اتاق مطالعه تاپيك مهديه....عقل و جهل

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
بسم رب المهدي

با سلام به خدمت تمام دوستان عزيز

بعد از وقفه اي ان شاءالله اين مجموعه تاپيكهاي اتاق مطالعه رو ادامه ميديم

براي اين هفته موضوع "عقل و جهل" رو بررسي ميكنيم. اميدوارم دوستان با حضور گرمشون باعث پربار تر شدن اين مباحث بشن

در اين تاپيك ان شاءالله به بررسي جايگاه عقل در قرآن و روايات ميپردازيم و به نقش تسلط عقل بر قواي اربعه خواهيم پرداخت.

اميد است كه مقبول افتد

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
در ابتدا به بررسي جايگاه اين مهم در اصول كافي ميپردازيم

بحث عقل و جهل در ابتداي اين كتاب ارزشمند وارد شده است

با توجه به طولاني شدن پستها، از قرار دادن متن عربي خودداري ميكنم؛ ولي هر كدام از دوستان اگر مايل بودند برشون متن عربي رو هم ميفرستم

امام باقر(ع) فرمايد: چون خدا عقل را آفريد از او بازپرسى كرده باو گفت پيش آى پيش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقى كه از تو به پيشم محبوب‏تر باشد نيافريدم و ترا تنها بكسانيكه دوستشان دارم بطور كامل دادم. همانا امر و نهى كيفر و پاداشم متوجه تو است.

شرح :
مراد بعقل چنانچه از جميع روايات اين باب استفاده مى‏شود همان قوه تشخيص و ادراك و وادار كننده انسان به نيكى و صلاح و باز دارنده او از شر و فساد مى‏باشد چنانچه در روايت سوم عقل وسيله پرستش خدا و بدست آوردن بهشت معرفى شده و در حديث چهارم 75 خاصيت و اثر آن بنام لشكر عقل توضيح داده شده است پس عاقل كامل كسى است كه آن اثر در او باشد، و مراد به پيش آمدن و بازگشتن عقل اين است كه اين موجود در برابر او امر و نواهى خالقش كاملا منقاد و مطيع است و جمله آخر حديث در روايات ديگر توضيح داده مى‏شود كه كيفر پاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ايشانست.




- اصبغ بن نباته از على عليه السلام روايت مى‏كند كه جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ام كه ترا در انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم پس يكى را بر گزين و دو تا را واگذار. آدم گفت چيست آن سه چيز؟ گفت: عقل و حياء و دين آدم گفت عقل را برگزيدم، جبرئيل بحياء و دين گفت شما باز گرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند اى جبرئيل ما مأموريم هر جا كه عقل باشد با او باشيم. گفت خود دانيد و بالا رفت.

شرح :
از مجموع اين روايت چنين استفاده مى‏شود كه عقل باحياء و دين لازم و ملزومند و از يكديگر جدا نشوند پس خداوند بهر كس عقل عنايت كند حياء و دين هم عنايت كرده است و كسى را كه باحياء و متدين يافتم بايد او را عاقل هم بدانيم.



شخصى از امام ششم عليه السلام پرسيد عقل چيست؟ فرمود چيزى است كه بوسيله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد آن شخص گويد: گفتم پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگست، آن شيطنت است، آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.


حسن بن جهم گويد: از امام رضا عليه‏السلام شنيدم كه مى‏فرمود: دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش.

حسن بن جهم گويد: بحضرت ابوالحسن عليه السلام عرض كردم نزد ما دسته‏اى هستند كه دوستدار امامند ولى آن تصميم راسخ را ندارند (كه بتوانند از راه عقيده خويش از جان و مال بگذرند) همين قدر است كه از محبت امام دم مى‏زنند. فرمود آنها (بواسطه كوتاهى عقل و قصور اداركشان) از جمله كسانى كه مورد سرزنش خدا قرار گرفته‏اند نيستند. همانا خدا مى‏فرمايد: عبرت گيريد اى صاحبان بصيرت (و ايشان صاحب بصيرت نمى‏باشند).


اسحاق بن عمار گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه عاقل است دين دارد و كسى كه دين دارد ببهشت مى‏رود (پس هر كه عاقل است ببهشت مى‏رود).


