جان دقیق نمی دونم رویا بود نبود خواب بود چیز دیگه ای بود
ولش کن حالا
شعر بخون حال کنی
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت...