یک روز برای تعویض گوشوارم رفتم طلا فروشی تو این فکر بودم که اگه گوشواره ای چشممو نگرفت بفروشمش رفتم پشت ویترین و چیزی توجهمو جلب نکرد داخل شدم وطبق معمول مغازه شلوغ بود وبلند گفتم آقا فروش دارید هر 3تا فروشنده زدن زیر خنده و یکیشون گفت کل مغازه را بازکردیم برای فروش دیگه ...که یکدفعه فهمیدم چی...