ابو جارود از امام پنجم عليه السلام نقل مى‏كند: خدا در روز قيامت نسبت بحساب بندگانش باندازه عقلى كه در دنيا به آنها داده است باريك بينى مى‏كند.


سليمان ديلمى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم فلانى در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنانست فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نمى‏دانم، فرمود، پاداش باندازه عقل است، همانا مردى از بنى اسرائيل در يكى از جزاير دريا كه سبز و خرم و پر آب و درخت بود عبادت خدا مى‏كرد يكى از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض كرد پروردگارا مقدار پاداش اين بنده‏ات را به من بنما خداوند باو نشان داد و او آن مقدار را كوچك شمرد، خدا باو وحى كرد همراه او باش پس آن فرشته بصورت انسانى نزد او آمد عابد گفت تو كيستى؟ گفت مردى عابدم چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا كنم پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته باو گفت: جاى پاكيزه‏اى دارى و فقط براى عبادت خوب است. عابد گفت: اينجا يك عيب دارد. فرشته گفت: چه عيبى؟ عابد گفت: خداى ما چهارپائى ندارد، اگر او خرى مى‏داشت در اينجا مى‏چرانديمش براستى اين علف از بين مى‏رود! فرشته گفت: پروردگار كه خر ندارد، عابد گفت: اگر خرى مى‏داشت چنين علفى تباه نمى‏شد، پس خدا بفرشته وحى كرد: همانا او را باندازه عقلش پاداش مى‏دهم (يعنى حال اين عابد مانند مستضعفين و كودكان است كه چون سخنش از روى ساده دلى و ضعف خرد است مشرك و كافر نيست ليكن عبادتش هم پاداش عبادت عالم خداشناس را ندارد).


امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله و آله نقل مى‏كند كه: چون خوبى حال مردى (مانند نماز و روزه بسيارش) بشما رسيد، در خوبى عقلش بنگريد زيرا به ميزان عقلش پاداش مى‏يابد.


ابن سنان گويد بحضرت صادق عليه السلام عرض كردم: مرديست عاقل كه گرفتار وسواس در وضو و نماز مى‏باشد: فرمود چه عقلى كه فرمانبرى شيطان مى‏كند؟ گفتم: چگونه فرمان شيطان مى‏برد؟ فرمود از او بپرس وسوسه‏ايكه باو دست ميدهد از چيست؟ قطعا بتو خواهد گفت از عمل شيطانست.


يغمبر فرمود: خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است، زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بنده‏اى واجبات را به عقل خود در نيابد آنها رإ؛ انجام نداده است همه عابدان در فضيلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه درباره ايشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز مى‏گيرند.





 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
شايد يكي از زيباترين احاديث در مورد عقل و جهل سخن امام موسي كاظم به هشام بن حكم مي باشد.كل مطلب رو قرار ميدم، فكر كنم كاملا بدون شرحه:smile:

