نتایح جستجو

کاروان رفت و تو در راه و بیابان در پیش / کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟!!!

آتش دوست اگر دردل ماخانه نداشت / عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت

نیمه شب گهواره ها آرام می جنبد ، بی خبر از كوچ درد آلود انسانها/باز هم دستی مرا چون زورقی لرزان ، می كشد پاروزنان در كام طوفانها...

اگر مثل گاو گنده باشی میدوشنت اگر مثل خر قوی باشی بارت میکنند اگر مثل اسب دونده باشی سوارت می شوند و... فقط از فهمیدن تو می ترسند! شریعتی

پروانه ی من در دامی افتاده است که عنکبوتش سیر است.نه میتواند پرواز کند و نه بمیرد...:crying:

سلام ... من همیشه به باستانشناسی و چیزای قدیمی و سنتی علاقه داشتم ... هیچوقت به اینکه یه روزی معمار بشم فکر نکرده بودم ... حالا که معماری منو انتخاب کرده میخوام برم دنبال مرمت به چیزی که علاقه داشتم و با رشته ام هم همخونی داره ....

سلام عزیزم ... ممنون از لطفت ...!

زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه می کنیم ؟ اگر گریه است چرا می خندیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگر عشق نیست چرا عاشق می شویم ؟

جان؟؟؟؟؟:eek: من پای کی رو شکستم؟؟:cry: چرا اینجا کسی اعصاب شوخی کردن نداره؟؟؟:razz:

جان آندروهولمز: هیچ ورزشی برای قلب بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست ...

جان آندروهولمز: هیچ ورزشی برای قلب بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست ...

خوش به حالت... من از دو ماه پیش از استرس کنکور شبا کابوس میبینم:crying: با اینکه میدونم تلاشمو کردم و آخرش هم هر چی خدا بخواد همون میشه .. ولی نمیدونم چرا این استرس دست از سرم بر نمیداره!؟

جان آندروهولمز: هیچ ورزشی برای قلب بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست .

شاملو: عیب کار اینجاست که من '''' آنچه هستم '''' را با '''' آنچه باید باشم '''' اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم،در حالیکه آنچه هستم نباید باشم...:w16:

ماهاتما گاندی: هفت چیز انسان را از پای در می آورد و هلاک می سازد: 1- سیاست بدون شرف 2- لذت بدون وجدان 3- پول بدون کار 4- شناخت بدون ارزش‌ها 5- تجارت بدون اخلاق 6- دانش بدون انسانیت 7- عبادت بدون فداکاری

برقص گویاهرگز كسی تو را نمیبیند.. عاشق شو گویا هرگز كسی دلت را نشكسته است و زندگی كن گویابهشت اینجاست... مارك تواین

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم ...حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نشد.

دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد و هردانه برفی به اشكی نریخته می ماند سكوت سرشار از سخنان ناگفته است از حركات ناكرده اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده در این سكوت حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و من حقیقت تو و من ....احمد شاملو

میدانی ... پزشکان که هیچ ... حتی مامورین بازیافت هم از این قلب شکسته قطع امید کرده اند ...

تقویم کهنه رو باید ببندیم بازم باید دروغکی بخندیم بهار داره پا می ذاره تو خونه حنجره ی قلب ما کی می خونه ؟ یکی باید واسه ما بهار رو معنا بکنه سفره ی گمشده ی هفت سین و پیدا بکنه یکی باید بیاد و بگه بهار چه رنگیه بگه که تحویل سال چه لحظه ی قشنگیه یکی باید بیاد و سین سکوت و بشکنه رمز قد کشیدن و تو...