نتایح جستجو

  1. F

    مشاعرۀ سنّتی

    کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
  2. F

    شب

    اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم / قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد / تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه /دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای...
  3. F

    مشاعره با شعر سعدی

    روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازا که روی در قدمانت بگستریم
  4. F

    مشاعرۀ سنّتی

    جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
  5. F

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نظر مستانه کردی عاقبت عقل را دیوانه کردی عاقبت
  6. F

    مشاعرۀ سنّتی

    دم درکش از ملامتم ای دوست زینهار کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود
  7. F

    مشاعره با شعر سعدی

    با تشکر دم درکش از ملامتم ای دوست زنهار کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود
  8. F

    مشاعره با شعر سعدی

    درون خلوت ما غیر در نمی گنجد که هر که نه یار منست بار منست
  9. F

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که گفته ای تحمل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی
  10. F

    مشاعرۀ سنّتی

    دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
  11. F

    مشاعره از اون طرف

    نسخه حسن تو ز حرف مکرر ساده است پیچ و تاب خاص دارد چون کمر هر موی تو
  12. F

    مشاعره با شعر سعدی

    تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
  13. F

    مشاعرۀ سنّتی

    ملامتگوی عاشق را چه داند مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
  14. F

    مشاعره با شعر سعدی

    دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند
  15. F

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
  16. F

    مشاعرۀ سنّتی

    در آن چمن که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافه های تاتاریست
  17. F

    مشاعرۀ سنّتی

    اندر ضمیر دلها گنجی نهان نهادیم از دل اگر برآید در آسمان نگنجد
  18. F

    مشاعره از اون طرف

    هر ساعتی از نو قبله ای با بت پرستی می رود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
  19. F

    مشاعره با شعر سعدی

    دل من نه مرد آنست که با غمش برآید مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
  20. F

    مشاعرۀ سنّتی

    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
بالا