نتایح جستجو

تعدد؟!!!:eek: تنها مسير مانده براى عبور من پس کوچه هاى مبهم این شعر آهنى است این جا که از نگاه حریصانه مملو است یك عشق ناشناخته مى خواستم، و نيست

اتفاقا این یه مورد برای بازار گرمی بود که همشهری هام نترشن و خوشبخت بشن. کی بهتر از رضا؟!

نه در اون حد؛ در حدی که بشناسی اش بشناسدت، معمولا پیش میاد اقدام خاصی نمی خواد. ولی اون یارو اجنبیه خیلی گیره... نرسه بهتره.

چیه؟ دخترای شهر ما رو نمی پسندی؟ خوب هم توشون پیدا می شه ها!:cool:

زینب به نظرت الان ما رو پیچوند؟

من نمیذارم بری. همین جا هم برات زن میگیریم.

با هیچکس. دوستم یه لحظه اومد بعد پرت شد بیرون. باید برای استادها دمشون رو ببینی. ولی می تونیم یه کار کنیم ممتحن میهمان به جلسه نرسه. چطوره؟

تو رو هیچ کاری ات هم نکنند تا 2 سال بیخ ریش ما هستی.

آره بابا همه خوندند حالا افشاگری کن بینیم...

مخلصییییییییم

نگو تو جمع که!

من همین جام رضای عزیز. بابا چشم ما به این در خشک شد و تو نیومدی! علی که چشم هاش سوخت رفت من هم داشتم کم کم ناامید می شدم.

نه بابا! شما که تاج سر ما هستی: نمی بینیم تون ولی هستین. منظورم اون رضای غزاله ایه در سایه هست که گفت امشب میام و هنوز نیومده و ما رو سر کار گذاشته.

مام بریم، خبری از رضا نشد. علی الحساب شب تون بخیر.

مثل اینکه رضا جدی جدی فکر کرده شب یعنی ساعت 1. از خود ما هم تهرونی تر شده.

الهییییییی، بای.

نترس! من هستم.:w43:

نه بابا قاط کدومه؟! کلی کار کارشناسی روش انجام شده خودش هم خیلی زحمت کشیده تا به شب و روز اینجا عادت کرده. (رضا ببین چه کلاسی برات گذاشتم)

ما داریم اینجا رضا رو دوباره برنامه ریزی می کنیم. شب و روزش رو برای تهران تنظیم کرده ایم. 9 براش روزه و 1 براش سر شب.

کجا؟ مگه نمیگی یک عالمه تنقلات خورده ای؟ بسه دیگه!