نتایح جستجو

استخوان سر فرهاد فروريخت زهم ديده اش در ره شيرين نگرانست هنوز

ترك ما كردي برو هم صحبت اغيار باش يار ما چون نيستي با هركه خواهي يار باش

درد عاشقي را دوايي بهتر از مجنون نيست شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد!

روزي كه مي گرفتند پيمان زنسل ادم عشق در ميان ذرات در جستجوي ما بود

در اين بهار تازه كه گل ها شكفتند لبخند عشق زن كه شكوفا ببينمت

تا بوده چشم عاشق در راه بوده بي انكه وعده باشد در انتظار بوده

ماه من نيست،در اين قافله راهش ندهيد كاروان بار نبندد شب اگر ماهش نيست!

سلام، گريه كردن طبيعيه و شايد بهت بگم گريه كن تا اروم بشين ، شايد با هم بودنتون همه اينها يك عادت شده و ترك عادت كار سختيه، تا يه خورده اروم بشين حتما وقتي رو با دوستانتون سپري كنيد و بريد بيرون تا حال و هواتون عوض بشه ، به اين فكر كنيد صلاح همين بوده و شايد سرنوشت به نفع شما رقم خورده، وقتي...

دوست عزيز بيشتر فكر كنيد، در هر صورت اين نظر من بود، اميدوارم بهترين تصميم رو بگيرين. موفق باشيد

ببين دوست عزيز يك لحظه علاقتو كنار بگذاريد چون اگه قراره اينكارو نكنيد گذاشتن اين پست بي فايده است، دوست داريد كه شما رو اميدوار كنيم و بهتون بگيم منتظر باشيد حتما دوستون داره؟ دوست دارين بهتون بگيم رفتارش منطقي بوده؟؟ اگه اينجوري مي خواهيد حتما بگين كه پست نذاريم و منطقي برخوردنكنيم. دليل...

شما الان دارين كاملا احساسي به شرايط موجود نگاه مي كنيد ، بايد اينقدر شما رو و افكار شما رو بالا ميدونست كه مشكلاتش رو به شما مي گفت تا اروم بشن، باهاتون مشورت مي كرد، يعني شمارو فقط براي شادي و بيرون رفتن ميخواد؟؟ اتفاقا افراد وقتي با مشكلي مواجه ميشن حتي اگر درون گرا باشن تمايل دارم در اون...

سلام، فكر مي كنم خيلي مهمه افراد با چه هدفي وارد رابطي بشن ، اينجوري كه به نظر ميرسه رابطه ي شما شايد از نوع دوست اجتماعي بودن هست( به قول بعضي افراد!)، اگر از اين نوع بوده از اسمش معلومه كه مي تونه يك فرد چندتا دوست اجتماعي داشته باشه و مسوليتي در قبال كسي نداره و ميتونه راحت روزي به دلايل...

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي زبامي كه برخواست مشكل نشيند

تو خود وصال دگر بودي اي نسيم وصال خطانگر كه دل اميد در وفاي تو بست

شب تنهاييم در قصد جان بود خيالش لطفهاي بيكران بود

مرغ دل در قفسه ي سينه ي من مي نالد بلبل ساز ترا ديده هم اواز امشب

وقت گل و روز شادماني امد ان شد كه به سرما نتواني امد رفت انكه دلت به مهر ما گرم نبود سرما شدو وقت مهرباني امد

تو اگر نبودي اي درخت سبز سبزه و گل و بهار هم نبود اين هواي خوب و سايه هاي خيس در كنار جويبار هم نبود

دل كجا شانه كجا گيسوي دردانه كجا شمع كاشانه كجا مجلس اغيار كجا

كنم سكوت زاين پيامت پيران ندارم استعداد بيشتر زشعر سرودن!