نتایح جستجو

خوش اومدی. من دوست دارم و داشتم تاپیکو ادامه بدم. اما دیدم دیگه بچه ها به گرمی قبل نیستن.این بارم که مرحله جدید رو نزاشتم هیشکی نیومد بپرسه چرا؟ یعنی کسی منتظر نبود. این تاپیک زیبایی و لذتش به دسته جمعی بودنشه.

دردا که ز یک همدم آثار نمی‌بینم دل باز نمی‌یابم دلدار نمی‌بینم در عالم پر حسرت بسیار بگردیدم از خیل وفاداران دیار نمی‌بینم ******* tired_poet عزیز خدای نکرده من قصد اهانت نداشتم.فقط خواستم نظم تایک حفظ بشه.خوب تا اونجایی که میدونم تو این تاپیک همیشه قانونش حرف بوده نه مفهوم. خیلی کم پیش میاد...

یا تــو را مـــن وفــا بــیامــــوزم یا مــن از تــو جــفا بــیامــــوزم به کدامین دعات خواهم یافت تا روم آن دعـــا بــــــیامـــــوزم ******** دوست عزیز ورود شما رو به باشگاه مهندسان خوش آمد میگم. اما خوب قانون این تاپیک و کلا مشاعره اینه که اولین حرف شعری که مینویسیم آخرین حرف شعری باشه که...

خوب بازم باید بگم: ؟؟؟؟ یعنی بیشتر توضیح بدید.

منتقل میشه به دارالحدیث.

؟؟؟؟؟

من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان میکوشم

راضی مشو که بنده ناچیزی عاصی شود به غیر تو روی آرد راضی مشو که سیل سرکش را در پای جام باده فرو بارد

مهندس جوکار تا اونجایی که من در جریان کاراشون هستم پروژه هایی که بچه ها با ایشون برمیدارن به این شکله که طراحی یه واحد رو بهشون میده. به عنوان مثال یه ماده رو باید انتخاب کنید بعد تمامی محاسبات و طراحی ها و شبیه سازهایی لازم رو برایواحد تولید کننده این ماده انجام بدید.البته معمولا هم واحدهایی رو...

ساقی زپی عشق روانست روانم لیکن زملولی تو کند است زبانم

تمام شب به خیال تو رفت و میدیدم که پشت پرده اشکم سپیده سر میزد

اگر مراد تو اي دوست نامرادي ماست... مراد خويش دگرباره من نخواهم خواست!

دیشب مرا امید وصالت بود سرشار از پیام پرندوشت امشب فراق روی تو می گوید باید چو بخت کرد فراموشت

مكش ز دامن من دست با فراغت دل كه آفتاب غروبي به گوشه‌ي بامم مرا كه اين همه توفان طبيعتم ، درياب كه من به يك سر موي محبتي رامم

نیامد یار من امروز و فکرش جلوۀ جانان صدای او رسد بر گوش و باشد روح را سامان ****** وای آدم میاد تو این تاپیک دیگه نمیتونه بره بیرون. دیگه راس راسی میخوام برم بخوابم.

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

آسیمه می خیزم زخواب تو نیستی اما دگر ای عشق من!بی من کجا؟ تنها نرو!من را ببر! من بی تو می میرم نرو،من بی تو می میرم بمان با من بمان زین پس دگر،هر چه تو می گویی همان ************** شب بخیر من برم بخوابم

یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت،چون عشقی که بر جانی فتاد

درخواب آخر،عشق من!در برگ گل پیچیدمت می خوابم ای زیباترین،در خواب شاید دیدمت

در عشق توام نصيحت و پند چه سود زهرآب چشيده‌ام مرا قند چه سود گويند مرا كه بند بر پاش نهيد ديوانه دل است پام بر بند چه سود