خرما نیز ندارد دمی
خرما نیز ندارد دمی
خرما دم چو همی داشت هوا بهتر بود
خر ما دم چوهمی داشت نمیگفتندش
نخرام
که خرامیدن تو نیست به وفق دل ما
خر-باید که سرش
به گریبان نه -به آخور برود
آخری بی علف و کاه و تهی
ای خوش آنروز که در پشت خر ما دم بود
ببریدند دمش
شکر زان شکر که سر برتن او هست هنوز
وای...