نتایح جستجو

انشاالله همیشه به شادی ولی این چیزا که دیگه نگرانی نداره!

من هم منظورم تیپ اخلاقی بود! بالاخره همه یه شلوار و بلیز رو دیگه می پوشن

سلام الان با گوشیم وصل شده ام. اینجا نوشتن سخته! چپکی تایپ می کنم. ولی راستکی پست میذارم!

نام کاربری تون مشاهده شد.

تو تصورات ات چه شکلی بودم؟

نه اون که قفل بود؟!!!!!!!!!!!!!!!! الله اکبر!!!!!!!!!!

اون که صد در صد ولی رضا چطوری شما رو تو نمایشگاه دید از عجایبه!

فکر کنم باید یه تنه امشب رو بگردونیم. منی که قرار بود نیام! قسمت رو می بینی خانم مرادی؟ البته رضا همیشه نصفه شب میاد درها رو می بنده و میره ولی ما هیچوقت به اون قسمت از شب نمی رسیم. ما زودتر از این حرفا تلف می شیم.

راست میگه سیبیل نداشت.. ولی نامرد نیست. راستی راحت برگشتید؟ من همه اش فکر شما بودم که راهتون دور بود.:redface:

چقدر هم موفق میشی!

آره، ترسیدم تالار قفل شه.:cry:

پس چرا کسی نیست. بچه ها هنوز تو ران!! من شب جمعه ها نمی تونم باشگاه حاضر شم. نامردید اگه شب نشینی بذارید.

عجیبه تا الان فرهنگ گزارش نذاشته!!! من هم چیزی نمی گم ... تو چرا نیومدی؟ چشممون به در خشک شد...

سلام، چرا حالت بده؟ راستش رو بگو...

اصلا نقد این حرف ها نیست، اگه ما همه مون برق می خوندیم باز نورهوود میومد می پرسید دوست داشتید شوهرتون بابا برقی باشه؟

آقا رضا اگه قوانین گذاشتی؛ پس چرا دیگه تاپیک (صندلی داغ) رو قفل کردی؟:surprised:

پشت یه کامیونه نوشته بود: همه از من می ترسند، من از نیسان آبی...

آقا رضا با این کلمات جمله بساز: نمایشگاه، حداکثر، برکناری، آراء

اینا که خبر نیست! اینا طبیعیه! مثل این می مونه که مثلا صبح پاشی ببینی دوباره همه چیز گرون شده!

:mad::mad: