مشاعرۀ سنّتی

بشارت

عضو جدید
دیری است که در حنجره فریاد ندارم
خشکیده به لبهای خموشم گل آواز
دیوانه پروازم و برخاک عجب نیست
مرغ قفسم نیست مرا زهره پرواز
 

sshhiimmaa

عضو جدید
ميخواره و سر گشته و رنديم و نظر باز
وان كس كه چو مانيست دراين شهركدام است؟
 

بشارت

عضو جدید
...نازک بدنی که می نگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست
آن خرمن گل ,نه گل که باغ است
نه باغ ارم ,که باغ مینو ست...
 

بشارت

عضو جدید
تو از هر در که باز آیی بدین خوبی وزیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
ملامتگوی بیحاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
 

melika62

عضو جدید
يا رب چه غمزه کرد صراحي که خون خم
با نعره‌هاي قلقلش اندر گلو ببست
 

mifoam

عضو جدید

تیرگی پا می کشد از بام ها:
صبح می خندد به راه شهر من
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن

 

melika62

عضو جدید
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارک بادم
 

بشارت

عضو جدید

ماییم حجاب روی دلدار
پنهان به جمال ماست آن یار
مایی زمیان اگر بر افتد
روی چو مهش شود پدیدار

 

Eghlima

عضو جدید
روزگاريست كه ما را نگران ميداري
مخلصان را نه بوضع دگران ميداري
گوشه چشم رضائي به منت باز نشد
اينچنين عزت صاحب نظران ميداري :que: !
 

elnaz66

عضو جدید
دل عاشق به پیغامی بسازد



خمار آلوده با جامی بسازد



مرا کیفیت چشم تو کافیست



ریاضت کش به بادامی بسازد



باباطاهر
 

rasarayaneh

عضو جدید
دوستان من اين شعر اول رو خودم گفتم و تقديمش ميكنم به اوني كه نديدمش و عاشقش شدم. :(





هيچ داني عاشقم عشقم توئي اي نازنين
روح و جانم مال تو دردم نميداني بدان


تو خدايم در زمين و آن خداي آسمان
هردو را يكسان پرستم گر نميداني بدان


نام تو شعرم شد و شعرت وجودم را گرفت
بودنت آرام گرداند وجودم را نميداني بدان


باز آ اي ناز من سيمين برم بر شهر عشق
اين تن فرسوده ام بي تو نميماند نميدني بدان



******************************************************

گرچه چشم تو پي بردن دلهاست هنوز
ديده منتظرم غرق تماشاست هنوز

دوش با ياد تو در خلوت من بزمي بود
خلق گفتند كه سودا زده تنهاست هنوز

تو دلت مايل غير است و زمن بيخبري
بخدا در دلم از عشق تو غوغاست هنوز

در پي تازه تر از من نگهت مانده به راه
چشم هرجائي تو محو تماشاست هنوز

دانم اميد فريبيست پر از رنگ و ريا
چه كنم نام فائق تو فريباست هنوز


******************************************************
 
آخرین ویرایش:

mifoam

عضو جدید
سهراب

ناگهان صدایی باغ را در خود جا داد،
صدایی که به هیچ شباهت داشت.
گویی عطری خودش را در آیینه تماشا می کرد.
همیشه از روزنه ای ناپیدا
این صدا در تاریکی زندگی ام رها شده بود.
سرچشمه صدا گم بود:
من ناگاه آمده بودم.
خستگی در من نبود:
راهی پیموده نشد.
آیا پیش از این زندگی ام فضایی دیگر داشت؟
 

eghlid

عضو جدید
تو را من چشم در راهم...

تو را من چشم در راهم...

تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم
تو را من چشم در راهم .

شباهنگام ،

در آن دم

كه بر جا

دره ها چون مرده ماران خفتگانند
[FONT=Arial,Helvetica,sans-serif] در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
گرم يادآوري يا نه ، من از يادت نمي كاهم

تو را من چشم در راهم
[/FONT]
 

بشارت

عضو جدید
...مهر از تو توان برید, هیهات
کس بر تو توان گزید,حاشاک
اول دل برده باز پس ده
تا دست بدارمت ز فتراک
سودای تو آتشی جهانسوز
هجران تو ورطه ای خطرناک...
 

مجید

عضو جدید
که هستی تو که من در بند عشقت
به عشقت عاشقم عاشق ز عشقت
 
آخرین ویرایش:

mifoam

عضو جدید
دل تــا ابـد در انـتــظــــار نـگــاه عاشقانه اوست
از براي او پستي میفرستم امــا این پست ناتوان از وصف اوست
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باش و مرا غم ببرد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا