گویا زمین در فراقت،بی قراری میکند؛بی قراری زمین،خبر از ندیدن ماه میکند.چه روزگاری و چه دورانی؟ماه برای تسکین دلتنگی خود؛دلتنگی زمین را نادیده گرفت...وای برماه،که رخ خود را چند صباحی از زمین دریغ نمودوزمین در غم نبودش،سیاهی شب را مرهم آغوش خالی اش کرد تا؛در آن سیاهی گم شود،و جاده ی گونه هایش...