نتایح جستجو

[IMG] [IMG] [IMG][IMG][IMG][IMG]

گفتم حرف اول تكراري نشه.. ترسم كه اشك چشمم گويد حقايق دل اين راز مانده در سر گويد علايق دل

در کوچه پس کوچه های شهرغم گم شده بودم ناگهان به دنبال طنین صدای گرم و پرمهرت به شهر تو رسیدم ،به شهر پر از عشق و صداقت. تو معنای واقعی دوست داشتن را با صبوری به من آموختی. تو مرا به باور رساندی به باور آن همه عشق و زیبایی. ای مهربون عاشق تو خود زندگی هستی ،من عاشق تر از همیشه دیده در انتظارم. بی...

یارت آنست که در پای تو جان می بخشد هر چه از دست برآید به تو آن می بخشد چشمه ی آب حیات ار شود از آن حبیب

مهر مادر انچنان مهری فکند / / برسرامروز وبرفردای من

بیا بیدار و بی تابم ، دلم آغوش می خواهد مرا محصور كن در خود ، تنم تن پوش می خواهد

ساختار و طرز کار ترانزیستور، اثر میدانی - فت ساختار و طرز کار ترانزیستور، اثر میدانی - فت با تشكر از دوست عزيزم shoonisht كه اين اطلاعات مفيد رو در اختيارمون قرار داد. اگه اجازه بديد من يه كوچولو مطلب بهش اضافه مي كنم ... همانگونه که از نام این المان مشخص است، پایه کنترلی آن جریانی مصرف نمی...

تنها دو روز راه ميان زمين و ماه . اما من و تو دور آنگونه دور دور ، كه اعجاز عشق نيز ما را به يكدگر نرساند ز هيچ راه آه ! ...

در تپش هایت فرو ریزد. نقش های رفته را باز آورد با خود غبار آلود. مرده لب بربسته بود. چشم می لغزید بر یک طرح شوم.

دلا رفيق سفر بخت نيكخواهت بس نسيم روضه شيراز پيك راحت بس

من به آغاز زمین نزدیكم نبض گلها را می گیرم آشنا هستم با سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت روح من در جهت تازه اشیا جاری است روح من كم سال است روح من گاهی از شوق سرفه اش می گیرد

غم آمده ، غم آمده ، انگشت بر در می زند هر ضربه انگشت او بر سینه خنجر می زند از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا ؟

ياري اندر كس نمي بينيم ياران را چه شد دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد

فانوس جان من تالار مشاعرم دوست داشتي بيا دوستم.

به به سلام دوستم داشتم از تنهايي بدون تو دق مي كردم.

[IMG]

به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پروازکبوتر از ذهن واژه ای در قفس است حرف هایم ،مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشاید به رفتار شمامی تابد و به آنان گفتم:سنگ آرایش کوهستان نیست همچنان که فلز ،زیوری نیست به اندام کلنگ در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که...

حل شد فانوس جان تشكر از همراهيت.

تا زوزه ی آن سگ پیر رنجور. آه، آن دستهای ستمکار معصوم. وقتی که من بچّه بودم، می شد ببینی آن قمری ناتوان را که بالش زین سوی قیچی با باد می رفت- می شد، آری می شد ببینی؛

فانوس جان ميتوني به اين دوستمون كمك كني سيستمم قاط زده نميدونم چرا نمي تونم تصوير بذارم http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/304806-%DA%A9%D9%85%DA%A9-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D9%84-%D8%A7%D9%86%D8%AA%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%84