هشام بن حكم گويد: موسى بن جعفر عليهم‏السلام به من فرمود: اى هشام خداى تبارك و تعالى صاحب عقل و فهم را در كتاب مژده داده است و فرموده (20 سوره 39) آن بندگانم را كه هر سخن را شنوند و از نيكوترش پيروى كنند مژده بده، ايشانند كه خدا هدايتشان كرده و ايشانند صاحبان عقل. اى هشام همانا خداى متعال بواسطه عقل حجت را براى مردم تمام كرده و پيغمبران را بوسيله بيان يارى كرده و بسبب برهانها بر ربوبيت خويش دلالتشان نموده و فرموده است (160 سوره 2) خداى شما خدائيست يگانه كه جز او خدائى نيست و رحمان و رحيم است. در آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت شب و روز و كشتى‏هائيكه به سود مردم در دريا روانست و آبى كه خدا از آسمان فرو آورد كه زمين را بعد از موات شدنش زنده گرداند و از همه جنبندگان در آن پرا كند و گردش بادها و ابرى كه بين آسمان و زمين زير فرمانست نشانه‏ايست بر ربوبيت ما براى مردمى كه تعقل كنند. اى هشام خدا اينها را دليل بر شناسائى خود قرار داده كه مسلما مدبرى دارند، پس فرموده است (160 سوره 25) و شب و روز خورشيد و ماه را به خدمت شما گماشت و ستارگان تحت فرمان اويند در اينها براى گروهى كه عقل خود را بكار اندازند نشانه‏ها است و باز فرمود (70 سوره 40) اوست كه شما را از خاكى آفريد آنگاه از نطفه‏اى آنگاه از پاره گوشتى سپس شما را بصورت طفلى بيرون آورد تا هنگاميكه به كمال نيرو برسيد و بعدا پير شويد و بعضى از شما پيش از پيرى بميرد و به مدتى معين برسد شايد تعقل كنيد. و باز فرموده: همانا در گردش شب و روز و رزقيكه خدا از آسمان فرستاد كه زمين را بعد از موات شدنش زنده كرد و در گردش بادها (و ابر مسخر در فضا) براى آنها كه تعقل مى‏كنند نشانه‏هائيست و باز فرمود (16 سوره 57) زمين را بعد از موات شدنش زنده مى‏كند، اين آيات را براى شما بيان مى‏كنيم شايد تعقل كنيد. و نيز فرمود(4 سوره 13) و باغها از تاك و كشتزار و نخلستان جفت هم و جدا از هم كه همه از يك آب مشروب مى‏شوند ليكن ميوه بعضى را بر بعضى ديگر برترى داده‏ايم در اينها آياتيست براى كسانيكه تعقل كنند و فرمود (24 سوره 30) از جمله آيه‏هاى وى اين است كه برق را براى بيم و اميد به شما بنماياند و آسمان آبى نازل كند تا زمين را پس از موات شدنش زنده كند در اينها براى مردمى كه تعقل مى‏كنند نشانه‏هائى است و باز فرمود (153 سوره 6) بگو بيائيد آنچه را پروردگارتان به شما حرام كرده بخوانم: اينكه چيزى را با او شريك مى‏كنيد و با پدر و مادر نيكى كنيد و فرزندان خود را از بيم تنگدستى نكشيد كه شما و آنها را ما روزى مى‏دهيم و به كارهاى زشت چه عيان و نهانش نزديك نشويد و تنى را كه خدا محترم داشته نكشيد مگر به حق. اينها است كه خدا شما را به آن سفارش كرده شايد تعقل كنيد. و نيز فرمود (28 سوره 30) مگر بعضى از بردگان شما نسبت به امواليكه به شما داده‏ايم شريكتان مى‏باشند تا دارائى برابر باشيد و از آنها چنانچه از يكديگر مى‏ترسيد بترسيد آيات خود را اينگونه براى مردمى كه تعقل مى‏كنند شرح مى‏دهيم. اى هشام پس خداوند صاحبان عقل را اندرز داده و به آخرت تشويقشان نموده (33 سوره 6) زندگى دنيا جز بازيچه و سرگرمى نيست و سراى آخرت براى پرهيزگاران بهتر است چرا تعقل نمى‏كنيد.
