شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت
گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان
تا کي از سيم و زرت کيسه تهي خواهد بود
بنده من شو و برخور زهمه سيم تنان
کمتز از ذره نئي پست مشو مهر بورز
تا بخ خلوتگه خورشيد رسي چرخ زنان
بر جهان تکيه مکن ور قدحي...