در ايستگاه سكوت
نگاهها معني دارند!!
جايي كه زبان از بيم سرخ بودن
زرد مي شود!
چشمانم
تاوان بيشتري مي پردازد
با "سكوت" فرياد مي كشم
با نگاهم درد را رشته مي كنم
در كجاي اين منظومه ي سيال
دفينه ي شادماني
به گل نشسته است
خالقان اندوه و تيره بختي
اشك را مقدس
شادماني را كفر ميدانند!