادرش هابيل در دل او شعله كشيد و سرانجام، او را به قتل رسانید.[مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، قم، 78، چاپ اول، ج 3، ص 201 و 202.]
يكبار ديگر تاريخ در حال اجرا بود و آن هم در مورد يوسف پيامبر، آنجا كه برادران او به خاطر حسادت به يوسف، تصميم به قتل او گرفتند و در نهایت او را در چاه انداختند.[مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 70، چاپ دهم، ج 9، ص 326.]


«قالَ قائِلُ مِنْهُمْ لاتَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلقُوهُ فِي غَيابات الجُبّ يَلتَقِطْهُ بَعْضَ السَّيارَةِ إنْ كُنْتُم فعِلينَ » (يوسف 10)


«يكي از برادران گفت: يوسف را نكشيد و اگر كاري مي‌خواهيد انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيفكنيد تا بعضي از قافله‌ها او را بردارند و به مكان دوري ببرند »


اين آيه در مورد حسادت يهوديان به مسلمانان است، كه چون خودشان ايمان نداشتند، مي‌خواستند آنها را نيز از ايمان برگردانند.
«وَدّ كَثيرٌ مِنْ أهْلِ الكِتابِ لَوْ‌ يَرُدُونَكُمْ مِنْ‌بَعدِ إيمنِكُمْ كُفّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أنفُسِهِم مِنْ بَعدِ ما تَتَبيّنَ لَهُمُ الحَقّ....»

«بسياري از اهل كتاب دوست داشتند، كه شما را بعد از ايمان آوردنتان از آن برگردانند، به خاطر حسادتي كه بر ايمان شما در نفس خود داشتند، بعد از آنكه حق بر آنها روشن شده بود »(بقره 109)


خداوند در سورۀ فلق حسد را از بدترين و زشت‌ترين صفات برشمرده و دستور داده که از شر شخص حسود به خدا پناه ببرید:

«مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَد»(فلق 5)


«پناه مي‌برم به خدا از شر حسود، آنگاه كه حسادت كند »
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرق بين حسد و غبطه چیست؟
هرگاه كسى اطلاع پيدا كرد كه خداى تعالى به ديگرى نعمتى تازه مرحمت فرموده، حال او يكىاز دو قسم زير خواهد بود:
قسم اول :
از رسيدن نعمت به آن شخص ناراحت است و آرزو دارد آن نعمت از او گرفته شود كه اين حال را(حسد) مى گويند، پس حسد، دشمن داشتنرسيدن نعمت است به ديگرى و دوست داشتن زوال نعمت از اوست .
قسم دوم :
آن است كه كراهت ندارد از رسيدن نعمت به ديگرى ودوست ندارد زوال نعمت او را، بلكه دوست دارد كه مثل آن نعمت را خودش دارا شود بدوناينكه از ديگرى گرفته شود و اين حال را(غبطه)مى نامند.
از امام صادق (عليه السّلام )مروى است :انّ المؤ من يغبط ولا يحسد والمنافق يحسد ولا يغبط.[1]
مؤ من غبطه مى خوردولى حسد نمى ورزد و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
اما حسد چند مرتبه دارد
مرتبه اول اينكه :
دوست بدارد زوال نعمت ديگرى راهر چند زوال نعمت از ديگرى براى او نفعى نداشته باشد و اين بدترين مراتب حسد است .
دوم اينكه:
دوست دارد زوال نعمت ديگرى را به جهت آنكه آن نعمت به او برسد مثلاينكه كسى خانه يا زن جميله اى دارد و ديگرى مايل باشد كه از دست او خارج شود تا بهدست او برسد و در خباثت اين مرتبه از حسد و حرمت آن نيز شكى نيست ؛ چنانكه خداىتعالى مى فرمايد:
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُبِهِ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ.[2]
و آرزو نكنيدچيزى را كه خداوند تفضيل و برترى داده به آن، بعضى از شماها را بر بعضى دیگر.
سوم اينكه :
ميل نفس او به مثلآنچه ديگرى دارد باشد نه به خود آن چيز، اما چون از رسيدن به آن عاجز باشد ميلداشته باشد كه از دست او نيز برود تا با يكديگر مساوى باشند و اگر قادر باشد كه آننعمت را از دست او بيرون ببرد سعى مى نمايد تا بيرون نمايد.
چهارم اينكه :
مثل سوم باشد ليكن اگر متمكن شود از اينكهآن نعمت را از دست او بيرون كند سعى نمى نمايد، دين و عقل او مانع مى شود از اينكهچنين كارى كند بلكه بر نفس خود خشمناك مى شود. و صاحب اين مرتبه را اميد نجات هست وميل نفسانى او چون مورد بغض و خشم اوست و از خودش و حالش بدش ‍ مى آيد مورد عفوخداوند خواهد بود.

[1] - الکافی، ج2، ص 308.

[2] - نساء، 23.


منبع: سايت گفتگوي ديني
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
معرفي كتاب

معرفي كتاب





حسد


نویسنده : محمد تقي سهرابي فر
ناشر : چاپ نشر عروج
تعداد صفحات : 131

موضوعات کتاب حسد به ترتیب حروف الفبا :



 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: خداوند عزوجل به موسی بن عمران علیه‌السلام فرمود: ای پسر عمران! مبادا به مردم درباره آن‌چه از فضلم عطا کرده‌ام حسد بری! چشمانت را به سوی آن خیره مکن و دلت را به دنبال آن روانه مساز؛ زیرا آن‌که حسد برد نعمت مرا بد داشته و از قسمتی که میان بندگانم کردم، پیشی گرفته و هرکس چنین باشد، من از او نیستم و او از من نیست!» اصول کافی، ج 2، ص 207.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
حسود، نشانه‌های بسیار دارد. این نشانه‌ها گاه باعث بازشناختن او از فرد غبطه‌خورنده می‌شود. در روایات به علائم این بیماری اشاره شده است. از جمله آن‌ها روایتی از امام صادق(ع) است. در این روایت چنین آمده است: «لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر دیگران غیبت می‌کند، رو به رو تملق می‌گوید و از گرفتاری دیگران شاد است.» [قال لقمان لابنه: للحاسد ثلاث علامات: نغتاب اذا غاب و یتملق اذا شهد و یشمت بالمصیبه؛ شیخ صدوق، خصال، ص 121.]
 

Similar threads

بالا