نتایح جستجو

  1. vahm

    كوي دوست

    در دبستان ما را برای نماز به مسجد میبردند روزی در مسجد بسته بود بقال سر گذر گفت: نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم ... سهراب
  2. vahm

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    ای خدایی که به من نزدیکی خبر از دلهره هایم داری ؟ خبر از چک چک آرام صدایم داری ؟ ای خدایی که پر از احساسی چینی روح مرا بند بزن تو که در عرش بلند تکیه بر تخت حکومت داری تو که دنیا همه از پشت نگاهت پیداست تو که ذوق و هنرت را به سرم می باری و مرا با همه ی رنجش جان می خواهی چینی روح مرا...
  3. vahm

    كوي دوست

    .. دارم می روم تمام واژه ها را برای باد باقی گذاشته ام تمام باران ها را به همان پیاله ی شکسته بخشیده ام دارایی بی پایان این همه علاقه نیز شنیده ام یک جایی هست حدس هوای رفتنش آسان است تو هم بیا ..
  4. vahm

    كوي دوست

    می‌دانم شب است اما من خوابم نمی‌آيد البته ديری‌ست که خوابم نمی‌آيد نپرس، نمی‌دانم چرا ...! گاهی اوقات از آن هزاره‌های دور يک چيزهايی می‌آيد من می‌بينمشان، اما ديده نمی‌شوند خطوطی شکسته خطوطی عجيب مثل فرمانِ جبرئيل به فهمِ فرشته می‌مانند بعد ... من می‌روم به فکر آب از آب تکان...
  5. vahm

    كوي دوست

    مهرورزان زمان های کهن هرگز از خويش نگفتند سخن که در آنجا که" تو" يی بر نيايد دگر آواز از "من"! ما هم اين رسم کهن را بسپاريم به ياد هر چه ميل دل دوست، بپذيريم به جان، هر چه جز ميل دل او ، بسپاريم به باد!
  6. vahm

    كوي دوست

    نگاه کن به درخت هزار شاخه، چو آغوش - باز کرده به شوق که آسمان را مانند جان به بر گیرد ولی دریغ که ابراز عشق را با او به صدهزار زبانش که هست نتواند خموش می ماند نگاه کن به پرنده، که با هزار سرود به روی شاخه، لب بام با هزار سرود برای دوست برای آن که نگاهش به اوست می خواند به رود مست نگه کن که...
  7. vahm

    كوي دوست

    واژه‌ را كاشتيم براي آنكه در دشتها فردا برويد! واژه را با باد در‌آميختيم تا در آسمان حقيقت پرواز كند! شعر را ركاب سنگ كرديم تا در كوهها تاريخي نو قيام كند! ام‍ّا دريغا..دريغ! دشتها را چنان برگي سوزانديم آسمان را قفس كرديم و كوهها را ترور.. بدين‌گونه شعر نيز اينك به ويرانه‌اي سوخته مبدل شده...
  8. vahm

    كوي دوست

    حيرت‌آور است من آوازهای شما را می‌شناسم من آوازهای شما را فهميده‌ام می‌فهمم چه عزتی دارد اين زندگی، به وقت که در دانايیِ تمام جهان زاده می‌شود، و آدمی نرمش حروف را حس می‌کند و آدمی از هوای حوصله‌ی بسيار ... بسيار می‌شود. روزی را به ياد آر که توانِ برخاستنِ سکوتت نبود و به روزی بينديش...
  9. vahm

    كوي دوست

    چه اندوه بار است ؛ بزرگ می شویم که بمیریم. چه اندوه بار است عمری در مسافرخانه ای سر راهی زیستن که مسافرش از ساس کمتر است و از دوش زنگ زده اش سم فرو می ریزد از خود گذشته اند ریشه ها تنهایی را تاب می آورند برای رسیدن میوه ای که نه می بینندو نه می شناسند از جان گذشته اند شهیدان برای روشنایی...
  10. vahm

    كوي دوست

    و بوي دريا مي آمد مرا به ديدن جسماني تو هيچ نيازي نيست چنان پرم از تو چنان پر که بيشتر شبيه شوخي زيبايي هستم و عصر باز خانواده بينايي به خواستگاري ام آمد و خواستگار ، جوان و شق و رق ، و گل به دست ، که من گفتم شما که ريش مرا ديده ايد و مادرم گل ها را گرفت ، گذاشت در گلدان و گفت چرا با جوان عاشق...
  11. vahm

    كوي دوست

    اندوه تنهايي پشت شيشه برف مي بارد پشت شيشه برف مي بارد در سکوت سينه ام دستي دانه ي اندوه مي کارد مو سپيد آخر شدي اي برف تا سرانجامم چنين ديدي در دلم باريدي … اي افسوس بر سر گورم نباريدي چون نهالي سست مي لرزيد روحم از سرماي تنهايي مي خزد در ظلمت قلبم وحشت دنياي تنهايي ديگرم گرمي نمي بخشي عشق...
  12. vahm

    كوي دوست

    امشب بر بام دلتنگي خود ايستاده­ام و نگاه مي­کنم که چه بر سرم آورده­اي اي معني اين همه من لحظه به لحظه از تو پر و خالي مي­شوم
  13. vahm

    تنها غمگین دل تنگ دلم که میگیرد میشوم این سه واژه تلخ و سرد و سنگین دلم گرفته است و دوباره من...

    تنها غمگین دل تنگ دلم که میگیرد میشوم این سه واژه تلخ و سرد و سنگین دلم گرفته است و دوباره من شد این سه واژه!
  14. vahm

    هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من - باری - همه از مردن...

    هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون تر باشد شاملو
  15. vahm

    هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من - باری - همه از مردن...

    هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون تر باشد شاملو
  16. vahm

    هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من - باری - همه از مردن...

    هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون تر باشد شاملو
  17. vahm

    سلام صبحتون بخیر...خواستم بگم عجب اسم جالبی دارین :دی

    سلام صبحتون بخیر...خواستم بگم عجب اسم جالبی دارین :دی
  18. vahm

    اره بخونیم..هستی دیگه ....من مروز میرم دنبالش.. فعلا بای

    اره بخونیم..هستی دیگه ....من مروز میرم دنبالش.. فعلا بای
  19. vahm

    اسم کتابس من هنو نگرفتمش ببینم میتونم پیداش کنم...شما خوندینش؟!

    اسم کتابس من هنو نگرفتمش ببینم میتونم پیداش کنم...شما خوندینش؟!
  20. vahm

    طوفان دیگری در راه است اثر سید مهدی شجاعی

    طوفان دیگری در راه است اثر سید مهدی شجاعی
بالا