اى هشام سپس خدا كسانى را كه كيفرش را تعقل نمى‏كنند بيم داده و فرموده (138 سوره 37) سپس ديگران را هلاك ساختيم شما صبحگاهان و هنگام شب به آنها مى‏گذريد پس چرا تعقل نمى‏كنيد و فرموده (35 سوره 29) ما به مردم اين دهكده بسبب گناهى كه مى‏كرده‏اند عذابى از آسمان فرمود آريم از اين حادثه براى آنها كه تعقل مى‏كنند نشانه‏اى روشن بجا گذاشته‏ايم. اى هشام عقل همراه علم است و خدا فرموده (43 سوره 29) اين مثلها را براى مردم ميزنيم و جز دانشمندان تعقل نمى‏كنند اى هشام سپس كسانى را كه تعقل نمى‏كنند نكوهش نموده و فرموده (166 سوره‏2) و چون به مشركان گويند از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد گويند: نه، بلكه از آئينى كه پدران خويش را بر آن يافتيم پيروى ميكنيم. و گرچه پدرانشان چيزى تعقل نكرده و هدايت نيافته بودند و فرموده داستان كافران چنانستكه شخصى به حيوانى كه جز صدائى و فريادى نمى‏شنود بانگ زند ايشان كرانند و لالانند، كورانند پس تعقل نمى‏كنند، و فرموده (43 سوره 10) بعضى از آنها بسويت گوش فرا دهد اما مگر تو ميتوانى بكران در صورتيكه تعقل هم مى‏كنند بشنوانى و باز فرموده (47 سوره 25) مگر گمانبرى بيشتر آنها مى‏شنوند يا تعقل مى‏كنند؟!ايشان جز به مانند چارپايان بلكه روش ايشان گمراهانه‏تر است. (15 سوره 49) با شما دسته جمعى كار زار نكنند مگر از درون دهكده‏اى مستحكم يا از پشت ديوارها، دليرى ايشان ميان خودشان با شدت است، گمانبرى باهمند اما دلهاشان پراكنده است، چنين است زيرا آنها گروهى هستند كه تعقل نمى‏كنند. و فرموده (44 سوره 2) خود را از ياد مى‏بريد در صورتى كه كتاب آسمانى مى‏خوانيد مگر تعقل نمى‏كنيد اى هشام خدا اكثريت را نكوهش نموده و فرموده (117 سوره 6) اگر بخواهى از اكثريت مردم زمين پيروى كنى ترا از راه خدا به در برند. و فرمود (25 سوره 31) و اگر از آنها بپرسى كه آسمانها و زمين را آفريده مسلما مى‏گويند: خدا، بگو ستايش مخصوص خداست اما اكثريت آنها نمى‏دانند. و فرمود: (63 سوره 29) و اگر از آنها بپرسى كه از آسمان باران فرستد و زمين مواترا بدان زنده كند قطعا مى‏گويند: خدا، بگو: حمد خدا را اما اكثريت آنها تعقل نمى‏كنند. اى هشام سپس اقليت را ستوده و فرموده (13 سوره 34) و كمى از بندگانم شكر گزارند و فرموده (24 سوره 38) (بسيارى از شريكان به يكديگر ستم كنند مگر كسانيكه ايمان دارند و كار شايسته كنند) و آنها كمند و فرموده (29 سوره 4) تنها يك مرد با ايمان از خاندان فرعون كه ايمانش را پنهان ميداشت گفت: ميخواهيد مردى را بكشيد كه مى‏گويد: پروردگارم خداست؟! و فرموده (43 سوره 11) جز اندكى بنوح ايمان نياوردند و فرمود: (38 سوره 6) ليكن بيشترشان نمى‏دانند و فرموده (103 سوره 5) و بيشترشان تعقل نمى‏كنند. فرموده (؟) و بيشترشان ادراك نميكنند. اى هشام سپس خداوند از صاحبان عقل به نيكوترين وجه ياد نموده و ايشان را بهترين زيور آراسته و فرموده (282 سوره 2) خدا بهر كه خواهد حكمت دهد و هر كه حكمت گيرد خير بسيار گرفته است و جز صاحبان عقل در نيابند. و فرموده (5 سوره 3) آنها كه دانش ريشه دارند گويند بقرآن ايمان داريم تمامش از نزد پروردگار ما است ولى جز صاحبان عقل در نيابند. و فرموده (187 سوره 3) همانا در آفرينش آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز براى صاحبان عقل نشانه‏هاست. و فرموده (20 سوره 13) مگر آنكه ميداند آنچه از پروردگارت بتو نازل شده حق است، مانند شخص كور است تنها صاحبان عقل در ميبابند. و فرموده (10 سوره 39) مگر آنكه در اوقات شب در حال سجده و قيام مشغول عبادت است و از آخرت بيم دارد و برحمت پروردگارش اميدوارست (مانند غير او است) بگو مگر كسانيكه دانند با كسانيكه ندانند يكسانند صاحبان عقل در مى‏يابند. و فرموده (29 سوره 38) كتاب پر بركتى را بسويت فرستاديم تا در آياتش تدبر كنند و تا صاحبان عقل