تو اگر در تپش باغ خدا را دیدیما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست! چه سنجد که بر این موج خسی رفت
تا خيالت به سرم ميزنه گريم ميگيره اروم اروم دل تنگم داره بي تو ميميرهتو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت کن
وبگو ماهی ها حوضشان بی آب است
عزیزم
تا خيالت به سرم ميزنه گريم ميگيره اروم اروم دل تنگم داره بي تو ميميره
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن استهجری به سالهای فراوان کشیده ام
وصلی به طول مدت هجرانم آرزوست
دلم گرفته ذلم عجيب گرفته است...چرا گرفته دلت؟چرا؟مثل اينكه تنهايي؟چقدر هم تنها....دچار يعني عاشق....و فكر كن كه چه تنهاست اگر كه ماهي كوچك دچار ابي درياي بيكران باشد...ما پاک زیستیم
هر چند روزگار
هم آرزو نبود
ما خواستیم عشق جاودان شود
تقصیر او نبود!
تيشه ي كوه كن افسانه ي شيرين مي خواند
هم در آن دامنه خسرو به شكار آمده بود
تا مدرسه و مناره ويراننشود
اسباب قلندي بساماننشود
تا ايمان کفر و کفر ايماننشود
يک بندهي حق بحق مسلماننشود
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |