باهزاران درد تنها درجاده دورافتاده از شهروآبادی
بازخم های عمیق وکوچک که عمیق ترینشان نبودن توست ...
باپاهای تاول زده وبرهنه باتنی زخمی وآغشته به خون از
شمشیرونیزه دوست ودشمن!!!......
باقلبی که هزار تکه شده وآنی نمانده که تکه هایش را
حتی نسیمی بسیارسبک ببرد.....
باذهنی آشفته پراز افکاری که چرا؟برای چه؟مگر چه کرده بودم؟
باچشمانی که دیگر سویی برای دیدن ندارند ودیگر ته اشکهایش است
اشکهایی که هیچ کس معنیتان رانفهمید ببارید....
ببارید براین جاده خشک که سالهاست رنگ باران را ندیده است
ببارید شاید مهر نگاه آن عزیز که عزیزترین زندگی ام هست
بتواند این جاده خشک را بهاری باشد که اگه روزگاری خود از این جاده عبور کرد عطر نگاهم را بفهمد....
که مهر نگاهش را تا به این مسیر به کنار بوده است.....
انگاراین جاده تنهامسافرش من هستم گویی سالهاست مسافری برا این
مسیرعبوری نداشته است شاید همچو من مدتهاست دراین دنیا نزیسته است
سینه ام پر درداست پر پر شد است دیگر جایی برای درددیگری ندارد...
صدای همه تو گوشمه صدایم می زنند همه می خواهند بیدارم کنند
در میان همه این صدا ها دنبال صدای بودم
که توان بلند شدن را در جسم ناتوانم زنده کند
میدانی حس میکنم سبک شده ام انگار وقت رفتن است
از دور 2 نفر رامی بینم شاید برای بردن من آمده اند
ای تنه خسته ام ای دل پر دردم وای افکاری که هیچ وقت
نتوانستی دلی که دلت انتخاب کرده بود مهمان دلت کنی...
دیگر وقت رفتن است باید خداحافظی کنی از تمام محبوب هایت
از خدا خواسته بودم که عیدی امسالم تو باشی
ولی خدا داره یه عیدی رو بهم میده که بهترین عیدی تمام روزگاران
زیستنم خواهد بود
دیدار خویش را دارد به من حقیر هدیه میدهد!!!
دارم یه صدایی رو می شنوم
میگه گل همیشه بهارم برای عزیزترین
دلی که دلت همیشه درآن است چشمانت را باز نمی کنی
ای عاشق دلخسته من اگه هنوز هم دوستم داری چشمای قشنگتو باز کن
اما انگار دیر آمده است
شاید نه !!!!
خدا داره امتحانم میکنه میگه خودت انتخاب کن عیدی امسال تو....
یه لحظه خواستم چشمامو بازکنم ولی دارم یه نوری رو میبینم.....
فقط می تونم دستامو تکون بدم که یعنی هنوز دوست دارم وصداتو شنیدم...
دستم بردم طرف نور گفتم خدای عزیزم یعنی واقعا
اون همه انتظار داره تموم میشه ومیتونم بیام پیش خودت
تا خواستم جواب سوالم بشنوم
از خواب بیدار شدم....دیدم
تو ظلمت اتاقم نه نوری هست نه تو هستی ونه کسی که صدام زند
فقط شب است وتاریکی وحتی مهتاب نیز پشت این ابرهای خشمگین پنهان شده اند
صدای ابر های که بهم می خورند وبارانی که باتمام خشمش شیشه های پنجره رو
می خواهد در هم بکوبد..
وتلخ ترین اینها جالی خالی توست !!!!......