متذكر شوند. و فرموده (57 سوره 40) موسى را هدايت داديم و آن كتاب را كه هدايت و پند صاحبان عقل بود ميراث بنى اسرائيل كرديم. و فرموده (56 سوره 51) و پند ده كه پند دادن مؤمنان را سود دهد. اى هشام خداى تعالى در كتابش مى‏فرمايد (37 سوره 50) همانا در اين كتاب ياد آورى است براى كسى كه دلى دارد (يعنى عقل دارد) و فرموده (12 سوره 31) (همانا بلقمان حكمت داديم) فرمود مقصود از حكمت عقل و فهم است. اى هشام لقمان بپسرش گفت: حق را گردن نه تا عاقلترين مردم باشى همانا زيركى در برابر حق ناچيز است پسر عزيزم دنيا درياى ژرفى است كه خلقى بسيار در آن غرقه شدند (اگر از اين دريا نجات مى‏خواهى) بايد كشتيت در اين دريا تقواى الهى و آكنده آن ايمان و بادبانش توكل و ناخدايش عقل و رهبريش دانش و لنگرش شكيبائى باشد. اى هشام براى هر چيز رهبرى است و رهبرى عقل انديشيدن و رهبر انديشيد خاموشى است و براى هر چيزى مركبى است و مركب عقل تواضع است، براى نادانى تو همين بس كه مرتكب كارى شوى كه از آن نهى شده‏ئى. اى هشام‏خدا پيغمبران و رسولانشرا بسوى بندگان نفرستاد مگر براى آنكه از خدا خردمند شوند (يعنى معلومات آنها مكتسب از كتاب و سنت باشد نه از پيش خود) پس هر كه نيكوتر پذيرد معرفتش بهتر است و آنكه بفرمان خدا داناتر است عقلش نيكوتر است و كسيكه عقلش كاملتر است مقامش در دنيا و آخرت بالاتر است: اى هشام خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان، حجت آشكار رسولان و پيغمبران و امامانند عليه السلام و حجت پنهان عقل مردم است. اى هشام عاقل كسى است كه حلال او را سپاسگزارى باز ندارد و حرام بر صبرش چيره نشود. اى هشام هر كه سه چيز را بر سه چيز مسلط سازد بويرانى عقلش كمك كرده است: آنكه پرتو فكرش را به آروزى درازش تاريك كند و آنكه شگفتيهاى حكمتش را بگفتار بيهوده‏اش نابود كند و آنكه پرتو اندرز گرفتن خود را بخواهشهاى نفسش خاموش نمايد (هر كه چنين كند) گويا هوس خود را برويرانى عقلش كمك داده و كسى كه عقلش را ويران كند دين و دنياى خويش را تباه ساخته است. اى هشام چگونه كردارت نزد خدا پاك باشد كه دل از فرمان پروردگارت باز داشته و عليه عقلت از هوست فرمان برده باشى. اى هشام صبر بر تنهائى نشانه قوت عقل است. كسى كه از خدا خردمندى گرفت از اهل دنيا و دنياطلبان كناره گيرد و به آنچه نزد خداست بپردازد و خدا انيس وحشت او و يار تنهائى او و اندوخته هنگام تنگدستى او و عزيز كننده اوست بى‏فاميل و تبار. اى هشام حق براى فرمانبردارى خدا بپا داشته شد، نجاتى جز بفرمانبردارى نيست و فرمانبردارى بسبب علم است و علم با آموزش بدست آيد و آموزش بعقل وابسته است و علم جز از دانشمندان الهى بدست نيايد و شناختن علم بوسيله عقل است.
اى هشام كردار اندك از عالم چند برابر پذيرفته شود و كردار زياد از هواپرستان و نادانان پذيرفته نگردد. اى هشام همانا عاقل به كم و كاست دنيا با دريافت حكمت خشنود است و با كم كاست حكمت و رسيدن به دنيا خشنود نيست از اين رو تجارتشان سودمند گشت. اى هشام همانا خردمندان زياده بر احتياج از دنيا را كنار نهادند تا چه رسد به گناهان با اينكه ترك دنيا فضيلت است و ترك گناه لازم.