سلام دوستان عزيز
ما در روايات داريم كه: «القرآن عبارات و اشارات و لطائف و حقائق. فاما العبارات للعوام و الاشارات للخواص و اللطائف للاولياء و الحقائق للانبياء»
قرآن عبارات و اشارات و لطايف و حقايق است. اما عبارات قرآن براي عموم خلق و اشارات آن براي خواص و لطايف آن براي اوليا و حقايق آن براي انبيا است
تفسير به معني رفع ابهامه و تاويل به معناي رجوع به اصل
يعني توي تفسير، مفسر فقط به دنبال اينه كه بگه فلان آيه كي، كجا و چرا نازل شده و همينطور با توجه به مراتب لفظي به دنبال استنتاج از آيه ميره و بيشتر متكي به روايت هستش ولي توي تاويل به دنبال باطن موضوع آيه هستيم البته هردوش رو ميتونيم به فهميدن معاني و مفاهيم قرآن تعبير كرد ولي تاويل خيلي خيلي عميق تره
ما مفسران زيادي داريم ولي تاويل طبق آيه هفتم سوره آل عمران مخصوص پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) هستش البته توي بعضي روايات خود ائمه كساني از اوليا رو هم صاحب تاويل ميدونستن مثل جابرعبدالله انصاري و ميثم تمار
بنده چند تا مثال كوچولو ميزنم و اميدوارم تونسته باشم كمكي كرده باشم
حادثه پیروزی بنی اسرائیل بر فرعونیان و وراثت زمین که مورد نزول آیه شریفه زیر است: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان وجنودهما منهم ماکانوا یحذرون» (قصص، آیه 5 -6 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 54) مراد ظاهری ومورد نزول آیه همان است که در جریان مبارزه بنی اسرائیل با فرعون و هامان و لشکریان آنان، خداوند به امداد مؤمنان آمد و مستضعفان را نعمتی بزرگ عنایت کرد و با هلاکت فرعون و فرعونیان آنان را پیشوا و وارث سرزمین مصر قرار داد. اما در برخی از روایات در بیان تأویل آن آمده است که مراد از مستضعفان، آل محمد(ص) هستند که خداوند مهدی آنان را بعد از رنج و مشقتشان بر می انگیزد؛ آنان را عزیز می کند و دشمنانشان را خوار می گرداند (بحارالانوار، ج 51، ص 54). در روایات دیگری تصریح شده است که تنزیل این آیه درباره بنی اسرائیل است و تأویل آن درباره ماست (همان، ج 53، ص 26)
يا
قرآن مي فرمايد: «استعينو بالصبر و الصلوة» از صبر و نماز كمك بگيريد
در تاويل اين آيه پيامبر فرمودند: «يا علي انت الصوم و انا الصلوة» اي علي تو روزه اي و من نماز
يا اينكه ما داريم
همه قرآن در سوره حمد است و همه سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحيم آن و همه بسم الله الرحمن الرحيم در «ب» بسم الله و همه «ب» در نقطه زير «ب» نهفته است و علي (ع) فرمود: منم نقطه زير «ب» بسم الله الرحمن الرحيم. نقطه هيچ ندارد. اين نهايت تواضع علي (ع) در برابر پروردگار خودشه اما همه حروف و كلمات و نوشته ها و علوم از همين نقطه ايجاد ميشه پس تاويلش ميشه كه همه قرآن علي (ع) است.
يا اينكه در سوره حمد آيه اهدنا الصراط المستقيم منظور از راه راست راه علي و اولاد علي تاويل شده
و خيلي موارد ديگه
يا علي
پس با این اوصاف حرف دوستمان که فرموده بودند منافق کسی است که تاویل را جایگزین تفسیر کند اشتباه است
تفسیر جای خود را دارد و تاویل هم جای خود را دارد.
اما تاویل کار هر کسی نیست اما برای ما غیر ممکن نیست
همان طور که پیامبر اسلام فرمود: علما امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل
علماء امت من از پیامبران بنی اسرائیل برتر هستند.
و اگر گفته شده که : سلمان منا اهل البیت
سلمان از ما اهل بیت است
و اگر جابر ابن عبد الله و میثم تمار افرادی هستند که مشمول آیه قران یعنی راسخون در علم هستند،
پس تک تک ماها نیز میتوانیم تاویل قران را به شرط اینکه در علم شامل راسخون باشیم بدانیم.
منتها شرط آن راسخ شدن در علم است.
و این راسخ شدن نعمت خداوند است که به فرمایش خودش در قران به هر که بخواهد میدهد و به هر که بخواهد از او میگیرد
ما تا به درجه شناخت تاویل نرسیده ایم و نمیتوانیم بفهمیم که شخصی تاویل میکند یا تفسیر میکند،
نمیتوانیم به شخصی بگوئیم که منافق است یا نیست!
چه بسا فردی که ادعای تاویل میکند واقعا خداوند درجه راسخون فی العلم را به او عظا فرموده باشد
و چون ما راسخون فی العلم نیستیم و نمیتوانیم آن فرد را که ادعای تاویل دارد را مورد سنجش قرار دهیم
لذا نمیتوانیم در مورد چنین افرادی نظری بدهیم که منافق هستند یا نیستند.
ما فقط میتوانیم به افرادی که راسخون فی العلم هستند مراجعه کنیم و استعلام کنیم که آیا فردی که ادعای تاویل قران دارد
آیا شیاد است یا واقعا خداوند چنین علمی به او داده است!؟
ولی باز هم نمیتوان به قطع نظر داد حتی اگر راسخون فی العلم هم نظر داده و چنین فردی را شیاد بنامند باز هم چون معصوم نیستند و بری از اشتباه نیستند
لذا ممکن است یک فرد واقعا در مقامی باشد که با میثم تمار و یا سلمان فارسی و اهل بیت پیامبر در یک ردیف باشد.
روالی که بنده در مورد چنین افرادی دارم سکوت و عبور کردن از کنار این افراد است تا زمانی که امام زمان ظهور کند
و آن وقت چون امام زمان از چنین افرادی بالاتر است و به تمامی خلقت شناخت دارد نظر ایشان میتواند برای خود من در خصوص تاویل کننده قران حجت باشد.
در طول سالهای گذشته شاهد تفرقه و اختلاف در جامعه بوده ایم که باعث شده است دشمنان اسلام از آب گل آلود ماهی بگیرند.
در حالی که اگر از روی احادیث و وجدان و عدالت قضاوت کنیم و ادعای تاویل کننده را بعنوان یک نظر شخصی شنیده و از کنار آن بدون قضاوت عبور کنیم
در بین مسلمانان اختلاف و تفرقه نخواهد بود و در نتیجه اسلام تضعیف و دشمنان اسلام تقویت نخواهند شد.
لذا در یک نتیجه گیری وقتی ما فردی که ادعای تاویل قران دارد را بعنوان منافق در نظر میگیریم و با او میجنگیم
به نوعی به دین و اسلام ضربه میزنیم و در این میان منافق اصلی خود ما خواهیم بود زیرا که ضربه ای که با این عمل به اسلام میزنیم شدیدتر از فردی است که
ادعای تاویل قران دارد!
این مسئله در تاریخ اسلام به خصوص تاریخ صدر اسلام زیاد اتفاق افتاده و یکی از مشکلات تمدن اسلامی همین صدور فتواهای بدون حساب و کتاب است که باعث بد بختی مسلمانان شده است.
اگر اشتباه برداشت کرده ام راهنمائی فرمائید.