زكدامين شهرو دياري ،گويي سخني اشنا؟؟!!!
بديدم تو را چو پيرانِ سرد، گرم چشيده!!!
بدان دوست، ببايد هزاران شير يك ملت را!
نشان ده به من آن شيران درنده را!
در پشت چهار چرخه ي فرسوده اي
كسي خطي نوشته بود:
"من گشته ام نبود!
تو ديگر نگرد نيست!!"
گر خسته اي بمان و اگر خواستي بدان:
ما را تمام لذت هستي به جسجوست
پويندگي تمامي معني زندگيست!
هرگز
"نگرد نيست!"
سزاوار مرد نيست!!!
من از پنجشنبه قبل تعطيل شدم:D يك خرداد هم بچه ها امتحان زيست دادن مونده برگه هارو تصحيح كنم، خيلي خسته شده بودم به خودم مي گفتم تعطيل بشم تا ظهر بخوابم ولي الان باز صبح زود بيدار ميشم!