اى هشام عاقل به دنيا و اهل دنيا نگريست و دانست كه دنيا جز با زحمت دست ندهد و به آخرت نگريست و دانست كه آن هم جز با رحمت نيايد پس با زحمت در جستجوى پاينده‏تر آن برآمد (يعنى چون ديد به دست آوردن دنيا و آخرت هر دو احتياج به زحمت دارد با خود گفت چه بهتر كه اين زحمت را در راه تحصيل آخرت پاينده متحمل شوم). اى هشام خردمندان از دنيا رو گردانيده به آخرت روى آوردند زيرا ايشان دانستند كه دنيا خواهان است و خواسته و آخرت هم خواهان است و خواسته و كسى كه خواهان آخرت باشد دنيا او را بجويد تا روزيش را بطور كامل از دنيا برگيرد و كسى كه دنيا طلبد آخرت او را جويد يعنى مرگش در رسد و دنيا و آخرتش را تباه سازد. اى هشام كسى كه ثروت بدون مال و دل آسودگى از حسد و سلامتى دين خواهد بايد با تضرع و زارى از خدا بخواهد كه عقلش را كامل كند زيرا عاقل به قدر احتياج قناعت كند و آنكه به قدر احتياج قناعت كند بى‏نياز گردد و كسى كه بقدر احتياج قناعت نكند هرگز بى‏نيازى نيابد. اى هشام خدا از مردمى شايسته حكايت كند كه آنها گفته‏اند (8 سوره‏3) (پروردگارا بعد از آنكه ما را هدايت فرمودى دلهاى مان را منحرف مساز و ما را از نزد خويش رحمتى بخشاى كه تو بخشاينده‏اى) چون دانستند كه دلها منحرف شوند و به كورى و سرنگونى گرايند. همانا از خدا نترسد كسى كه از جانب خدا خردمند نگردد و كسى كه از جانب خدا خرد نيابد دلش بر معرفت ثابتى كه بدان بينا باشد و حقيقتش را دريابد بسته نگردد و كسى كه به دين سعادت رسد كه گفتار و كردارش يكى شود و درونش با برونش موافق باشد زيرا خدايى كه اسمش مبارك است بر عقل درونى پنهان جز به ظاهرى كه از باطن حكايت كند دليلى نگذاشته است. اى هشام امير المؤمنين عليه السلام مى‏فرمود: خدا با چيزى بهتر از عقل پرستش نشود و تا چند صفت در انسان نباشد عقلش كامل نشده است مردم از كفر و شرارتش در امان و به نيكى و هدايتش اميدوار باشند. زيادى مالش بخشيده زيادى گفتارش بازداشت شده باشد. بهره او از دنيا مقدار قوتش باشد. تا زنده است از دانش سير نشود. ذلت با خدا را از عزت با غير خدا دوست‏تر دارد. تواضع را از شرافت دوست‏تر دارد. نيكى اندك ديگران را زياد و نيكى بسيار خود را اندك شمارد همه مردم را از خود بهتر داند و خود را از همه بدتر و اين تمام مطلب است. اى هشام عاقل دروغ نگويد اگر چه دلخواه او باشد. اى هشام كسى كه مردانگى ندارد دين ندارد كسى كه عقل ندارد مردانگى ندارد. با ارزش‏ترين مردم كسى است كه دنيا را براى خود منزلى نداند. همانا براى هدفهاى شما بهائى جز بهشت نيست پس آنرا به غير بهشت نفروشيد. اى هشام امير المؤمنين عليه السلام مى‏فرمود: از جمله علامات عاقل اين است كه سه خصلت در او باشد.
1- چون از او پرسند جواب دهد 2- و چون مردم از سخن در مانند او سخن گويند 3- و رأيى اظهار كند كه به مصلحت همگنان باشد كسى كه هيچ يك از اين صفات ندارد احمق است، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: در صدر مجلس نبايد نشيند مگر مردى كه اين سه خصلت يا يكى از آنها را داشته باشد و كسى كه هيچ ندارد و در صدر نشيند احمق است. و حسن بن على عليه السلام فرمود حاجات خود را از اهلش خواهيد عرض شد اهلش كيانند اى پسر پيغمبر؟ فرمود: آنها كه خدا در كتابش بيان كرده و ياد نموده و فرموده: تنها صاحب دلان پند گيرند. و آنها خردمندانند. و على بن حسين عليهما السلام فرمود: همنشينى با خوبان صلاح انگيز است و حسن اخلاق دانشمندان عقل خيز و فرمانبرى از حاكمان عادل كمال عزت است و بهره بردارى از ما كمال مردانگى و رهنمائى مشورت خواه اداى حق نعمت است و خوددارى از آزار نشانه كمال عقل است و آسايش تن در دنيا و آخرت. اى هشام عاقل به كسى كه بترسد تكذيبش كند خبر ندهد و از آنكه نگرانى مضايقه دارد چيزى نخواهد و به آنچه توانإ؛ نيست وعده ندهد و به آنچه در اميدواريش سرزنش شود اميد نبندد و به كارى كه بترسد در آن درماند اقدام نكند.
 

Similar threads

بالا