ای بابا زیبا باز که پروفت سیاهه...
ای خواهر جان من راضی هستم به رضای خدا منتها دعا میکنم هرچه زودتر خودش پادرمیونی کنه و ما رو از این بلاتکلیفی نجات بده که انتظار بد سخته...
تو خودت خوبی؟!
کارات رو به راهه؟ ایام به کامته؟! هوم؟
آقو بهنام خودتو نزن به اون راه... این نظرات واسه اون یکی تاپیکته که جریان شلاق زدن یک بانو در زمان قاجار بود...
ولی تا دیدی تکراریه پریدی عوضش کردی...
ماشالا خبرات دم دستم هستن...:D
بلی بلی بسار لذیذ بود... فقط من با یه جاش مشکل داشتم...
با این قسمت که:
من هر جوری نشستم نتونستم مسایل کوفتیه ریاضیم رو حل کنم...:D
میشه بیشتر توضیح بدینش واسم؟!
زیبا کاش مشکل کمک فنر بود... این ذهنم خیلی درگیره...
بعضی وقتا آدم تو برهه ای از زمان قرار میگیره که باید تصمیمات مهمی تو زندگیش بگیره...
خیلی سخته بتونی یک تصمیم درست بگیری...
:cool: