نتایح جستجو

آدمیزاد سختِشه که بگه "به مَن توجه کن". برایِ همین قیل و قال راه میندازه، عصَبی میشه، داد میزنه، قهر میکنه، با خودِش و زَمین و زمان لَج میکنه، برایِ اینکه به چِشم بیاد، برایِ اینکه دیده شه... تو فقط میبینی که چِشماشو میبَنده و داد میزنه و هیچی نِمیشنوه؛ اون داره میپَره و دستاشو تِکون میده و میگه...

همیشه واسم سواله که یعنی تو دلت واسم تنگ نشد؟یعنی صبحا که پاشدی گوشیتو چک کردی منتظر تکستم نبودی؟وقتی که داشتی میرفتی بیرون منتظر مراقب خودت باش از طرف من نبودی؟شبا دلت نخواست کل روزتو برام بگی؟وقت کارای روزمرت اصلا یاد من نیوفتادی؟ تورو نمیدونم ولی من خیلی دلم واست تنگ شده.

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم اي بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما حافظ

ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار سعدی

هر طایفه‌ای به من گمانی دارد، من زانِ خودم، چُنان‌که هستم هستم خیام

به مو میرسه، پاره هم میشه اما باز گره می‌زنی و ادامه میدی چون زندگی همینه ...

یک سری تمرین در رابطه با «Self Love» وجود داره که میگه تصور کنید ورژن آیندتون، دوست صمیمیتونه. اگر شاغل هستید و یا دانشجویید، از شب قبل لباس‌های فرداتون رو آماده بذارید تا ورژن فرداتون استرس کمتری برای آماده شدن تجربه کنه یا مثلا اگه اگر تکلیف و کاری دارید که ددلاین داره، همه‌ش رو نذارید شب آخر...